۹ پاسخ

اینم عشق مامان که با کلی سختی به دنیا آمد

تصویر

واینکه بهتون بگم اصلان این بیمارستان امام حسین تهرانپارس خوب نیس رسیدگی شون خوب نیس و‌منو کلی عذاب دادن و بعدش سزارینم کردن فردا صب اینقدر درد داشتم اصلا کسی به فکرم نبود یه موسکنی بدن یااینکه یه شیافی بدن خدا لعنتشون کنه

نی نی دستگاه رفت یا نه اگر رفت دستگاه چند روز دستگاه بود؟؟چند کیلو دنیا اومد؟

واینکه خیلی اذیت شدم خیلی سخت گذشت واسم واینکه همون شب که کیسه آبم پاره شد برنامه ریزی کرده بودم که فداش با دخترم برم حموم و خونه مو تمیز کنم حسابی جارو بکشم و ساک بیمارستانم ببینم به دلخوشی که اصلا به دل خودم نشد کارام

درد کشیدم کشیدم تا ساعت ۹ونیم شب شد و یه دکتر آمدو مایعنه کرد و مایعنه تحریکی خدا لعنتشون کنه منو پاره کردن اصلان نمیزاشتن از رو تخت پاشم و یه زره آب بخورم همش بهم سوند وصل میکردن و اینقدر هم درد داشت که نگو و همش مایعنه تحریکی میکردن واینکه نگم بهتون منو خیلی اذیت کردن واینکه دکتر آمد و گف دیگه این ۱۸ ساعتش کامل شده و دیگه نمیشه طبیعی و آمدش کنیم که بره اتاق عمل وبعدش لباسم رو در آوردن و بهم دوباره یه سون. کلفت وصل کردن که از همه چی بیشتر درد دات و رفتم اتاق عمل و هنوزم درد داشتم تا اینکه آمپول بی حسی زدن و دیگه دردم تموم شد و پاهام داغ شد و دیگه عمل شدم

شما ک ۴۰هفتتون کامل بوده چ جوری میگی زود بودع

واینکه رفتم بیمارستان ساعت ۷ صب شد دخترم موقع که اومدم خاب بود خیلی دلم براش میسوخت چون بچه خاب بود و نصف شب بود و اینکه کسیو نداشتم🥹🥹🥹 که بزارمش پیشش رفتم اونجا سونو دادن بچم بریچ بود و گفتن چرخیده و باید طبیعی زایمان کنی واینکه منتظر شدم تا ۱۰ صب شد بهم سیروم و آمپول فشار زدن و یواش یواش دیگه دردم گرفت واینقدر مایعنه کردن رفتن و آمد سیروم تموم شد و دوباره سیروم زدن آمپول فشار زدن خيلی درد داشتم و همش مایعنه ام میکردن و همش میگفتن ۲ سانت شدی و بیشتر نشدی اینقدر درد کشیدم اصلان باز نشد

