سلام میخواستم تجربه از شیر مادر گرفتن دخترم رو براتون بگم

من خودم دوست داشتم تا ۲ سال کامل بدم اما خوب هرمون هام خیلی بهم ریخت خیلی اذیت بودم پس تصمیم گرفتم
زودتر بگیرم از دو سه ماه پیش گفتم تدریجی کم کنم اما خوب با مقابله سخت دخترم روبرو شدم اصلا همکاری نمی‌کرد وحشتناک وابسته تر شد و خیلی مخصوصا شبا اذیت میکرد
دیگه یه چند وقتی بیخیال شدم تصمیم گرفتم ۲۰ ماهگی بگیرم دیگه نیت کردم نذر و اینا کردم ۲۰ ماه و ۴ روزش بود یه دور کامل جفت سینه ها رو دادم براش توضیح دادم و اینا سری بعدی که خاصت صبر زرد زدم نشونش دادم گفتم تلخ شده اه شده و اینا یه ذره نگاه کرد دید نه واقعا تلخه رفت
اما شب توی خواب متوجه تلخی اش نشد تا صبح با اینکه چند بار زدم بازم خورد خیلی ناراحت شدم با یه دکتر تب سنتی صحبت کردم گفت خوردن اون خودش باعث صبر میشه نگران نباش دیگه لباس یقه بسته پوشیدم هر سری که گفت میخوام بش گفتم تلخ شده و اینا یه ذره غر میزد و بیخیال میشد روزای اول یه ذره عصبی شده بود باهاش راه اومدم سعی کردم ببرمش بیرون و اینا که زیاد اذیت نشه خداروشکر بهتر شد آلان حدود یه هفته ۲ روزه گرفتمش کامل هنوز یادشه گه گداری بهونه میگیره اما خوب باهاش راه میام آرومش میکنم خداروشکر بیخیال میشه
خلاصه خیلی توکل کنید به خدا و حضرت زهرا واقعا کمکتون میکنن سینه های خودمم اون تایم تدریجی خیلی درد گرفت اما اینسری نه خداروشکر من شنیدم گفتن تخلیه نکنی بهتره اما بازم از دکترتون بپرسید سوالی هم داشتین درخدمتم

۴ پاسخ

منم می‌خوام بگیرم فعلا چسب زدم به یکی از سینه هام

الان دخترتون غذا میخوره

سلام عزیزم.منم همینطور.اول خواستم تدریجی بگیرم ولی گریه میکردمیخواست دیگه جوری وابسته شده بودگاهی هریه ساعت یاهرنیم ساعت میخواست.منم یهوگرفتمش فقط شباتوی خواب میدادم که اونم دوشبه نمیدم.من چسب زخم زدم گفتم اوف شده.اذیت شدچون عادت کرده بودزیرسینه بخوابه وخوابش نمیبرد.ولی الان خداروشکرداره خوابش درست میشه داره عادت میکنه.من به خاطردندوناش تادوسال ندادم دوندوناش سیاه شده بوددکترگفت ازشیرشبه ولی موفق نشدم شیرشبشوقطع کنم برای همین دیگه دیدم عقبیاهم داره سیاه میشه کلا ازشیرگرفتمش

منم میخوام شروع کنم بگیرمش نمیدونم چیکار کنم صبح روژ قرمز زدم گفتم اوف شد یه کم رفت اومد دوباره خواست دید بازم همونه قرمز خورد خندید گفت نه باز سیاه کردم باز اومد خورد چسپ برق گفتم همسرم بگیره بزنم بلکه جواب بده اگر نده برم عطاری این صبر زرد بگیرم

سوال های مرتبط

مامان آرمان مامان آرمان ۲ سالگی
سلام مامانا من تا الان بیدارم راستش من چهار روزه پسرمو از شیر گرفتم تو این چهار روز اصلن شیر ندادم بجز شب اول که خیلی گریه کرد و بعد اون دیگه ندادم تا روز دوم که داشت با بردارم بازی و شوخی میکرد یهو از بغل داداشم افتاد و منم خیلی ترسیدم هرکاری کردم آروم نشد و مطمئن شدم چیزیش نشده و فقط بهونه سینه رو میکنه یکم شیر دادم بعد از اون هم دیگه تا الان که روز چهارمش شیر ندادم سر سینه ام رو با تلخک تلخ کردم راستش هر راهی بگی قبل اون امتحان کردم نشد چون سنگ کلیه دارم خیلی عذاب و درد دارم ، باید دارو مصرف کنم مجبورم هر چه زودتر از شیر بگیرمش مامانا تو این چن روز پسرم خیلی خوب و آروم و اذیت نشدم بجز شبا که ساعت 4 صبح بیدار میشه و کلی گریه میکنه هر چقدر میخوام آرومش کنم فایده نداره

و طفلک همش گریه میکنه کنارم آبمیوه تو شیشه اش شیر پاستوریزه پر کردم یه شیشه آب گذاشتم شبا گریه کردنی هر کاری میکنم نمیخوره

