۵ پاسخ

عزیزم چرا پسرت رو بردی سونو لگن چی شد جوابش

حالا منم بریچ بودم رفتم بیمارستان دولتی گفت تا ۳۹ یا ۴۰ هفته باید صبر کنی شاید بچرخه بعد من اومدم خونه فرداش کیسه آبم پاره شد سز اورژانسی شدم

لعنت به سزارین🥲

من خیلی دوست داشتم با پای خودم برم ولی کیسه آبم پاره شد 🥹🥹🥹🥹

تند تند بزار پارتهارو😄

سوال های مرتبط

مامان شیطون مامان شیطون ۶ ماهگی
قسمت دوم:
دکتر که گفت ۳ و ۴ سانت بازی منو میگی اینقدر خوش حال شدم که نگو
منم از ۳۷ هفته درد داشتم ولی قابل تحمل درد کمر یه حسی مثل روزای اول که پریود میشی.
بعد و
دکترم گفت اگه تا فردا که پنج شنبه میشه دردت نگرفت جمعه ۷ صبح برو بیمارستان تا بستری بشی
منم از راه اومدم سریع همه ی کارا مو انجام دادم که نکنه ۳ صبح دردم بگیره زودم اومدم خوابیدم که انرژی داشته باشم
۳ صبح از خواب بیدار شدم و تا ۴ صبح تو خونه ورزش میکردم
باز خوابیدم و ۹ صبح پاشدم صبحانه مو خوردم و ۱۰ رفتم بیرون تا ۱۲ پیاده روی
اومدم خونه کارای خونه رو انجام دادم باز خوابیدم
دوباره پاشدم ورزش کردم
بعدم ۹ شب با شوهرم و دخترم رفتیم حرم
نزدیک ۲ و ۳ ساعت اونجا پیاده روی کردم
ولی هیچی درد نداشتم
دیگه صبح جمعه شد و منم رفتم حمام و همه وسیله ها رو جمع کردم و ساعتای ۹ بیمارستان بودم برای بستری
تا ساعت ۱۰ طول کشید تا تو نوبت بودم
که رفتم بلوک زایمان برای معاینه ضربان قلب بچه و معاینه خودم
منو معاینه کرد و گفت ۴ و ۵ سانت بازی😍😍
نمیدونی چه حس خوبی بود ، تو آسمونا بودم
همونجا گفت برو لباس تو عوض کن که بستری شی
بعد به ماماهمراه تم زنگ بزن بیاد
منم زنگ زدم به ماما همراهم عادله حسینی
شانس من همون جا زایمان داشت
زنگ زد بجاش زهرا دیده بر دل اومد
بعد اینکه من زنگ زدم ماماهمراهم
به دکترم نیلوفر نظرزاده زنگ زد که مریضا اومده اگ ما شروع کنیم دو ساعته زایمان میکنه
منم و
دوباره خوشحال
مامان مانِلی🫀🧿 مامان مانِلی🫀🧿 ۸ ماهگی
مامان دادا کوچولو مامان دادا کوچولو ۴ ماهگی
پارت دو:تجربه زایمان عراق:
کم کم خونریزیم بیشتر شد دوباره بعد از ظهر رفتم گفت یک و نیم سانت باز شده و... برو سونو بیرون بیمارستان ماهم چند جا رفتیم بسته بود و چون آخرین سونوم ۳۸هفته بود گفتم ولش اومدم خونه😁
