بچه ها امروز یه اتفاقی افتادخیلی بد بود
شما میبودین چجوری بچه رو کنترل میکردین واقعا مغزم رد میده
بعد از اینکه رفتم دنبال عرفان باهم رفتیم که یه ماشین زیپ برای لباس ثنا بگیریم تو مغازه ی کیف سازی عرفان از این پایه های چرخ دار که واسه کیف بچه هاست از اونا رو دیده شروع کرده به گریه که من اینو میخوام و جیغ زدن کلی باهاش حرف میزدم که نمیشه به درد نمیخوره الان برای تو مناسب نیست و ....
تو کتش نمیرفت این آخری که کار لباس ثنا درست شده بود میخواستم لباسشو بگیرم عرفان مانتوی منو گرفت محکم کشید سمت اون چرخا همراه با جیغ زدن یهو دکمه ها مانتو تیلیک تیلیک از پایین شروع کردن به کنده شدن تا دوتای بالا که دکمه ی روی سینه میشه شانس آوردم لباس زیر مانتو مناسب بود اگرنه آبروم رفته بود
بخدا اینقد از دستش عصبانی شدم اینقد عصبانی شدم که زدم رو لپش (محکم نه)آروم ولی زدم
پیش اونهمه آدم با مانتو کنده بچه ای که گریه میکنه اصلا یه وضعی😭😭😭😭
بخدا گاهی نمیدونم چجوری متقاعدش کنم اینکارا رو نکنه شما باشین چیکار میکنین؟؟؟؟
تا رسیدیم به خونه این هی گریه میکرد من مانتوم رو گرفته بودم از شدت ناراحتی نمیتونستم باهاش حرف بزنم 😭

۱۶ پاسخ

خیلی بچه های الان بد شدن منم بودم چرا الکی بگم نمیزدم چرا واقعا میزدمش درسته مادریم ولی بخدا ماهم آدمیم ولی اینا موجودات فضایی شدن اصن

اون شب مردم دیگه ازخجالت،به حرف مادرم کردم براش حرز گرفتم انگار معجزه شد

پسر منم چندین بار تو خیابون روسری م رو درآورده،الان خداروشکر خیلی بهترشده براش حرز امام جواد گرفتم خیلی از لجبازی هاش کم شده ،یعنی اشکم رو در میاورد با کاراش

وای ادم‌ کم میاره کارن هم گاهی توی خیابون عین مجسمه سنگی میشه از جاش تکون نمیخوره یا من رو هل میده انقد ناراحت میشم ولی برای این وضعیت ما خوبه بی توجهی جواب میده
من شروع کردم به کارن شناخت احساسات رو آموزش میدم به نظرم شما هم روش کار کن هم برای الان هم برای آینده شون خوبه

منم هستیار بعضی وقتا خیلی بهانه میگیره منم میگم بعدا برات میخرم فعلا بیا بریم پایین تر خوشگلترشو دا ه بهترشو داره یا تو گوشش میگم اقاعه دستش کثیف بوده زده بهش بو میده پیف پیف بیا بریم تمیزشو پیدا کنیم و اینا

بچه ها تحمل نه شنیدن ندارم تو این سن اگه این نه پس چی آره باید براش جایگزین میذاشتی
یا میتونی بهش بگی مینویسم تو لیست چیزایی که میخوای سر وقتش می‌خریم درواقع همون‌ اسکرین یا سیو کردن که ما بزرگترا انگام میدیم مطمئنن همه ی لباسا رو نمیخریم فقط سیو میکنیم حالا شاید یکی دوتاش بگیریم این روش پیش ببر عالیه اوا نیاز به صبر و زمان داره

منم بودم لااقل ی،نیشگون میگرفتم ازش ک بترسه دیگه لج نکنه،والاقدیمابچه هاجرعت اینکارارو نداشتن چون میدونستن ممکنه کتک بخورن

