سلام خانوما، مامانایی که دوتا بچه یا بیشتردارین، شما هم بچه اولتون رو بیشتر دوست دارین؟ یا من خیلی غیرعادی ام😔من دوتاپسردارم یه سه سال وچهارماهه یه دونه ۴۰ روزه، از ترس اینکه اولی غصه نخوره کلا زیادبچه دومم رو بغل نکردم بلندبلندنازش ندادم مثه یه پرستارکهنه شو عوص میکنم به موقع حموم میبرم نگرانم سردش یا گرمش نشه ده روز اول یه سره شیر دوشیدم بهش دادم که زردی ش بالانره با اینکه بی حسی سزارین اذیتم کرده بودو اصلا حالم خ وب نبود، بعداون شیرم سیرش نمیکردوکمکی شیرخشک دادم بانظردکتر
شاید روزی یه بارمن با شیشه شیربهش شیربدم بقیه دفعات یا پدرش میده یا مادرمن یا بقیه اطرافیان اگه باشن، اون موقع که اولی نوزادبود وقتی گریه میکرد بغل کسی آروم نمیشد تا من بغل میکردم اما این بپه اینطوری نیست
منم دلم براش تنگ نمیشه
اگه من اتاق بخوابم اون توی سالن، اصلا برام مهم نیست
انگارخیلی کمتر از اولی دوسش دارم نمیدونم چرا ایمطوری شدم، انگار ذهنم میگه تو فقط باید رادمهرو دوست داشته باشی😔😔😔خیلی ناراحتم از خودم

۱۵ پاسخ

من بچه دوم ندارم نمیتونم نظر بدم عزیزم شاید افسردگی گرفتی؟ولی مطمعن باش اونم دوست داری یکم بخودت زمان بده اصلا این فکرارو نکن

عزیزم بین بچه هات فرق نزار لطفا
با ی مشاور صحبت کن

عزیزم من یه دونه بچه دارم ولی کلا پسرم از ترس اینکه یهو یگبذارمش و برم بیرون خونه مادربزرگش بدون من یا پدرش وایمیسته فکر کنم سن وابستگی و ترس جدایی همین سن باشه کم کم باید براش توضیح بدید یا پدرش ببرتش شهربازی و دور دور شما بیشتر با بچه دوم باشین بیشتر نوازشش کنین اینکه دومی رو بذارید کنار بخاطر اولی خیلی بده بعد اولی حس مالکیت حتی به شما و پدرش پیدا میکنه من برادرشوهر سر همین موضوع که یهو پسرش ناراحت نشه و لطمه روحی وارد نشه به دخترش اهمیت ندادن نه خوراک نه تمرین راه رفتن الان بچش دو سال و ۳ ماهشه هنوز نمیتونه وایسه

الان که طبیعیه هم خسته زایمانی هم افسردگی بعد زایمان داری ولی اگه دیدی داره طولانی میشه با مشاوره صحبت کن ...پیش خودتم به خودت اموزش بده بجا اینکه پسر اولت حسودی نکنه دوری نکن از اولی محبتت و برا دوتاشون بقدری زیاد کن که بزرگه ام یاد بگیره محبت کردن ودوست داشتن عضو جدید خونواده رو ...اینطوری شما دوری کنی اونم یاد میگیره و بار میاد شما مادری الگوی بچه هاتی

محاله یه مادر اینمدلی باشه شما گلم افسردگی بعد زایمان گرفتی حتمن پیگیری کن

داری براش فرق میزاری اونوبدنیااوردی بی مخری ببینه مسولش توهستی بچه اولت بزرگ شده بایدبسپری ب شوهرت بایددومی روبچسبی خوب بخوربخابه انگاراولی ودومی دورازجون شوهراتون فرق داشته شایدکمبودانرژی ویتامین داری جتمادکتربروناشکری نکن

عزیزم احتمالا افسرده شدی برو مشاوره به خودتم تلقین نکن که بچه دومتو کمتر دوسش داری عزیزم

احتمالا افسردگی بعد از زایمانه عزیزم به مرور خوب میشی

منم مثل شما هستم و همین حس رو دارم به خاطر بچه اولم خیلی با دومی حرف نمی‌زنم یا اینکه نازش کنم حتی یوقتایی به دومی میگم من تو رو دوست ندارم داداشت رو دوست دارم

عزیزم منم تا حدودی عین موقعیت شمارو دارم ولی دومی شیش ماهشه اولا این چیزایی ک میگی تاحدودیش طبیعیه ، بزار ایشالا بره تو چهار پنج ماهگی براش میمیری

منم دوتاپسردارم وقتیه دومیه به دنیااومدهمش به خودم تلقین میکردم که درحق بچه اولم ظلم کردم چون الان نمیتونم به اون برسم وکاراشوانجام بدم ولی یه روزباخودم فکردم ن اونابه هم نیازدارن دراینده ومن بزرگترین ظلمی که میتونستم به پسربزرگم بکنم این بودکه تک فرزندباشه الانم هردوشونواندازه ی هم دوسدارم به نظرم این حس شمادلسوزی باشه نسبت به اولی ن اینکه اونوبیشتردوسداشته باشی اونون