و همچنان دردم مثل پریودی بود که اونشبم خوابیدم خسته و. فرداش ک میشد شنبه یکم خلط های خونی پررنگ و زیاد شده بودن دوباره رفتم بیمارستان ک بعد از معاینه گفت سه سانتی بستری نمیشی برو ساعت سه و نیم بعد از ظهر بیا هواهم گررم منم خسته شده بودم واسه دوستم ماشین گرفتیم دربست خودم از بیمارستان تا خونه پیاده اومدم با همسر ک یک سانت و خورده ای طول کشید تا خونه اومدم خونه حموم آب داغ کردم دوباره گل گاو زبان خوردم و ناهار ساعت های پنج بود دوستم اومد با همسر رفتیم وسایل هامونم بردیم ک بدون معاینه گفت برو اتاق زایمان پرونده درست کردم و رفتم اتاق زایمان آزمایش ها هم ک صبح گرفته بودن داخل اتاق زایمان بهم انژیوکت وصل کردن و بعد اومد معاینه کرد
مامان علی 💙 مامان علی 💙 ۴ ماهگی
تجربه زایمان من
زایمان من سزارین بود و دکترم تاریخ ۲۳شهریور رو برام تعیین کرده بود
یکشنبه ۱۸ شهریور آخرین ویزیتم بود البته نامع سزارین رو از قبل گرفته بودم
دیگه رفتم مطب دکتر تا آخرین ویزیت رو انجام بدم دکترم گفت که ساعت ۱۰ جمعه بیست و سوم شهریور بیمارستان باشم خودشم ساعت دوازده میاد ولی احیانا اگر علایم زایمانم زودتر اومد برم بیمارستان
من تقریباً ۱۰ شب از مطب دکتر رسیدم خونه و بعد از خوردن شام و .. سرویس بهداشتی رفتم دیدم که یه لک کوچیک صورتی کم رنگ روی لباس زیرمه از سرویس اومدم بیرون به مامانم و بقیه خانواده گفتم پاشیم بریم بیمارستان
مامانم به دکتر پیام زنگ زد و شرح حال داد و ایشون گفتن که برو بیمارستان
دیگه یه حموم هول هولی کردم و با بند و یساط رفتیم بیمارستان
رفتیم بلوک زایمان بیمارستان گاندی که فقط همسر رو راه میدادن ازم nst گرفتن معاینه کردن و گفتن که دهانه رحمت باز نشده ولی انقباض داری و به دکترم زنگ زدن دکترم گفت که بستری بشم تا فردا صبح بیان برای عمل
ولی نمیدونم چرا من و همسرم یه مقدار دودل شدیم وفکر کردیم که مشکلی پیش نمیاد و گفتیم با رضایت شخصی برمیگردیم خونه خلاصه با اینکه لباسمم عوض کرده بودم برگشتیم خونه تا فردا ۷صبح که بیام بیمارستان
خلاصه تا خود صبح خوابم نبرد تازه خوابم برده بود که توی خواب ساعت پنج و نیم صبح کیسه آبم پاره شد همه رو از خواب بیدار کردم با اون وضعیت آرایش کردم و رفتیم به سمت بیمارستان و همزمان با پاره شدن کیسه آبم دردهامم شروع شد دوباره رفتم بلوک زایمان nst وصل کردن معاینه کردن با اینکه من سزارین بودم از ساعت 5تا 10صبح درد کشیدم تا دکترم اومد 🥴
دیگه خیلی طولانی شد بقیه اش رو توی تاپیک بعد مینویسم 🌼
مامان مهرسانا💖 مامان مهرسانا💖 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۲