حق داری منم بودم واکنشم همین بود مغزمون دیکه خسته شده از دست این کاراشون به خدا .
ولی یه راهکار هست که یاد بگیرن گریه نکنن برای هرچیزی میتونی بگی چیزی که میخوایی و نقاشی بکش ، مثلا هفته ای یا ماهی نقاشی‌اش و ببینیم مثلا بگو امروز روز خرید نیازهاته دوست داری کدوم از چیزایی که نقاشی کشیدی و بریم بگیریم به حرفتون عمل کنید که اعتماد کنه به حرفتون
من دخترم و فقط اینجوری صرف نظر میکنه
نمونه نقاشی دخترم و میزارم ببینی همه اونا مثلا خوراکی هستن 😂😂😂هی میپرسیم میریم میگیرم

تصویر

وای وای دختر من هر سری میرم بیرون همه چی میخواد شرف ادمو می‌بره ی چی هم نمیخواد ک همه چی اکه دستشم پر باشه براش بخری بازبا گریه و جیغ باید ببریش خونه

پسرمنم دیروز تو مغازه انقد گریه کرد واسه اسباب بازی والا ی سوپر نمیتونی بچه رو ببری همش شده اسباب بازی

والا حق داشتی‌منم‌بودم خیلی عصبی میشدم
چندسالشه عرفان؟؟
پسر کوچیکه منم خیلی بهانه گیر هست ولی زودقانع میشه با ی چیز دیگ‌گولش میزنم

از مشاور کودک کمک بگیر . باهاش بازی دو نفره بکنید

نگو ک امروزمو ب گوه کشید و رفت مهد

قاطع باش هر وقت میگی نه اصلا کوتاه نیا که بچت بدونه با گریه و زاری نمیتونه نظرتو عوض کنه برای چیزایی که نمیدونی بهش آره بگی یا نه بگو در موردش بعدا تصمیم میگیرم یا فکر میکنه .همیشه هم الکی نه نگو .

پسر منم گریه میکنه یه چیزی بخواد اونم نه همیشه بیشتر اوقات با حرف قانع میشه ولی یه وقتایی گریه میکنه اونم یواش خجالت میکشه بلند گریه کنه یا به من چیزی بگه بقیه نگاهش کنن ولی واقعا سخته حق داری

یکبار رفتیم عروسی راه دور ،کل مراسم رو دستشویی نرفت بعد به زور بردمش دستشویی چون تو مسیر نمیشد بریم سرویس،خودش رو انداخت کف دستشویی تالار و جیغ میزد و گریه میکرد بعد دماغش هم میومد دماغشم شستم میگفت که جیش م رو بیار بزار سرجاش آب دماغمم بیار سرجاش😑😑😑بعد کل ملت عروس داماد رو ول کردن مارو نگاه میکردن🫠بعد به زور آوردمش شلوارشو انداخت بود وسط جمعیت میگفت برندار بزار مردم لگد کنن

