تجربه زایمان سزارینم .. پارت اول
اگه سوالی چیزی داشتین بپرسین عزیزان 🥰
هفته 36 بارداری بودم اون اواخر سردردهای شدید یک طرفه صورتم منو کلافه کرده بود طوری که اشک از یکی چشمام بی اختیار می‌ریخت .. 36 هفته و دو روزم بود رفتم پیش دکتر گفت فشارت بالاس و اگه همینجور ادامه دار باشه مجبورم ختم بارداری بدم برام آمپول بتامتازون نوشت شبش سه تاشو زدم فرداشبشم سه تای دیگشو ..
پس فرداش دوباره رفتم پیش دکترم تا فشارمو بگیره فشارم خوب بود یه آمپول فمولایف نوشت همون موقع زدم گفت برای جلوگیری از زایمان زودرسه .
عصر همون روز دراز کشیده بودم که یهو دیدم کیسه آبم پاره شد و همینجور آب ازم می‌رفت رفتم دستشویی آب و خون ازم می‌رفت و من استرس گرفته بودم😢
اینم بگم دو شب قبل انقباض هم داشتم که من اصلا فکرشم نمی‌کردم موقع زایمانم باشه ! چون آخه خیلی زود بود !
خلاصه رفتیم بیمارستان و زنگ زدن به دکترم خودشو تا آخر شب رسوند از من اکو قلب جنین و گرفتنو یه سری آزمایشات
و بلاخره ساعت 11 و نیم بردنم اتاق عمل و ساعت 23:۴۵ دقیقه آقا هامینم بدنیا اومد ....

۵ پاسخ

عزیزم خیرش رو ببینید مبارک باشه

ای جانم مبارک باشه انشالله قدمش پر خیر و برکت باشه 🌹

عزیزم خداشکر که به سلامتی بدنیا اومد

سلام عزیزم خداروشکر تبریک میگم که صحیح و سالم بدنیا اومد😍😍.علت پاره شدن کیسه ی آب چی بود؟ و اینکه خطرناک نبود چندساعت بچه بدون کیسه اب مونده بود؟ من برای بچه ی اولم چون وزنم بالا رفته بود دکترم گفت ممکنه فشارت بره بالا برای همین توی ۳۷ هفته بودم که برام نامه بستری نوشت گفت دیگه بچه کامل رسیده نیاز نیست نگه ات دارم.دکترتون کی بودن؟

به سلامتی گلم❤️
دکترتون کی بود؟

سوال های مرتبط

مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۲ ماهگی
مامان رادوین👶🧿 مامان رادوین👶🧿 ۱ ماهگی
خب خب بریم برای تجربه ی زایمان طبیعی....