برای بیمارستان ایران شیراز دوتا مدرک لازم داشتم که سزارین اختیاریم رو قبول کنن و بیمه ما قبول کنه چون تو این بیمارستان قرار داد داشتیم و گفتن برای علوم پزشکی نامه میخواییم برید دوتا سونو بدین دیگه دکترم زنگ زد به دوتا از سونوگرافی ها ما رفتیم که برامون بریچ ثبت کنن تا سزارینم رو قبول کنن
یکی دکتر احسان یزدان پناه بود که واقعا کارش عالیه سونو کامل انجام داد بچه رو بهم نشون داد شوهرم گذاشت بیاد داخل عکس رنگی از صورت بچه داد که هیچ جا نمی‌دن تو روز آخر من ۳۸ هفته دوروز بودم که زایمان کردم
یه سونو دیگه هم عبدالهی بود اونم واقعا خوب بود و توضیح رو کامل داد و اول من و چک کرد بعد به شوهرم گفت بیاد بچه رو نشون داد به شوهرم گفت میتونی فیلم هم بگیری
خلاصه ما این رو بردیم بیمارستان ازم نوار قلب گرفتن و آزمایش و تشکیل پرونده دیگه رفتیم خونه صبح ساعت ۶ اومدیم بیمارستان
بهم لباس اتاق عمل دادن و یه نسخه از وسایلی که لازمه بخریم از داروخونه
بعد ساعت ۸ رفتم پیش دکترم اتاق عمل دکترم برام سوند وصل کرد گفتش خودم رو شل کنم دردناک بود برام ولی قابل تحمل اما نمی‌تونستم بشینم راه هم میرفتم باید پاهام رو باز میکردم
ادامه تایپک بعد
مامان رادمهر مامان رادمهر ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🤐سزارین
پارت اول
آخرای آبان ماه بود ک وقت گرفتم برای بیمارستان بهارلو، دقیقا ۳۵ هفته بودم، دکتر معاینه کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه ولی هنوز باز نشده، ان اس تی دادم گفتم انقباضات نامنظم دارم و سونو هم طول سرویکسم رو ۱۱ زده بود از طرفی وزن بچه هم ۲۶۴۰ بود
دکتر گف دو هفته استراحت کن و امپول ریه بزن تا بچه کامل تر بشه و زودرس نشه
خلاصه گف اگه تا دو هفته دیگه ب دنیا نیومد وقت بگیر دوباره معاینه کنم
منم تو این دو هفته رعایت کردم و هیچ درد خاصی نداشتم
بعد دو هفته دقیقا ۱۱ آذرماه بود ک وقت بيمارستان گرفتم تا دوباره دکتر معاینه کنه، تا قبل رفتن ب بیمارستان اصلا درد نداشتم، ولی پامو ک گذاشتم بیمارستان انگار جو بیمارستان منو گرفت، ان اس تی گف انقباضات منظم دارم، دکترم معاینه کرد گف ی سانت باز شدی و اگه مسیرت دوره نرو خونه و برو چند ساعت پیاده روی کن دوباره بیا معاینه کنم شاید بستری شدی
منم مسیر خونمون تا بیمارستان ۴۰ دقیقه راه بود، و از اون جایی ک هنوز امادگی نداشتم گفتم ن میخام برم خونه
خیلی دوس داشتم با دکتر خودم زایمان داشته باشم ولی چون طبیعی بودم نمیشد ، دکتر خودم فقط شنبه ها و سه شنبه ها بلوک زایمان بود، اون روز یکشنبه بود گفتم تا سه شنبه نگه میدارم خودمو😂😂😂
مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ ۸ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت پنجم:خلاصه رسیدیم به روز زایمان هرچند من تا صبح نتونستم بخوام البته به طرز عجیب غریبی به خاطر ترس زایمان نبود به خاطر لگدای دخترم بود😁
ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب پاشدم چون باید ۷ بیمارستان میبودم اینم بگم به شدت تشنم بود مسواک زدم آرایش کردم لباسامو پوشیدم با مادرمو همسرم عکسامو گرفتم ساک و لوازممون رو گذاشتیم تو ماشین و ساعت ۶:۳۰ حرکت کردیم سمت بیمارستان قرار شده بود خانواده همسرم ۷ بیمارستان باشن رسیدیم بیمارستان و من رفتم بخش مادر و با همسرم و مادرم خداحافظی کردم و همسرم کلی منو بوسید🤗رفتم تو و ی خانمی اومد بهم گفت تمام لباساتو و بکن و اون گان رو بپوش و رو تخت دراز بکش و یه پرستار اومد انژیوکت وصل کرد و سرم زد و ی امپول دیگه زد تو ی سرم دیگه که نمیدونم چی بود ک به محض زدن اون حالم بد شد و بالا آوردم و حسابی ترسیدم سریع پرستار اومد اون سرم قطع کرد گفت چیزی نیست نگران نباش گاهی پیش میاد برای بعضی ها🥴دراز کشیده بودم ک به دکترم زنگ زدن و دکتر گفت که اول منو بفرستن اتاق عمل جز من دو نفر دیگه بودن اخه و من اولین نفر باید میرفتم😐
مامان نورا🐣🎀 مامان نورا🐣🎀 ۶ ماهگی
سلام به همه
در رابطه با تایپیک قبلم اومدم بگم چرا گفتم زایمانم وحشتناک بود 🥲