سوال های مرتبط

مامان پسر گلم مامان پسر گلم ۵ سالگی
یه نصیحت به مامانایی که قصد دارن بچه ی دوم بیارن
اگر واقعا اعصابشو دارید اینکار رو کنید
اینو من که مادر دوتا بچه ی پنج ساله و دوماهه هستم دارم بهتون میگم
به حرف هیچکس گوش ‌ نکنین که میگن یه دونه که بچه نیست
آدم یه بچه رو با حوصله و شاد بزرگ کنه خیلی بهتر از اینه که همش عصبی باشه و افسرده باشه،وقت نداشته باشه ،تا بچه چیزی بخواد با داد جوابش رو بده ،عاشق دوتا بچه‌هامم میمیرم براشون اما از ته قلبم دلم پیش بچه بزرگمه،واقعا دارم نسبت به قبل براش کم میذارم ،چون وقت ندارم
مثلا میخواد مثل قبل بازی کنه اما چون بچه کوچیکم با صدای بازیش بیدار میشه دعواش میکنم،اونم هاج و واج نگام می‌کنه و یهو بغض می‌کنه ،لابد پیش خودش میگه من که کار بدی نکردم ،
واقعا دلم گرفته
امروز بچم دلش صبحانه ی بیشتری میخواست اما چون بچه کوچیکم گریه میکرد و ناهارمم دیر شده بود نتونستم براش لقمه بگیرم
کلا حالم گرفته ست
خودم خسته م همش
بیخوابی دارم
لبخند رو لبم محو شده
مامان مغزبادوم مامان مغزبادوم ۴ سالگی
سلام گلیا
میگم دخترای شما هم که همسن دختر منن با پدرشون خوب نیستن ؟
دختر من اصلا خوب نیس باید چیکار کرد
ولی در مقابل من حتی اگه دعواشم کنم جونش رو میده برام
امشب داشت می‌گفت مامان دورت بگردم عزیز منی
شوهرم گفت بپرس بابا چیته دخترم تو گوشم یه حرف بد زد همون جا زدمش که بدونه نباید به باباش حرف بزنه
شوهرم هی گفت چی گفت دخترمم گریه گریه که مامان بوسم کن گفتم نه به شوهرم گفتم به من حرف زد هرچی گفت نگفتیم بلند شد النا رو گذاشت تو اتاق بچه هم دق‌کرد و داشت جیغ میزد رفتم گفتم جیغ مزن حق نداری بیای بیرون
با شوهرم بحثمون شد که چرا نگفتی النا چی گفت هی میگم بابا به من حرف زد هی گفت تو منو دیوونه کردی
منم تو عصبانیت گفتم شماها خانوادگی دیوونه هستید اینم بهش برخورده که من اینجور گفتم
اصلا با بچه وقت نمی‌گذرونه یه خرید نمیبره تا سر کار هس هست وقتی هم میاد خونه سرش تو گوشی یا تی وی
هی میگه چرا با من خوب نیس
صد بار هم گفتم بچه غلام محبته ولی کو گوش شنوا
مامان دو سید کوچولو💖 مامان دو سید کوچولو💖 ۵ سالگی
💥حـــــــــتــــــمـــــا بـــــخـــونــــش👇

سلام مامانی.شاید اگه یه روز نوشتن یاد بگیرم برات بنویسم که چرا اون روزی که خونه ی آقاجونینا بودیم و من داشتم با مهراد بازی میکردم یه دفعه گفتی پاشو لباس بپوش بریم من جیغ کشیدم😩

اولش که جیغ نکشیدم،اولش گفتم نـــه،بعد که تو اصرار کردی جیغ کشیدم

آخه من فقط بلدم ناراحتیامو اینجوری بروز بدم🙁
⚡️بلد نیستم چجوری دربارشون حرف بزنم

اصن بریم خونه که چی بشه،اونجا که کسی بامن بازی نمیکنه ،فقط یه عالمه اسباب بازی به دردنخور هست😏

⚡️بلد نیستم بگم من عاشق اینم که تو لحظه زندگی کنم و مثل تو به این فکر نمی‌کنم که اگه دیر برسیم خونه و شب دیر بخوابیم مهدکودک فردام دیر میشه

⚡️بلد نیستم مثل تو به آینده و همه چیز فکر کنم چون من از اینکه یه دفعه ای همه چی عوض بشه نگران میشم و بدم میاد

همه چی از نظر من یعنی همبازیم،بازیم،خوشحالیم،جایی که هستم

وای گفتم مهد کودک مامانی،وقتی موقع آماده شدن و کفش پوشیدن همش بهم میگی زود باش،دیر شد یه چیزی تو دلم میچرخه،میترسم😥

من بلد نیستم چجوری باهات ارتباط برقرار کنم،میدونم باید به حرفت گوش بدم ولی یه وقتایی یادم میره یه وقتایی نمیدونم کدوم کار درسته،کدوم غلطه وقتی سرم داد میزنی حتی نمیدونم بخاطر کدوم کارم دعوا شدم،آخه من فقط دلم میخواست امتحان کنم،بازی کنم🤦‍♀
مگه بازی کردن کار بدیه؟؟

