من اومدم با تجربه زایمانم☺️
پارت ۱
سعی میکنم خلاصه بگم اگر سوالی داشتید بپرسید قشنگا🌼
خب من از نیشابورم و خونه مامانم مشهد تصمیم گرفته بودم برای زایمان بیام مشهد برای همین یه ماه به تاریخ زایمانم اومدم خونه مامانم اگر زودتر دردم گرفت سریع برم بیمارستان. تاریخ زایمانم طبق ان تی ۱۴ شهریور زده بود.
زیاد فعالیت نداشتم ولی روزی نیم ساعت پیاده روی میکردم یا خیابون یا خونه چون مامای بهداشت گفت بیرون روزای آخر نرو ممکنه کیسه آب پاره بشه برا همین تو خونه راه میرفتم و اسکات میزدم.
از طبیعی و سزارین هردو می‌ترسیدم سپردم به خدا دیگه هر چی پیش بیاد.
۳۲ هفته پسرم بریچ بود ۳۷ چرخید و سفالیک شد 😁.
من از هفته ۳۷ رفتم زیر نظر خانم دکتر فصیحی فرد تو مشهد که برا زایمان بالاسرم باشه چ طبیعی باشم چ سزارین.
ویزیت اول ک رفتم پیش خانم دکتر ۳۷ هفته بودم یه نامه بستری برا ۱۴ شهریور داد بیمارستان مادر گفت اگر دردت گرفت برو وگرنم هفته بعد بیا معاینه کنم ببینم برا طبیعی میتونی یا لگنت تنگه سزارین بشی .
منم هفته بعد یعنی روز شنبه دومین نوبت رو برای رفتن پیش خانم دکتر و معاینه گرفتم ساعت ۵ عصر شنبه نوبت داشتم .
روز شنبه ۳ شهریور ظهر رفتم حموم قشنگ ترو تمیز کردم و زیر دوش گرررم ۲۰ تا اسکات زدم وقتی اومدم بیرون موقع ناهار خوردن خیلی بی حال بودم رفتم اتاق دراز کشیدم ساعت ۲ و نیم ظهر بود ک یکم بخوابم عصر بریم با شوهرم دکتر. هنوز تازه دراز کشیدم یهو شر شر ازم آب اومد سریع رفتم سرویس در همون حال هم ازم آب می‌ریخت انگار شیر باز بود و یه ترشح خونی هم دیدم. فهمیدم کیسه آبه به مامانم گفتم و شوهرمو بیدار کردم و رفتیم سمت بیمارستان مادر..