بنظرتون چی کار کنم؟
دستاشو همش میخوره
اشتهاش هم کم شده و خوب غذا نمیخوره
مامان آلا مامان آلا ۱ سالگی
از شیر گرفتن
سلام به خانمایی که بچه شون مث دختر من وحشتناک وابسته سینه‌س من دخترم بشدددت ب سینه وابسته بود خیلی زیاد فقط با سینه هم میخوابید یعنی استرس اژ شیرگرفتنش داغونم میکرد تصمیم گرفتم بگیرم ازشیر اما نخواستم یهویی بگیرم دیگه بسم الله گفتم و خیلی هم از خدا خواستم کمکم کنه و شروع کردم وعده هاشو کم کردم مثلاصبح ها بیدار میشد شیر میخورد ساعت ۱۲و ۱هم میخورد ۲ ونیم۳موقع خواب ظهرش هم با سینه میخوابید بیدار میشد هم میخوردو...اومدم چندرور اول بیدار ک میشد صبح ها بهش ندادم سرگرمش میکردم و با خوراکی (خوراکی های سالم خونگی) خواهرم هم اوردم کمکم شوهرمم کمک میداد تا ۱۰روز صبح ها ندادم بعد وعده ظهرش ندادم تا یه هفته بعد اومدم وعده موقع خواب بعدظهرش هم ندادم اما خب بسختی بود اینجاش چون با سینه میخوابید و البته یه نکته که انقد که از ته دلم ازخدا میخواستم کمکم کنه و مطمئنم کمک خودش بوده جدیدا دخترم دوست داشت بذاربمش تو پتو تکونش بدیم بازی کنه میرفت پتوش می اورد میگفت تاب تاب(قبلا بدش می اومد بذاریمش تو پتو تکونش بدیم برا همین میکم کمک خدا بوده) دیگه همینجور هی وعده ها شیرش رو کم کردم تا رسوندم ب یه وعده درشب یک هفته ای فقط شبا بهش میدادم (ولی با سینه نمیخوابوندم یعنی بهش شیرمیدادم بعد میذاشتم تو پتو بخوابه) بعدش هم قطع کردم ولی خب چون بچه هایی که با سینه شیر میخورن بخاطر بوی مادر و دسترس بودن سینه مادر بهونه میگیرن یکم چسب زخم زدم رو سینه م و تلخک هم بهش زدم ک اگه گفت میخوام بگم اوف شده دیگه بهونه ک میکرد گاهی میگفتم اوف شده ای ول کن نبود نشونش میداد و اونم میگفت اوف شده و میرفت
مامان آریا🤤 مامان آریا🤤 ۲ سالگی
چقد چشحالم بعد کدت ها برگشتم ب این فضا😍
خاستم تجربه مو برای از شیر گرفتن بگم
من یک بار توی عید خاستم آریا رو از شیر بگیرم ب روش تدریجی هردفعه شیر میخاس بهش میوه و خوراکی های دیگ میدادم یا باهاش بازی میکردم سرگرم بشع تا یک بار در روز رسوندم اونم اخر شبا بود البته اینم بگم تو لین تایم با اینک خیلیییی سعی میکردم سرگرمش کنم بازم خیلی جیغ میکشید و همه رو میزد و یه حورایی عصبی شده بود
یک روز خورد زمین پاش خونی شد هیچ جوره ساکت نمیشد خیلی ترسیده بود ب اصرار مامانم بهش دوباره شیر دادم و اون شد شروع دوباره و این بار وابسته تر از قبل شده بود و همه زحمتم ب باد رف دوباره نزدیک ب دو ماه شیر خورد و خیلییی وابسته بود ینی در حدی بود چشم باز میکرد شروع میکرد ب شیر خوردن تا ظهر ک میخابید مدام شیر میخورد ینی من فقط درسورتی راحت بودم ک سر پا میبودم اگ میشستم یا دراز میکشیدم دیگ میومد سراغم و من واقن اذیت میشدم یه روز خیلی خستم کرده بود عصبی شدم سر سینم فلفل زدم ک یه چندساعت دست برداره از سرم العی بگردمش اول یکم گریه کرد بعد چندبار گف میخام بهش خوراکی دیگ دادم و عی باهاش شوخی مسکردم میگفتم جی حی مامان اه شده دهنتو اوف کرده بیا بزنش شروع میکرد خندیدن و سینه مو میزد و دیگ نخورد و خیلییییییی راحت تر از دفعه قبل بود درسته اون. تایم ده دقه ای گریه کرد البته من نمیگم فلفل بزنین ک باز چندتا دایه عزیزتر از مادر بیان منو محکوم کنن درکل میگم چیزایی مث تلخک و ... ک طعم سینه رو عوض میکنه استفاده بشع بهتره چون بنظرم بچه اگ از سینه بدش بیاد و نخوره خیلی بهتره تا اینک سینه هنوز همونطور براش شیرین باشه اما ازش دریغ کنیم برا خدش خیلی راحت تره بنظرم