تجربه زایمان پسرم سه ساله پیش پارت دوم
بعد بستری شدم و مامای خیلی مهربون و جووونی اومد بالا سرم
برگشت گفت تعریفت و خیلی شنیدم میگن مامان آرومی هستی تا پنج سانت اصلا جیغ و داد نکردی 🤭
منم ذوق کردم گفتم خودم بدم میاد جیغ بزنم. اینم بگم اون موقع ۱۸ سالم بود این ورزش ها رو تو اینستا و کانال ها یاد گرفته بودم
گفت اگه همین جوری آروم باشی قول میدم بلافاصله بچه دنیا اومد بزارم تو بغلت آخه اونجا نمیزاشتن منم خیلی ذوق کردم و گفتم باشه سوزن فشار بهم نزدن که اذیت بشم فقط گفت که نوک سینه ها تو تحریک کن که زود تر دهانه رحمت باز بشه استپ نکنه ♥️
منم تند تند نوک سینم و ماساژ میدادم انقباض هام رسیدن به پنج دقیقه میخواستم بلند بشم حس میکردم ناه به دلم نیست
ماما اومد یه توپ آورد گفت با توپ ورزش کن که انقباض ها اذیتت نکنه با اینکه بیمارستان دولتی بود و ماما همراه نداشتم ولی خوب خیلی خوش برخورد بودن
با توپ که ورزش میکردم درد داشتما ولی توپ هم خیلی تاثیر داشت آخه من نیم ساعت تا یه ساعت با توپ ورزش کردم بعد که خوابیدم معاینه کرد گفت آفرین شش سانت شدی مامانم کمرم و ماساژ داد با روغن تند تند میرفتم دستشویی
چند تا ورزش هم زدم ولی خوب نمی‌دونم چجوری بهتون بگم ورزش ها چجوری بودن بزنید

۱ پاسخ

با اینکه خودتون پنج سانت بودین بازم امپول فشار زدن🥲؟
برای تسریع روند زایمانتون بوده؟

سوال های مرتبط

مامان پناه خانم🩷 مامان پناه خانم🩷 ۶ ماهگی
پارت دوم از تجربه زایمان

بردنم توی اتاق بهم سرم زدن و ان اس تی ازم گرفتن من زیر دستگاه کلییییییی درد میکشیدم اما با تنفس که توی کلاس بارداری یاد گرفتم دردامو کنترل میکردم و بعد ماما اومد برای معاینه کیسه آبم و هم پاره کرد که تا یازده شب من ۵ سانت شدم و دیگه فول نمیشدم ماما همراه گرفتم همون لحظه ساعت ۱۲ شب اومد و آوردم پایین تخت کمرم و با روغن بچه ماساژ داد و حموم آبگرم بردم و توپ آورد ورزش روی توپ انجام دادیم گفت هر زمانی احساس دستشویی داشتی بهم بگو خلاصه منم چند دقیقه بعد احساس دستشویی کردم و باز معاینه کرد ۸سانت شده بودم بردم روی تخت زایمان ماما گفت نه جیغ بزن نه زور الکی هر موقع گفتم مدفوع کن زور بزن منم هرکاری که گفت انجام دادم با سه تا زور زدن پناه خانوم تولد شد و این بود تجربه زایمانم من که خیلی راضی بودم و خداروشکر که سزارین نشدم بخوام اذیت بشم بعدش تا بچم تولد شد دردای منم به کل باهاش رفت انگار نه انگار من بودم که درد داشتم نیم ساعت قبلش 😌💖
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام روزهای ابتدایی تولد
زایمان اولم سه سال پیش پارت سوم
ولی بزنید تو گوگل ورزش زایمان طبیعی یا ورزش لگن میاره. ملا ورزش ها با پا بودن یکی همین اسکات یکی پای چپم و می‌کشیدم حالا بزنید گوگل انواع ورزش ها رو میاره
بعد تند تند مامانم خرما و بادام میداد می‌خوردم.
خرما ام خیلی‌ خوبه میگن زایمان و راحت می‌کنه دیگه خلاصه با تمام ورزش ها ساعت ۱۲ شب معاینه شدم هشت سانت بودم کیسه آب و پاره کردن و ماما اومد آموزش می‌داد که چجوری زور بزنم. تو این قسمت که ورزش میکردم و به حرف های ماما گوش میکردم تو کمرم یه درد خیلی خیلی بد گرفت خس میکردم استخون پایین کمرم خورد داره میشه مامانم و صدا زدم و گفتم فقط فشار بده گفت داری فول میشی اصلا نگران نباش تا یه چند ساعت دیگه پسرت بغلته. میدونست اینجوری بگه من خیلی ذوق میکنم و آروم میشم 😂
اینم بگم جای که حس میکنید دارید کم میارید فقط نفس عمیق بکشید با نفس عمیق کشیدن دردا رو مهار کنید
من نفس عمیق می‌کشیدم و به پسرم فکر میکردم دردام ملایم تر شده بود
مامانم اومد زوری از رو تخت بلندم کرد که راه برم یه ربع راه رفتم دیگه دیدم یه فشار خیلی خیلی بد رومه درد نبود فشار به پشت و جلو بود و دست خودم نبود وایساده جیغ کشیدن ماما اومد گفت فول شدی سریع بخواب رو تخت
دیگه رفتم رو تخت و مامانم و بیرون کردن
زور. زدنن بگم وقتی که انقباض داری باید زور بزنی زور هم بندازی تو مقعد اصلا به واژن نباید زور بزنی چون پاره میشی
زورت تو گلو نباشه
نفس عمیق می‌کشی یه زور خیلی قوی میزنی
من اولش زور های نصفه نصفه میزدم انگار نمی‌تونستم بعد گفت محکم و یه پشت باید زور بزنی و تاکید داشت تو واژن وزور نزنن دیگه ساعت ۳ نصف شب پسرم دنیا اومد 😍
مامان حافظ مامان حافظ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