پارت اول :


من ۱۰ تیر نوبت زایمان طبیعی داشتم ، شنبه همین هفته رفتم معاینه ۳۷ هفته و ۵ روز گفت یکی دوسانت باز شده رحمت و من خوشحال برگشتم خونه ، یکشنبه تکونای بچم کم شده بود پیش خودم گفتم حتما به خاطر معاینس و خیلی نگران نشدم دوشنبه از صب تا ظهر دیدم هنوز خیلییی خیلیی کم نسبت به روزای قبلی تکون میخوره ، دکترم شنبه گفت اخر پروندت نوشته علائم خطر چیاس بخون هرکدوم رو داشتی برو بیمارستان دیگه من دوسنبه پاشدم علائم رو خوندم دیدم نداشتن و کاهش حرکت جنین هم توی نوشته ها هست به شوهرم که گفتم گفت بریم بیمارستان من گفتم بزار یکم عسل و پسته بخورم ببینم تکون میخوره خوردم نیم ساعتی گذشت و هیچ تکونی نخورد ، دکترمم مطب نبود که زنگ بزنم بپرسم دیگه زنگ زدم ۱۱۵ وقتی گفتم اینجوریه گفت برو بیمارستان معاینه بشی دیگه منم به امید اینکه برم و فردا زایمان کنم وسیله هامو جمع کردم و موهامو صاف کردم و لباس برداشتم و با مامانمو شوهرم رفتیم بیمارستان ازم ان اس تی گرفتن اولیش ضربان قلب بچه خوب نبود دوباره گرفتن و یکم بهتر بود ولی میگفتن رضایت بخش نیس تکوناشم خیلی کم بود ، خلاصه سه بار گرفتن و فایده ای نداشت ...

پارت دوم بیاین تایپیک بعدی
مامان آرن مامان آرن ۲ ماهگی
تجربه سزارین 😌♥️
پارت ( سه )

قراره نفر اول عمل کنم
اصلا توی راه استرس نداشتم برای زایمان و فقط میترسیدم چرخیده باشه 😂 هر چند دکتر گفته بود محاله
توی راه به ترافیک خوردیم و با نیم ساعت تاخیر یعنی ساعت ۷:۳۰
رسیدیم بیمارستان هنوز دکترم نیومده بود

نوبت گرفتیم و بخش تریاژ گفت چون بریچ هستی باید قبل عمل هم سنو کنیم خودمون گفتم باشه و حدود ساعت ۹:۳۰ دکترم اومد و منو فرستان سنوگرافی داخل همون بیمارستان


با کمال ناباوری و تعجب دکتر گفت موقعیت بچه سفالیک 😳😐

یعنی چیییییی
مگههههه میشهههههه
اخ چطوری توی ۵/۶ روز چرخید


اخه ۱۰ هفته نچرخیده تو این مدت کم چطور و چرا چرخید
هیچی دیگه هر کاری کردیم بیمارستان و دکترم قبول نکردن که اون روز زایمان کنم 😂✋

گفتن نمیشه که نمیشه بیمارستان هم دولتی بود و زیرمیزی قبول نمیکرد و سزارین اختیاری هم نداشت هیچی دیگه این همه‌ ادم تربچه تربچه دست از پا دراز تر برگشتیم خونه 😐