اصلا دلم نمیخواد بچه ی بدی باشم و ناراحتت کنم
ولی شبا وقتی میرم تو رختخوابم همش به این فکر میکنم که چقدر بچه ی بدیم،چقدر همیشه خرابکارم،کاش من و مثل آجی کوچولوم دوست داشتی🥺


ادامه در کامنت....
مامان رادین مامان رادین ۵ سالگی
سلام خانوما من علائم پسرمو میگم میشه یه نگا بندازین ببینین به بیش فعالی میخوره یا نه اونایی که تجربه دارن
پسرم خیلی حرف میزنه توی همه کارها دخالت میکنه حرف زشتی بشنوه زودی یاد میگیره و برای بقیه به کار میبره تحرکش زیاده ولی برای تلوزیون یا گوشی میتونه نیم‌ تا یه ساعت یه جا بشینه نقاشی اصلا علاقه نداره و بلد نیس نه کشیدن نه رنگ کردن اعداد تقریبا تا ۳۰ بلده بشماره تا ۱۰ هم انگلیسی و فارسی رو بلده بخونه با بچه های فامیل درحد یک ساعت خوبه بعدش یه کاری میکنه دعوا کنه کتک کاری کنه به همه کارای خونه فضولی میکنه جارو بکشم میگه منم میکشم دستمال بکشم منم میکشم لباسارو این باید بندازه لباسشویی .... احترام هیچکسم نگه نمیداره به غیر از باباش هرچی دهنش بیاد موقع عصبانیت میگه کنترل نداره و کنترل نمیشه یه حرفایی به فامیل میگه انگار ادم تو خونه یادش داده درحالی که ما اصلا حرفی از بقیه جلوش نمیگیم خلاصه جون به لبم کرده یه دختر ۷ ماهه هم دارم تقریبا از اواخر بارداری من بدتر شد از استرس دوری من و پذیرفتن عضو جدید ...تو خونه خودم تحملش میکنم ولی میریم جایی جوری بقیه رفتار میکنن که یعنی تو نتونستی تربیت کنی یا چرا بچه دار شدی به این فشار اومده این کارارو میکنه ببخشید طولانی شد واقعا دلم پر بود
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
مامانا اولین باری که با همسرم صحبت کردم پرسیدم سیگار میکشی اونم گفت تک و توک منم گفتم واقعا بوی سیگار اذیتم می‌کنه حتی توی خیابون از کنار آدم سیگاری رد بشم حالم بد میشه گذشت و توی نامزدی چندباری که بحث داشتیم این سیگار کشید حالا یا میخواست خودش رو آروم کنه یا من رو ناراحت کنه ...
بعدش بهم گفت تو اگه تو مخم نری منم سیگار نمی‌کشم و‌ با هم توافق کردیم و ۷ سال از اون روز گذشته واقعیت من کم‌و بیش میدونستم سیگار می‌کشه چون که به بوی سیگار خیلی حساسم ولی به روی خودم نمی آوردم تا اینکه امروز تصادفی توی پارکینگ دیدم داره سیگار میکشه خیلی بهم ریختم کاملا گیج شدم احساس میکنم فریب خوردم و این همه مدت سرم کلاه گذاشته نمی‌دونم باید چطور رفتار کنم از طرفی اصلا دوست ندارم باهاش صحبت کنم الان انگار بین زمین و آسمون هستم با خودم میگم اینکه اینجوری من رو فریب داده ببین چه کارهای دیگه هم کرده و در آینده می‌کنه
من اصلا حس مالکیت به همسرم ندارم اگه همون موقع میگفت من سیگار میکشم بهتر بود ، اینکه این همه سال من رو فریب داده رو نمیتونم بپذیرم چیکار کنم جز صحبت چون الان اصلا دوست ندارم باهاش در این مورد صحبت کنم