من تقریبا سه روز پیش شب بخاطر فشار بالا اعزام شدم زایشگاه چون دو هفته پیش هم بخاطر فشار بالا دو روز بستری بودم و این دفه هم فکر کردم دو روزی بستری میشم و بعد مرخص میشم فشارمم رو ۱۵ بود هواستون باشه اگه یوقت فقط سردرد هم داشتین پشت گوش نندازین و برین فشارتونو چک کنید چون فشار بالا واسه مادر و بچه خطر داره خلاصه وقتی رسیدم رایشگاه معاینم کردن گفتن یه سانتی و منو بستری کردن بعد فهمیدم که ختم بارداری دادن و اینکه من هیچ دردی نداشتم شب تا صب زیر نظر بودم بلاخره ساعت هشت صبح بهم امپول فشار زدن یساعت بعدش یعنی ساعت ۹ کیسه ابم پاره شد و کم کم دردام شروع شد اول از کمرم شروع شد ولی زیاد نبود حالت پریودی بود و اینکه منو بعد پاره شدن کیسه آبم دوباره معاینه کردن هنوز همون یه سانت بودم کم کم دردام شدت میگرفت ولی چند ساعت اول خوب بود قبل تحمل بود دردامو با نفس عمیق و ورزش کردن کنترل میکردم دخترا فقط اینو بگم نفس عمیییق خیلیی خوبه و بهتون کمک میکنه و یکی دیگه اسکات زدن من دردام دو سه دقیقه یبار شده بود رفتم سرویس و موقع درد اسکات میزدم
مامان یارا مامان یارا ۲ ماهگی
سلام خانوما منم می‌خوام تجربه مو از زایمان بگم #پارت ۱
خوب من 36 هفته و 2 روز بودم که دکترم بخاطر مسمومیت بارداری ختم بارداری داد دکترم گفت ساعت 8 بیا بیمارستان تا ببینیم کی زایمان می‌کنی منم کنم وایی نه من میترسم و فلان گفت پس هزینه بده تا اختیاری سزارین کنیم بیمارستان منم دولتی بود فقط چون دکترم اونجا بود رفتم اونجا
منم چون هیچ کاری نکرده بودم و کلی استرس داشتم گفتم الان نمیرم و ساعت 6 صبح گفت برو پس فقط نذار کسی معاینه کنه خودشم تو برکه بستریم نوشته بود
منم برگشتم خونه و با همسرم رفتیم کادو زایمان گرفتیم😁🤪 رفتم حموم ولی اون شب با همسرم تا صبح حرف زدیم اصلا خوابمون نبرد از استرس از هیجان
صبح رفتم و وای نگم که فضای بیمارستان چقد سنگین بود تو زایشگاه گوشیمو ازم گرفتن که اینجا قانونش اینه منم مامانم پیشم نبود باید هی بهش زنگ میزدم استرس داشتم باید با همسرم صحبت میکردم چقد حالم بد بود اونجا واقعا استرس بدی داشتم بعد دیگه هی فشار میگرفتن و ان اس تیم تا دوساعت خوب بود بعد یهو ضربان بچم رفت 😭 خدا می‌دونه چقد گریه کردم هم استرس اتاق عمل داشتم و این مسئله اضافه شد چقد اشک ریختم واقعا برای کسی ایشالله پیش نیاد 😭😭
مامان مامان🌰💙 مامان مامان🌰💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من🥰
من قراربود ۳۸هفته ۳روز سزارین بشم اما دکترم چون شیفت نبود قرارشد ۳۸هفته۱روز زایمان کنم
روزیکه قرار بود برم بیمارستان از ساعت ۴صبح درد طبیعی شروع شد و همینجوری به اوج خودش می‌رسید داداش تقریبا نزدیک به هم شده بود و ترشحاتم فوق العاده زیاد به رنگ صورتی در اومده بود
دیگه ساعت ۶ رفتم بیمارستان جلو در بیمارستان حس کردم داغ شدم و فهمیدم کیسه آبم پاره شد همینجوری آب داغ ازم میرفت زایشگاه معاینه کردن ۴سانت بودم خیلی درد داشتم شدید
دیگه دکترم اومد چون دیابتی بودم وترشح سبز کم داشتم واینکه کیسه ابمم پاره شد دکترم گفت سری ببرینش اتاق عمل بعدم سزارین اورژانسی شدم نمیتونم بگم درد طبیعی بیشتره یا سزارین ولی برای من طبیعی غیر قابل تحمل بود و سزارین هم سختیش بیشتر موقع بلند شدن از تخت سختم بود وماساژ رحمی دردناک بود و سوند یذره چندش بود😁
در کل سختی هاش به شیرینی اون لحظه که بچه رو میبینی یه دنیا می ارزه
ایشالله همتون زایمان راحتی داشته باشید❤️
مامان اقا هامین مامان اقا هامین ۲ ماهگی
تجربه سزارین یهویی 😵‍💫 پارت ۱
من از مجردی فوبیای طبیعی داشتم ، میترسیدم شدید ، میترسیدم از اینکه تو طبیعی یهو نصف شب باید صبر کنی که کیسه اب پاره شه 🥴 واسه همین پیگیر سزارین شدم و رفتم نامه روانپزشک گرفتم و بردم بیمارستان و همون موقع بهم اوکی رو داد بیمارستان ...
کلا نینی من تو سونو ها ریزه میزه بود ، و فشار شریان رحمی بالا بود و از ان تی اسپرین می خوردم هفته ۳۷ام که رفتم ،دکترم گفت هفته بعدی واسه ۱۴ دی تاریخ زایمان میدم بهت ، فرستادم سونو بیوفیزیکال...
۱ دی وقتی رفتم سونو بهم گفت igur ( محدودیت رشد رحمی ) شدی وزنش زیاد اضاف نشده ، باید دکترت ختم بارداری بده 😳 ، واای شوک شدم یعنی 🥺 اشکم سرازیر شد
رفتم پیش دکترم ، دکترم گفت حتما امروز عصر برو ۳تا آمپول بتامتازون رو‌بزن ، استرس من بیشتر شد ، بعدش که دید استرسم زیاده گفت یه بار دیگه سونو رو پیش دکتر دیگه که پروفسور بود انجام بده ببینم چی میگه ، اگه اونم همینو گفت ، ختم بارداری میدم 🥺🥴
مامان اَبرَک مامان اَبرَک ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت دو
خلاصه که من یه شام سبک خوردم و شروع کردم به ورزش روی توپ و دوش آب گرم و اسکات زیر دوش و ورزش‌های زایمانی. تا بعد از نماز صبح که دیگه انقباض هام حدودا ۵ دقیقه شده بود. ماما همراهم گفت عالیه برو بیمارستان با وضعیت معاینه دیشب احتمالا ۵ سانت بیشتر شدی و برو بزنم خبر بده. رفتم بیمارستان معاینه کردن همون دو سانت بودم😐 خلاصه نوار قلب گرفتن پرستار شیفت اومد گفت وای نوار قلب بچه خیلی بده و یه خط صافه و برو یچزی بخور دوباره بیا. اغا من ترسیدم و دردام کلا قطع شد😫 یعنی انقباضات منظم ۵ دقیقه یا ۳ دقیقه شده بود ربع ساعتی یبار. دوباره نوار قلب گرفتن اوکی بود. میخواستم برم خونه پرستار زنگ زد به دکترم و دکتر گفت نرو خونه و اگر سیر زایمان پیشرفت نکرد ساعت ۱۲ ظهر به بعد امپول فشار بگیر. من تا ساعت ۱۲ مرتب داشتم ورزش میکردم با وجود درد و بعد که امپول فشار زدن بازم معاینه کردن همون دو سانت بودم. خلاصه زنگ زدم به ماما همراهم که بیاد کمک. وقتی اومد انقباض ها به دو دقیقه رسیده بود و از درد اشک میریختم. ولی دائم درحال ورزش و خرما خوردن و اینا بودم. دکترمم این بین اومد بهم سر زد و کیسه آب رو پاره کرد که پیشرفت کنم ولی دریغ. اینقدر خسته شده بودم که روی توپ ورزش میکردم چشمام می‌رفت. خلاصه حدودای ساعت ۴ اینقدر درد داشتم که التماس میکردم اپیدورال بزنن دیگ برای بار هزارم معاینه کردن سه سانت شده بودم و میگفتن تا قبل ۴ سانت نمیزنن ولی من خیلی اصرار کروم و قبول کردن. وقتی اپیدورال زدن یه نیم ساعت خوابیدم و بعدش دوباره پا شدم ورزش کنم. دکتر و تمام ماماها متعجب بودن که بچه اینقدر پایینه وضعیتش اینقدر خوبه ولی دهانه رحم باز نمیشه.
مامان دلوین 🐣 مامان دلوین 🐣 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی قسمت اول