از هفته سی و چهار شکسته بسته ورزش هارو انجام میدادم و این دو هفته اخر تقریبا روز در میون ورزشا رو میکردم
هر روزم یا شربت خاکشیر میخوردم یا دمنوش تخم شوید
دو روز بود لکه بینیم شروع شده بود
دیگه شب اخر هم رابطه داشتم هم شیاف گل مغربی گذاشتم که نصفه شب ساعت سه و نیم کیسه ابم پاره شد و بعدش دردام شروع شد تقریبا هر پنج شیش دقیقه انقباض داشتم
رفتم بیمارستان چهار و نیم صبح با سه سانت بستری شدم و تا ساعت هفت رسیدم به پنج سانت
دردام خیلی داشت شدید میشد که ماما اومد گفت اگه اپیدورال میخای بزنم الان موقعشه
گفتم وریدی نمیشه بزنین گفت خیلی تاثیر نداره اپیدوراله که هشتاد درصد دردو کم میکنه
اول گفتم نه ولی دیدم دیگه تحمل اون دردای اخرو ندارم گفتم اپیدورال بزنن
دکتر بیهوشی اومد به کمرم زد و دردام شد در حد دردای اولیه
دیگه ماما بهم توپ داد و حدود نیم ساعت با توپ ورزش کردم و دردام هم دوباره شدید شد
اومد معاینه کرد و گفت هشت سانتی یکم دیگه فول میشی
یکم دیگه با توپ ورزش کردم و فول شدم و البته دردای اخرش واقعا شدید بود یه دوز دیگه بهم بی دردی زد و رفتم اتاق عمل ساعت نه و نیمم پسرم با دو سه تا زور شدید خداروشکر به دنیا اومد😍🥰