به سلامتی عزیزم

چند هفتت بود دقیق

سوال های مرتبط

مامان جوجه نازم❤️ مامان جوجه نازم❤️ ۱ ماهگی
خب اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم
من دیروز صبح ساعت ۵ ربع کم صبح رفتم سرویس بهداشتی ترشح زیاد آبکی دیدم با رگه های خونی زیاد توجه نکردم و گفتم حتما ترشحات موکوسی شروع شده و تا چندروز دیگه زایمان میکنم چون من ۳۹ هفته و ۴ روز بودم و هیچ دردی نداشتم هیچی معاینه هم نشده بودم تا حالا
خلاصه رفتم خوابیدم دوباره ولی دستمال هم گذاشتم برای احتیاط دوباره رفتم سرویس بهداشتی دیدم ترشحات قهوه ای همراه با لکه های خونی دارم یه دردای کمی هم داشتم ولی خب توجه نکردم دوباره رفتم خوابیدم که ساعت ۶ دردام شروع شد و هرچی تایم می‌گرفتم دردام منظم نمیشد و هی بیشتر میشد اما منظم نمیشد تا ساعت ۸ونیم تحمل کردم دردارو و دیگه گفتم پاشم برم حموم و بعدش هم یه صبحونه بخورم برم بیمارستان
رفتم حموم قر کمر رفتم زیر آب گرم کمرمو ماساژ دادم و بعدش اومدم بیرون از حموم و همچنان دردام ادامه داشت اما دیگه فاصلشون رو نمیگرفتم ببینم چقدره مامانم روز قبلش اومده بود خونمون برام صبحونه آماده کرد که نتونستم جز یه لقمه چیزی بخورم شوهرمو از خواب بیدار کردم و لباس پوشیدم رفتیم بیمارستان.....
مامان آیهان❤️‍🔥🧿 مامان آیهان❤️‍🔥🧿 ۱۱ ماهگی
خب خب میخوام تجربه زایمانمو بگممممم عشقا🥲😂
زایمان سزارین
خب دوستان من چهارشنبه همش زیر دلم درد میکردددد و ول میکرد
از صبح بلند شدم
زمان گرفتم ۱۰ دقیقه بود ۲۰ دقیقه بود و…..
رفتم بیرون خرید کردیمو رفتم گلزار شهدا کنار خونمون
بعدش رفتم خونه
شد ساعت۸ شب
دیدم همش داره درد میگیره ول میکزد داشت نزدیک میشد 🥲
رفتم بیمارستان
ان اس تی گرفتم
لگد زدنا بچم خوب بود ماما گفت برو خونه هیچ دردی نداری شده بود شاعت۱۰:۳۰ شب
رسیدیم خونه تا شام درست کرد مامانم اومد شام بخورم دیدم دردم گرفت رفتم دستشویییی ببخشید دوستان(اسهال شده بودم از درد)
بعدش میومدم بیرون به ۲ دقیقه نمیشد میرفتم دستشوییی
دیدم دردام داره زیاد میشه و زمان کم🫠
۵ بار رفتم دستشوییی داخل نیم ساعتتت
اخرش اومدم بیرون بدنم شروع کرد به لرزش🙁
تمام بدنم داشت میلرزیددددد
دیگه شد ساعت۱۲:۳۰ تا راه افتادیم رفتیم بیمارستان جلو بیمارستان رسیدم شد ساعت۱۲:۴۹
پیاده شدم دردام خیلی زیاد شده بودددد خیلییی
رفتم زایشگاه معاینه کرد گفت ۴سانت بازی🥲
مامان 🩷ماهلین🩷 مامان 🩷ماهلین🩷 ۱ ماهگی
شرح زایمان من ٫٫طبیعی٫٫

پارت اول:

سلام مامانا اومدم بعد یک ماه شرح زایمانم رو تعریف کنم...
اخرای ۳۸ هفته بودم تقریبا ۳۸ هفته و ۵ یا ۶ روز بودم که پیاده روی رو شروع کردم پسرمو پیاده می‌بردم مهد و برمیگشتم و اینم بگم دخترم خیلی اومده بود پایین جوری که بعد پیاده روی دیگه نا نداشتم از بس زیر شکمم درد میکرد،۳۹ هفته بودم رفتم بهداشت خانوم ماما معاینه شکمی کرد گفت دوسه روزه زایمان می‌کنی چون درد داری،گفتم نه من که درد ندارم،گفت متوجه نیستی رحمت سفت شده،برگشتم خونه شب شد خوابیدیم ساعت ۳ نصف شب بود با حس خیس شدن شلوار بیدار شدم ،دیدم بله کناره های شلوارم خیسه پاشدم رفتم دستشویی دیدم کیسه م پاره شده و همش آب میریزه شوهرمو صدا زدم و پد خواستم ازش و گذاشتم و اومدم خونه وسایلام و مدارکا رو جمع کردم و زنگ زدیم به مامانم و راهی بیمارستان شدیم ساعت ۴ اینا بود رسیدیم بیمارستان و من رفتم معاینه و گفت آره کیسه ت پاره شده و ۱ سانتی هنوز برو پرونده تشکیل بده بیا بستریت کنم ،شوهرم و مامانم رفتن پرونده تشکیل دادن و اومدن و با کمک مامانم لباسمو عوض کردم و لباس بیمارستان پوشیدم،تا ساعت ۶ صبح اصلا درد نداشتم
مامان پرنسا💗 مامان پرنسا💗 ۱۱ ماهگی
سلااام
من اومدم با تجربه ی زایمانم ...
من دیروز یعنی ۹ اسفند رفتم پیش ماما همراهم که منو معاینه کنه ۱سانت بودم بعدش ۲ساعت باهم ورزش کردیم و روی توپ نشستم .
بعدش ماماهمراهم گفت اگه میخای یکی از توپارو ببر ورزش کن منم از خداخواسته رفتم یکی از توپارو اوردم .
خلاصه رفتم خونه رفتم دوش گرفتم زیر اب گرم اسکات زدم ۱۰۰تا .
بعدش تو تشت اب گرم نشستم
بعدش کمرمو ماساژ دادم
اومدم بیرون یکم دیگ زو توپ نشستم و دوتا کپسول گل مغربی گذاشتم
و ساعت ۳ونیم کیسه ابم پاره شد یهو قشنگ حس کردم ازم اب اومد رفتم دستشویی دیدم بلههه همینجوری ازم داره اب میره .۳ونیم اسنپ گرفتم  اومدم بیمارستان دیگ تا کارای بستریمو کردم شد ۴
۴نوار قلب گرفتن و ساعت ۵ماما همراهم اومد.
البته بگم اومدم بیمارستان معاینه شدم ۲سانت بودم یعنی از عصرش تا اخرشب یه سانت دیگ باز شده بودم ...
خلاصه ماماهمراهم اومد خرما بهم داد توپ اورد برام باهام اسکات کار کرد ورزش های دیگ سجده امپول فشارم برام میزد دردم بیشتر میشد با ورزشا ۸سانت شدم رفتم دستشویی ادرار کردم اب گرم گرفتم زیر دوش و اسکات میزدم موقع دردام وحشتناک بود رفتم دراز کشیدم رو تخت با دردام زور میزدم  یهو فول شدم و رفتم سر تخت زایمان.واقعا درد وحشتناکی بود موقعی ک میگرفت ..خلاصه چندبار زور زدم تا پرنسای قشنگم به دنیا اومد.
۲۹۰۰کیلوگرم بود
بعدشم اومدن جفتو دراوردن و اندازه به دنیا اومدن بچه اونم درد داشت .بعدم شکممو فشار دادن چندبار .
الانم که بیمارستان بستری ام تا فردا صبح مرخص بشم .
مامان فاطمه مامان فاطمه ۳ ماهگی
پارت اول زایمان

سلام به همگی امروز یکم حالم بهتره خداروشکر اومدم از تجربه زایمان بگم
چهارشنبه شب اخرای شب بود ک کمرم یهو از درد میگرف مثل درد کمردرد پریودی شوهرم هی ماساژ میداد بهتر میشد باز دردش میپیچید زیر دلم خلاصه یه نیم ساعتی همینجوری گذشت که دیدم دردام داره پشت هم میاد، درد داشتم اما با دردم رفتم حموم زیر دوش و اومدم بازم دردم اروم نشد که هیچ ،پشت سرهم شده بود دقیقه گرفتم دیدم هر دو دقیقه انقباض شکمی‌ با درد نسبتا زیاد دارم که به اصرار شوهرم اومدیم بیمارستان اما اگه به من بود که میگفتم بزار درد بکشم تو خونه بعدش بریم بیمارستان از ساعت ۱۲ و نیم بود دردم نسبتا شروع شد تا ساعت نزدیک ۲ و نیم تو خونه بودم دیگه به کمک شوهرم حاضر شدم و رفتیم دنبال خواهرم که قرار بود همراهیم باشه تو بیمارستان
دیگه ۳ و نیم نصف شب بود رسیدیم بیمارستان و اومدم زایشگاه معاینه کرد و گف ۴ سانت بازی و نوار قلب بچه رو گرف دید انقباضاتم ۲ دقیقه ۲ دقیق ست