یعنی به قدری خورده بود تو ذوقم که کارد میزدی خونم در نمیومد و همون روز دوباره رفتم پیش دکترم
مامان 😺فسقلی😺 مامان 😺فسقلی😺 ۴ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمانم☺️
پارت ۱
سعی میکنم خلاصه بگم اگر سوالی داشتید بپرسید قشنگا🌼
خب من از نیشابورم و خونه مامانم مشهد تصمیم گرفته بودم برای زایمان بیام مشهد برای همین یه ماه به تاریخ زایمانم اومدم خونه مامانم اگر زودتر دردم گرفت سریع برم بیمارستان. تاریخ زایمانم طبق ان تی ۱۴ شهریور زده بود.
زیاد فعالیت نداشتم ولی روزی نیم ساعت پیاده روی میکردم یا خیابون یا خونه چون مامای بهداشت گفت بیرون روزای آخر نرو ممکنه کیسه آب پاره بشه برا همین تو خونه راه میرفتم و اسکات میزدم.
از طبیعی و سزارین هردو می‌ترسیدم سپردم به خدا دیگه هر چی پیش بیاد.
۳۲ هفته پسرم بریچ بود ۳۷ چرخید و سفالیک شد 😁.
من از هفته ۳۷ رفتم زیر نظر خانم دکتر فصیحی فرد تو مشهد که برا زایمان بالاسرم باشه چ طبیعی باشم چ سزارین.
ویزیت اول ک رفتم پیش خانم دکتر ۳۷ هفته بودم یه نامه بستری برا ۱۴ شهریور داد بیمارستان مادر گفت اگر دردت گرفت برو وگرنم هفته بعد بیا معاینه کنم ببینم برا طبیعی میتونی یا لگنت تنگه سزارین بشی .
منم هفته بعد یعنی روز شنبه دومین نوبت رو برای رفتن پیش خانم دکتر و معاینه گرفتم ساعت ۵ عصر شنبه نوبت داشتم .
روز شنبه ۳ شهریور ظهر رفتم حموم قشنگ ترو تمیز کردم و زیر دوش گرررم ۲۰ تا اسکات زدم وقتی اومدم بیرون موقع ناهار خوردن خیلی بی حال بودم رفتم اتاق دراز کشیدم ساعت ۲ و نیم ظهر بود ک یکم بخوابم عصر بریم با شوهرم دکتر. هنوز تازه دراز کشیدم یهو شر شر ازم آب اومد سریع رفتم سرویس در همون حال هم ازم آب می‌ریخت انگار شیر باز بود و یه ترشح خونی هم دیدم. فهمیدم کیسه آبه به مامانم گفتم و شوهرمو بیدار کردم و رفتیم سمت بیمارستان مادر..
مامان آوا مامان آوا ۶ ماهگی
تجربه زایمان ۱
من برای ۱۳ تیر وقت سزارین داشتم که میشدم ۳۹ هفته تمام
سه شنبه صبح ۲۹ خرداد از خواب بیدار شدم دیدم لکه بینی دارم ولی هیچ دردی نداشتم یه ذره صبر کردم گفتم شاید زخمی چیزی شدم خودش خوب‌بشه ولی دوباره نیم ساعت بعد دیدم هنوزم لکه بینی دارم خلاصه زنگ زدم شوهرم گفتم پاشو بیا که بریم دکتر🤣 من خودم قمم ولی دکتر و بیمارستانم تهران بود(دکتر منیژه فرجپور که دکتر فوووووق العاده ای بود واقعا بهترین دکتری که تو زندگیم دیدم، بیمارستان خصوصی مهر)؛ زنگ زدیم به دکتر گفتیم اینجوری شده گفت یا همون قم برید nst یا بیاید بیمارستان مهر؛ دیگه ماهم چون اصلا دکترا و بیمارستانای قم رو برای زایمان قبول‌نداریم گفتیم میریم تهران ؛ ساعت ۲ونیم دکتر منو معاینه کرد گفت دهانه رحم ۴ سانت بازه اگر میخوای حتی میتونی طبیعی راحت زایمان کنی دارم بچه رو میبینم😂
منم اصلا آمادگی‌ نداشتم گفتم اصلا طبیعی نمیخوام گفت باشه پس برو کاراتو بکن بریم اتاق زایمان و عمل کنیم ساعت ۵ میریم اتاق عمل.
دیگه رفتم دستگاه nst بهم وصل کردن تا همه چیز تحت نظر باشه تا بریم اتاق عمل، دیگه چون اورژانسی هم شده بودم دکتر زنگ زد همه پرسنل اتاق عمل اومدن بیمارستان که عمل شروع کنن،
حالا تو‌ اتاق زایمان قبل از عمل من بخاطر معاینه دردا و انقباضام شروع شده بود خیلی دردای مضخرفی بود، سوند هم اومدن برام گذاشتن که خیلی حس مضخرفی بود😫😫😫