هم دکترم هم ماما خیلی راضی بودن و میگفتم خیلی خوب بود زایمانت
امیدوارم همه مامانا بچه هاشون به سلامت و راحت بدنیا بیان
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان آیهان مامان آیهان ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 4
خب اینو بگم که از همون اول که معاینه شدم متوجه شدیم که دهانه رحمم خیلی پشت هست و سخت باز میشه ،بخاطر همین ماما همراهم گفت باید حرکات هایی که چهار دست و گا هست و رقص های لگنی روی توپ انجام بدم که این کارا هر روز انجام میدادم
خب با 2 سانت و نیم بستری شدم با درد زیاد اما قابل تحمل ،دیگ سریع اتاق آماده کردن بهم دادن دیگ توپ بهم دادن رو توپ ورزش کردم و گفتن برسی 3 سانت میگیم ماما همراهت بیاد دیگ من روی توپ رقص های لگنی میرفتم توی اوج دردا میپریدم روی توپ(ساعت8 و نیم صبح بستری شدم) دیگ همه این کارا کردم یک ساعتی یه بار هم معاینه میشدم دیگ تا ساعت 10 رسیدم به 3 زنگ زدن به ماما همراهم اومد دیگ ورزش های تخصصی شروع کرد و باز یه ساعتی یه بار معاینه می‌کرد ،دیگ ساعت 11 دکترم اومد بالا سرم معاینه کرد گفت دردش خوبه اما تایمش کمه بخاطر همین دهانه رحم باز نمیشه،دیگ ماما همراه منو سجده کرد و معاینه کرد کیسه آبم کامل تخلیه کرد و کمک کرد که دهانه رحمم باز بشه،دیگ 11:45 دقیقه گفت شدی 8 سانت،دیگ اینقدر درد داشتم که انگار تو کما بودم،اصلا جون نداشتم فقط بدون هیچ حرفی هرچی میگفتن انجام میدادم اصلا جیغ نمیکشیدم و فقط نفس عمیق میکشیدم ،دیگ همش احساس فشار داشتم بدون اینکه دست خودم باشه تو حالت سجده زور میزدم،بهم گفت همینطور ادامه بدم و سجده بمونم،بدون هیچ حرکتی سجده موندم و فقط نفس عمیق میکشیدم و بدون اختیار تو دردا زور میزدم،
ادامه پایین میزارم
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت اول
خب فک کنم بعضی از مامانا میدونن که صبح ساعت شش انقباض هام شروع شد با فاصله هفت دقیقه اینم بگم شبش رابطه بدون جلوگیری داشتم 🤭
بعد پاشدم خونه روز تمیز کردم مامانم اینا هم عروسی دعوت بودن راه دور دلم نمی‌خواست تو ذوقشون بزنم برا عروسی رفتن اول گفتم چیزی نمیگم بعد شوهرم گفت چی از تو واجب تر مامانت خیلی کمکت می‌کنه بهش بگو دیگه گفتم و اونا عروسی نرفتن و تا ساعت 10 خونه رو تمیز میکردم و حموم اسکات زدم و پله بالا پایین کردم خلاصه
رفتم بیمارستان معاینه شدم دو سانت بودم نوار گرفتن انقباض داشتم میخواستم بستری نکنن گفت فاصله دردادت باید دو دقیقه به دقیقه بشه
گفتم حرکاتش کم شده گفت دپساعا پیاده روی کن باز بیل معاینه کنم
رفتم پیاده روی کردم کلی ورزش و اینا معاینه همون دوستانت بود تغییر نکرده بود دوباره نواز گرفت اینم بهتون بگم هر وقت خواستید بستری بشید می‌خواستین دستگاه انقباض بندازه تند تند نوک سینه هاتون و ماساژ بدید من وقتی این کار و میکردم انقباض هام بیشتر میشد 😂
باز دید که نواز قلب خوب نیست گفت یه ساعت دیگه راه برو بیا یه نوار قلب دیگه میگیرم اگه اونم خوب نبود بسترب میکنیم یعنی از صبح ساعت ده که رفتم تا ساعت 8 شب من وتاب میدادن نمی‌خواستن بستری کنن
مامان ساحل مامان ساحل ۲ ماهگی
(پنج)
ولی من نه اصلا دردی نداشتم فقط بکم کمرم و لگنم درد مبگرفت و من همش راه میرفتم و بعد توپ اوردم با توپ ورزش میکردم ساعت ۱۰ بود ک اون زنه همراهش اومد و براش شربت زعفرون وخاکشیر خرما و اینا اورد و بدون اجازه پرستارا شربت زعفرون و خاکشیر خورد بعد دادش ب همراهش ک نبینن دکترا من ورزش میکردم و اون نشسته بود لبه تخت و هی میگفت شرت میبندم تو زود تر میزای و این حرفا بعد دوتا خرما خورد و یهو کیسه اب اون پاره شد و از سه سانت رفت ۴ سانت بعد اون دکتر اومد منو هم معاینه. کرد وگفت خوبی ۳ سانتو نیمی ولی خیلی دهانه رحمت نرمه اون زنه زنگ زد ماما همراهش و اومد و ورزش میداد بهش منم همونا انجام میدادم قایمکی 😂
ولی من زیاد درد نداشتم یکم فقط دردم بود و اونم لگنم بود فقط بعضی وقتا هم زیادمیشد دردم ک نمیتونستم ن بشینم ن دراز بکشم ن ورزش کنم ولی بازم قابل تعمل بود یهو اون زنه سر بچش اومد و رفت بزاد یه پرستار اومد. منو معاینا کرد و کیسه ابمو زد و وقتی زد احساس کردم یه چی ترکید اروم توشکمم و همینجور اب میومد ازم
مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 ۷ ماهگی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمانم بگم
من ۳۰رفتم بیمارستان برای معاینه گفتن سه سانتی نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست بستری میشی ۱۰شب بستری شدم تو بیمارستان امام خمینی شهریار خیلی راضی بودم بهم یه اتاق دادن فقط برای خودم همه چیز توش بود بعد یه ماما اومد پیشم بهم ورزش هارو یاد داد توپ داد بهم گفت ورزش کن منم ورزش هامو شروع کردم هر ۲ساعت یک بار میومد معاینه میکرد می‌گفت آفرین خوب داری پیش میری نزدیک ساعت های ۳ درد هام یواش یواش شروع شد تا این که ۶ صبح شدم ۶سانت اومد کیسه آبمو پاره کرد که دیگه درد ها شدید تر شدید تر شدن خیلی درد هاش بد بود ساعت ۱۵بود که دیگه تو اوج درد بودم که دکتر معاینه کرد گفت سر بچه دارم میبینم زور بزن ۵تا زور عمیق زدم اونا هم برش زدن از برش چیزی نفهمیدم تا این که سرش اومد بیرون دیگه بدن خود به خود لیز خورد اومد دیگه انگار نه انگار که داشتی چند لحظه پیش اون درد میکشیدی ترانه گذاشتن روم دیدمش بردن تمیزش کردن بعد دکتر برام بخیه زد از بخیه هم چیزی نفهمیدم ولی وقتی بچتو میبینی میگه ارزش اون درد داشت من که از طبیعی راضی بود حالمم بعد زایمان اوکی هست . ۳کیلو ۱۳۰ گرم بود
مامان دومین بچه قشنگم مامان دومین بچه قشنگم ۵ ماهگی
دیگه ساعت شده بود ۲.۵ که بستری شدم و پنج دقیقه بعد کیسه آبم رو زدن تا ساعت چهار با انقباضات طبیعی خودم پیش رفتم و به پنج سانت رسیدم بعدش آمپول فشار زدن که انقباضاتم سرعت بگیره تا ساعت پنج قابل تحمل بود از شش سانت به بعد با اینکه روی توپ ماما منو ورزش میداد ولی واقعا دردها زیاد بود و پشت سر هم فقط به امید چند ساعت بعد که پسرمو قرار بود ببینم تحمل میکردم ساعت هفت دکتر اومد بالای سرم دیگه ۸ سانت شده بودم ولی بچه به کانال زایمان و لگن وارد نشده بود دکتر هم صبورانه موند و با دستش موقع انقباض بچه رو از روی شکم هدایت میکرد که درد جدیدی نداشت بهم تاکید میکرد که هرچی میگم گوش کن که تا چند دقیقه دیگه زایمانت تموم بشه منم فکر میکردم واسه دلداری دادن به من دارن میگن خلاصه یهو گفتن پاشو بریم اتاق کناری بچه سرش داره میاد بیرون منم اصلا باورم نمیشد رفتیم من خودمو اماده کرده بودم نیم ساعتی هم اونجا بخوام زور بزنم که با زور دوم توی کمتر از یک دقیقه بدنیا اومد و یهو همه دردها با هم تموم شد 🥰 کل درد شدیدی که داشتم دو ساعت بود و پسرم ساعت ۷:۴۵ صبح بدنیا اومد 👶🏻💕
مامان فسقلی ♥️ مامان فسقلی ♥️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه و دیدگاهم از زایمان طبیعی
طبق چیزی که خونده بودم که. طرف ی سانته میره زایشگاه میبینه اعه‌ شده سه سانت !! بعدم با ورزش میشه پنج سانت و بعد دوساعت فول میشه و میزاد!! البته خب قبلشم ورزش کرده دیگه😉
خب منم از همون تول میرفتم سر کار و کارهای منزل و تا خونم پیاده میومدم تا ۳۱هفته که ی درد انقباضی داشتم و دکتر گفت فعلا زیاد راه نرو بعد دوباره شروع کن .منم ۳۶ هفته تا ۳۹ دوباره شروع کردم به ورزش و پیاده روی
روزی ۱۰۰تا اسکات /۲ساعت پیاده روی/ی ساعت ورزش لگنی مث گربه گاو و چمباتمه و پامرغی و ... /ماساژ پرینه و ماساژ بدن و اصول تغذیه مخصوص که پونصد فقط رژیم غذایی مناسب داشتم .
خیلی ماه درد داشتم مث درد پریود بود ولی شدید تر !! میگفتم خب خوبه لابد دو سانتی هستم موقع معاینه!!
بخاطر دیابنت بارداری ۳۸ هفته و پنج روز ختم بارداری رو از ماما خصوصی گرفتم .
چند سری معاینه شدم که بسته بودم روز اخرم که نامه رو گرفتم و بشدت انقباض و درد داشتم ۱ سانت بودم .
خلاصه قبل از بستری رفتم مطب و حدود سه ساعت دوباره ورزش لگنی و ماساژ تحریکی و معاینه تحریکی انجام داد و دردام شدیدتر شد و گفتم اخ جون لابد شدم سه سانت !!
و با دردی که هر لحظه شدتش میرفت بالا و هر سه دقیقه انقباض شدید داشتم رفتم برا بستری ولی چند سانت بودم؟؟!