۳ پاسخ

ای جانم
ممنون عزیزم واسه اینکه وقتتو میزاری و تجربتو مینویسی 🙏❤🫂

بیمارستان خصوصی رفتی

وای خداااا

سوال های مرتبط

مامان دادا کوچولو مامان دادا کوچولو ۵ ماهگی
پارت دو:تجربه زایمان عراق:
کم کم خونریزیم بیشتر شد دوباره بعد از ظهر رفتم گفت یک و نیم سانت باز شده و... برو سونو بیرون بیمارستان ماهم چند جا رفتیم بسته بود و چون آخرین سونوم ۳۸هفته بود گفتم ولش اومدم خونه😁
و همچنان دردم مثل پریودی بود که اونشبم خوابیدم خسته و. فرداش ک میشد شنبه یکم خلط های خونی پررنگ و زیاد شده بودن دوباره رفتم بیمارستان ک بعد از معاینه گفت سه سانتی بستری نمیشی برو ساعت سه و نیم بعد از ظهر بیا هواهم گررم منم خسته شده بودم واسه دوستم ماشین گرفتیم دربست خودم از بیمارستان تا خونه پیاده اومدم با همسر ک یک سانت و خورده ای طول کشید تا خونه اومدم خونه حموم آب داغ کردم دوباره گل گاو زبان خوردم و ناهار ساعت های پنج بود دوستم اومد با همسر رفتیم وسایل هامونم بردیم ک بدون معاینه گفت برو اتاق زایمان پرونده درست کردم و رفتم اتاق زایمان آزمایش ها هم ک صبح گرفته بودن داخل اتاق زایمان بهم انژیوکت وصل کردن و بعد اومد معاینه کرد
مامان معجزه زندگیم🥰 مامان معجزه زندگیم🥰 ۶ ماهگی
تجربه زایمانم من اصلا پیاده روی نمیکردم کلن تنبلی کردم از اول و فقط کارهای خونه و آشپزی اینا میکردم یک هفته قبل زایمانم رفتم خونه مانم اونجا که کلن بخور بخاب بودم بعد شدم طبق پریودیم ۴۰ هفته کامل دیدم از درد خبری نیست رفتم بیمارستان هاشمی نژاد گفتم من وقت زایمانم درد ندارم ان سی تی گرفتن و نوارقلب گرفتن همچی خوب بود فرستادن سونوگرافی طبق سونو ۳۷ هفته بودم بعد دکتر گفت برو هر دو سه روزی بیا چک شو من سونو اولم با پریودیم ۵ روز فاصله داشت منم گذاشتم بعد ۶ روز رفتم بیمارستان که از تاریخ سونو هم ۱ روز گذشته بود رفتم بیمارستان امام حسین ایندفعه دیگه چک کردن دهانه رحمم مثل قبل کامل بسته بسته بود نوار قلب یکم مشکل داشت گفت برو بستری شو دیگه کارامو کردمو بستری شدم ساعت سه و نیم بعد از ظهر بعد یه ۲ ساعت کمتر بهم قرص فشار دادن که دردم بگیره و چند بار میومدن ماینه میکرن بعد ۲ ساعت فکنم دردم گرفت کمکم فقط زیر دلم همش راه میرفتم بعد شدید شد و اصلا ول نمی‌کرد نیم ساعت بود درد زیاد داشتم زیر دلم فقط اومد معاینه گفت تازه شدی یه سانت همه میگفتن تا فردا همنجایی سکته کردم با این درد شدید تا فردا چجوری تحمل کنن ازون ور اونایی که طبیعی جلوی چشمم زایمان میکردن بیشتر وحشت مردم بعد نیم ساعت که دردم شدید شده بود ضربان قلب بچم بالا رفت چون بچه آماده اومدن بود و دهانه رحم من یه سانت شده بود و سری بردن برای سزارین و ساعت ۹ شب زایمان کردم و دختر قشنگم دیدم
مامان 🩷ماهلین🩷 مامان 🩷ماهلین🩷 ۱ ماهگی
شرح زایمان من ٫٫طبیعی٫٫

پارت اول:

سلام مامانا اومدم بعد یک ماه شرح زایمانم رو تعریف کنم...
اخرای ۳۸ هفته بودم تقریبا ۳۸ هفته و ۵ یا ۶ روز بودم که پیاده روی رو شروع کردم پسرمو پیاده می‌بردم مهد و برمیگشتم و اینم بگم دخترم خیلی اومده بود پایین جوری که بعد پیاده روی دیگه نا نداشتم از بس زیر شکمم درد میکرد،۳۹ هفته بودم رفتم بهداشت خانوم ماما معاینه شکمی کرد گفت دوسه روزه زایمان می‌کنی چون درد داری،گفتم نه من که درد ندارم،گفت متوجه نیستی رحمت سفت شده،برگشتم خونه شب شد خوابیدیم ساعت ۳ نصف شب بود با حس خیس شدن شلوار بیدار شدم ،دیدم بله کناره های شلوارم خیسه پاشدم رفتم دستشویی دیدم کیسه م پاره شده و همش آب میریزه شوهرمو صدا زدم و پد خواستم ازش و گذاشتم و اومدم خونه وسایلام و مدارکا رو جمع کردم و زنگ زدیم به مامانم و راهی بیمارستان شدیم ساعت ۴ اینا بود رسیدیم بیمارستان و من رفتم معاینه و گفت آره کیسه ت پاره شده و ۱ سانتی هنوز برو پرونده تشکیل بده بیا بستریت کنم ،شوهرم و مامانم رفتن پرونده تشکیل دادن و اومدن و با کمک مامانم لباسمو عوض کردم و لباس بیمارستان پوشیدم،تا ساعت ۶ صبح اصلا درد نداشتم
مامان پسرم👶💙 مامان پسرم👶💙 ۷ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمانم🤗❤️
سلام قشنگا عصر ۳ تیر بود ک وقت دکتر داشتم از شهرمون  ی ساعت دوره تو راه بودیم نیم ساعت بود بعد من ی درد عجیبی زیر شکمم حس کردم ک با بقیه دردایی ک داشتم فرق داشت چن دیقه بعد کمرم درد گرفت دیگ تا دکتر درد داشتم رفتیم مطب خیلی شلوغ بود طوری ک ۵ ساعت بعد نوبتم می‌رسید  ب منشی گفتم درد دارم گفت عیب نداره بشین نوبتت شه فکر کرد دروغ میگم همسرم داد و بیداد کرد ک درد داره الکی ک نمیگیم خلاصه با هزار مکافات رفتیم تو دکتر معاینه کرد گفت ۳ سانتی زایمان طبیعیت شروع شده من تعجب کردم گفتم خانم دکتر من سزارین میخوام من طبیعی نمیتونم تحمل کنم (از اول فوبیای طبیعی داشتم هرکس میگفت طبیعی زایمان کن باهاش دعوا میکردم)دکتر گفت دهانه رحمت خوبه نگران نباش بچه زود ب دنیا میاد گفتم نه نمیخوام سز بنویس برم بیمارستان خلاصه نامه سزارین نوشت رفتیم بیمارستان اونجا گفتن ب هیچ عنوان سزارین قبول نمیکنن هم اینکه زیر ۳۹ هفته ای(۳۷ هفته و ۲ روز بودم)هم اینکه فردا تاریخ رنده وزارت کشور اصلا قبول نمیکنه عمل کنیم.. ادامه رو تو تاپیک بعدی میزارم...
مامان زینب جون😍👶🏻 مامان زینب جون😍👶🏻 ۱۰ ماهگی
#تجربه زایمان پارت اول
خب بعد 40 روز گفتم منم بیام تجربه زایمانمو بگم 😍🤦‍♀️😂
اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم🤦‍♀️😂
من از دوران مجردی و قبل بارداری و ... دوست داشتم سزارین بشم بعد میدیدم که بعضی بلاگراهم سزارین میکنن میگفتم چقد سخته ک اوضاع مالیمون جوری نیست که منم برم سزارین بشم (فک میکردم سزارین خیلی راحته)
گذشت و رسید وقتی که باردار شدم و رفتم کلاسای آمادگی زایمان دیدم طبیعی هم خیلی خوبه خلاصه ورزشارو یاد گرفتمو از ۲۶ هفته شروع کردم پیاده رویی و از ۳۷ هفته هم ورزشارو شروع کردم و شروع به خوردن روغن حیوانی گاوی کردم
۴مغزم زدم پودر کردم با عسل مخلوط کردم ک روزی یه قاشق میخوردم
تاریخ زایمانم با انتی ۲۱ فروردین بود
به من گفته بودن دختر زود ب دنیا میاد من دیگ از اول فروردین منتظر درد بودم
هر روز ورزشامو سنگین میکردم
به حدی رسید که روزیی شده بود ۲۰۰ تا اسکات میزدم حالت سجده میرفتم پیاده رویی میرفتم میرفتم زیر دوش آب داغ اسکات میزدم لباس تو دستم میشستم دیگ روزی یه ساعت عصر یه ساعت شب ورزش و پیاده رویی داشتم