درست میشه عزیزم اصلا نگران نباش رو این موضوع حساس نشو دومی ۴۰ روزه که بدنیا اومده ولی اولی چندساله که تو بغلته کلی باهم خاطره دارین معلومه‌که خودت هم به اون وابستگی عجیبت تری داشته باشی اتفاقا اولی الان خیلی تو موقعیت صدمه روحی هست سن وابستگی و ترس از جدایی از شما رو داره
دومی هم اشکالی نداره دیگران کمک کنن شیرشو بدن شما بغلش کن در طول روز نوارش کن ولی در حد یکساعت دو ساعت کافیه بزار کمکت کنن این کمک کردنا تموم میشه خودت میمونی با دوتا بچه
بچه وقتی بدنیا میاد بقیه دوس دارن کمک کنن ولی بعد یمدت دیگه هیچکس کمک نمیکنه براشون عادی میشه تو هم فعلا استفاده کن از شرایط

من دوتا پسزم دارم اولشه عزیزم طبیعیه من درکت میگنم منم دومی رو زیاد بغل نمیکرد نه اون حساس نشه گلا پسرمنم خیلی کوچیک بوو یکونیم سالش بود داداش دار شد

منم تو شرایط شما بودم این حس اولیه به بچه دومی و شما همچنان ادامه خواهد داشتو سن اضطراب جدایی با خودت ببر مشاوره حتما راهکاری دارن

من دوتا دارم،ولی بیشترین حواسم برای دومیه،همه بهم میگن دومی رو بیشتر دوست داری،خودمم این حس رو دارم،حتی دخترم هم بارها به زبون اورده،ولی واقعیت اینه که بچه کوچیکتر احتیاج به محبت وبازی ...بیشتری داری،وگرنه دخترمم نر چشمما،یک ذره فرق ندارن

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۳ سالگی
خانوما سلام شما که دوتا بچه پشت هم دارین چطور میگذرونین چیکارمیکنین؟ بچه بزرگه اذیت نمیکنه؟ من نباید دومی رو به دنیا می آوردم خیلی اشتباه کردم😔من از عهده نگهداری شون برنمیام،بزرگه با من دشمن شده از وقتی از بیمارستان برگشتم هرچقدر که فکرشو بکنید منو میزنه همش کارای خطرناک میکنه، اصلا نمیذاره برم دسشویی کل روز هم نمیخوابه یعنی صبح که بیدارمیشم میرم دسشویی تا شب که بچه خوابش ببره وگرنه اونقدرپشت درجیغ میزنه وگریه میکنه تا کبودبشه،وقتی به کوچیکه شیرمیدم بدترمیشه کوچیکه هم زردی داشت از طرفی شیررو مک نمیزد مجبورشدم شیرموبگیرم توی شیشه بهش بدم تا زردی ازتنش بره زردی ش خوب شد ولی وزن نگرفته بوددکترشیرخشک کمکی نوشت گفت هرسه ساعت یه پیمانه بده که فقط ته دلشو بگیره وشیرت خشک نشه ولی گشنه میمونه گریه میکنه مجبوری دوپیمانه میدم الان یه هفته ست شیرخشک وشیرخودمو باهم دادم تا دوروز پیش اونقدرشیرداشتم که سینه هاوبازوهام دردداشت هرروزتب میکردم بچه هم نمیخوردمیگرفتم میریختم توی شیشه آب خالی بود ولی الان کاملا خالی شده اصلا انگارشیرندارم،دکترمیگه چون وزن نمیگیره وگریه میکنه باید شیرخشکو ادامه بدی ولی دفعات رو چندروز بعدکمترکنی بیشترشیرخودتوبدی خودمم دوست دارم شبا قبل خواب شیرخشک بدم ولی نمیخوادشیرخودمو ول کنه ، دوسه روزه بچه رو میذارم زیرسینه،با قطره چکان شیرخشک میریزم کناردهنش، بازم گریه میکنه
مامان عشقم مامان عشقم ۴ سالگی
مامان نیکی مامان نیکی ۳ سالگی
وای انقد اعصابم خورده که حد نداره



بچه های شما هم اینجوری ان یا نه ؟؟؟


امشب مهمونی دعوت بودیم خیلی هم رودربایسی داشتم باهاشون


بعد تو مهمونی به غیر از دختر من یه دختر دیگه هم بود که همسن دختر من بود و همبازی هم بودن قبلا هم همدیگه رو دیده بودن بار ها ولی تا حالا اینجوری نشده بودن انقد سر همه چیز باهم دعوا کردن که من مردددددم از خجالت سر چیزای مسخره 🤦🏻‍♀️
سر دستمال کاغذی چرا این دوتا داره من یکی دارم
چرا شمع جلو این بلنده مال من کوتاه بعد جیغغغغغ میزدت دعوا میکردن باز باهم دوست میشدم چند دقیقه خوب بودن باز دوباره دعوا سر یه چیز مسخره دیگه 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
تا قبل ازینکه اونا برسن دختر من خانوووووم نشسته بود متین مودب اصلا خیلی خوب بود کلا همیشه اگه خودش تنها باشه بهترینه نمیدونم چرا چشمش به یه بچه دیگه میفته کلا یه ادم دیگه میشه میخاد هر کار که اون بچه میکنه اینم انجام بده حتی اگه نتونه انجام بده خیلی خجالت کشیدم امشب واقعن هنوز دارم بهش فکر میکنم و خجالت میکشم
یعنی فقط شام اوردت ما نفهمیدیم چجوری سریع بخوریم فرار کنیم که بقیه ارامش داشته باشن 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ بچه های شما هم اینجورین یا فقط مشکل منه این جور رفتار 🥲