تمام مدتی که تحت نظر دکتر زنانم بودم متوجه میشدم سهل انگاره ولی میذاشتم رو حساب اینکه نمیخواد من دارو مصرف کنم تا بدنم خودش مقابله کنه. دفعه اخر هم که رفتم پیشش یک هفته مونده بود به زایمانم و قبلش به خاطر فشار یکی دو روز پشت هم به زایشگاه مراجعه کردم که دومی همزمان شد با نوبت ویزیت آخرم پیش دکترم که به جای راهکار برای فشار فرم زیرمیزی جلوم گذاشت و من هم قید اون دکتر و بیمارستان رو زدم. با عجله رفتم سراغ یه دکتر و یه مامای همراه دیگه که با همون دکتر کار می کرد و به مامعرفی شد. دکتر جدید گفت که باید اخر هفته ۳۸ زایمان کنم یا ختم بارداری. نامه بستری + دارپهای حین و بعد عمل رو نوشت. با اینکه اولین مراجعه من به ایشون در آخر بارداریم بود خیلی انسان باوجدان و شرافتمندی دیدمشون. دیگه امدم خونه و دیدم ای بابا هر روز فشارم میره بالا و من هر روز مجبور بودم برم زایشگاه بیمارستان جدید و اونا هم به دکترم زنگ می زدن. در نهایت یک روز قبل از تاریخ بستری آخر شب بستری شدم. چون مامان و بابام در قید حیات نبودند و کسی جز همسرم کنارم نبود وقتی معاینه شدم برای خداحافظی اومدم سراغ همسرم و در حالی که از استرس گریه می کردم گفتم که خیلی می ترسم و هوای منو داشته باشه و بعد رفتم سمت اتاق بستری قبل زایمان....