...ادامه تاپیک بعد
مامان پارسا💙 مامان پارسا💙 ۷ ماهگی
پارت ۲
ساعت ۵ صبح رفتم دستشویی حس کردم ی چیزی قبل  ادرار ازم ریخت فک کردم ترشح و اومدم خوابیدم
۷ صبح دوباره رفتم دستشویی  واضح اول یه مایع لزج و بی  رنگی ریخت بعد ادرارم اومد
اونجا بود ک به معنای  واقعی ریدم از ترس اومدم راه رفتم محکم سرفه کردم دیدن بعللله از بغل پام آب ریخت
شوهرمو بیدار کردم گفت چرا رنگت پریده هیچی نیس
حالا من مونده بودم با دوتا نامه  یک نامه برا زایمان طبیعی  پیش دکتر خودم تو بیمارستان  بنت الهدی 
و یک نامه سزارین  تو  بیمارستان  موسی بن جعفر که البته هنوز نامه فوبیا نداشتم
شوهرم گفت  چیکار کنیم بریم کدوم‌بیمارستان
من هیچ شماره ای هم از حقی نداشتم ک ازش بپرسم بدون نامه فوبیا  بیمارستان  قبول میکنه یا نه
و چون کیسه آبم سوراخ بود ترسیدم برم اونجا و بستریم‌ کنن برا طبیعی چون هیچ تحقيقی  راجب بیمارستانش نکرده بودم و اینکه اپیدورال  داره یا نه
خلاصه ک با نامه طبیعی دکتر  خودم رفتم بیمارستان  بنت الهدی ، اول تست امینوشور  گرفتن مثبت بود و معاينه  کرد دهانه رحمم بسته بود گفت باید بستری بشی،  خودشون با دکترم  تماس  گرفتم ک من ساعت ۸ و نیم  بستری شدم
مامان روشا گلی😋 مامان روشا گلی😋 ۳ ماهگی
#پارت اول
سلام مامانا من بعد از ۲۸ روز که یه کم سر و سامان گرفتم اومدم تجربه زایمانم و بگم
با توجه به تاپیک های قبلی که به خاطر سنگ کلیه بستری بودم و مشخص شد سنگ دارم دکترم هر دردی و میچسبوند به سنگ کلیه
دکترم عظیمی نژاد بود و تو بیمارستان قدس بود اما من شرایط زایمان تو قدس و نداشتم اول بارداری گفت که بهت نامه میدم برای بیمارستان
۳۶ هفته رفتم گفت قرار دادم تموم شده میخای جای به غیر از قدس زایمان کنی برو دکتر پیدا کن
خلاصه کنیم هفته می‌گشتم تا دکتر پیدا کنم اما چون هفتم بالا بود و سزارین اجباری بود . کسی پرونده مو قبول نمی‌کرد اومدم رفتم بهداشت
دکتر بهداشت بهم نامه داد
رفتم پیش دکتر بیمارستان سینا آشتیانی. خانم دکتر صدری تا نامه رو دید قبولم کرد معاینم کردو قرار شد ۳۷ هفته برم بهم نامه بده
دوشنبه بعد که میخاستمب رم از دوشبه قبلش کمر درد شدید داشتم و شکمم سنگ بود ولی نی نی تکونای خودش و داشت
صبح زود رفتم کلینیک نوبت گرفتم تا ساعت۱۲ که سیستم باز شد
نوبت سیستمی ثبت شد . خانم دکتر اومد ده نفر جلوم بود
کم کم داشت دردم بیشتر میشد
رفتم داخل گفت احتمالا سنگت تکون خورده نامه میدم برو یه سونو گرافی بده صدای قلب بچه رو دیگه گوش نکرد خیلی درد داشتم
تک و تنها ساعت ۲ پاشدم رفتم بیمارستان سینا اشتیانی
#تحربه سزارین
مامان جوجک مامان جوجک ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
۳۸ هفته بودم روز جمعه ۲۶ ۱۲ قرار بود شنبه صبح برم پیش دکترم و تعیین کنه که طبیعی زایمان کنم یا سزارین ساعت ۸ صبح بود که احساس کردم نزدیک یه دیوان آب ازم خارج شد مامانم اینا هم رفته بودن شهرستان نمی‌خواستم نگرانشون کنم به شوهرم گفتم فکر کردم که کیسه آبمه زود رفتم حموم یه دوش گرفتم تا شوهرم اومد عد رفتیم نزدیک‌ترین بیمارستان ساعت ۹:۱۰ بود که ازم تست کیسه آب گرفتن ماما گفت که کیسه آبت پاره شده و هر کاری کردم که بستری نشم و بریم جای دیگه قبول نکردن و گفتن که برای ما مسئولیت داره بستریم کردن برای زایمان طبیعی ساعت ۱۰ صبح بود که بهم آمپول فشار زدن تا غروب که ساعت ۵ بود دکتر اومد و وقتی تستو دید گفت که کیسه آبت پاره نشده تستت منفیه بودم من باز تلاش کردم که از این بیمارستان برم چون چیزای خوبی در موردش نشنیده بودم اما دکتر گفت که آمپول فشارو زدیم الان ۳۸ هفته‌ای و بچه کامله باید زایمان کنی تا اون زمان دو تا آمپول فشار به من زده بودن ولی من هیچ دردی نداشتم