(پنج)
ولی من نه اصلا دردی نداشتم فقط بکم کمرم و لگنم درد مبگرفت و من همش راه میرفتم و بعد توپ اوردم با توپ ورزش میکردم ساعت ۱۰ بود ک اون زنه همراهش اومد و براش شربت زعفرون وخاکشیر خرما و اینا اورد و بدون اجازه پرستارا شربت زعفرون و خاکشیر خورد بعد دادش ب همراهش ک نبینن دکترا من ورزش میکردم و اون نشسته بود لبه تخت و هی میگفت شرت میبندم تو زود تر میزای و این حرفا بعد دوتا خرما خورد و یهو کیسه اب اون پاره شد و از سه سانت رفت ۴ سانت بعد اون دکتر اومد منو هم معاینه. کرد وگفت خوبی ۳ سانتو نیمی ولی خیلی دهانه رحمت نرمه اون زنه زنگ زد ماما همراهش و اومد و ورزش میداد بهش منم همونا انجام میدادم قایمکی 😂
ولی من زیاد درد نداشتم یکم فقط دردم بود و اونم لگنم بود فقط بعضی وقتا هم زیادمیشد دردم ک نمیتونستم ن بشینم ن دراز بکشم ن ورزش کنم ولی بازم قابل تعمل بود یهو اون زنه سر بچش اومد و رفت بزاد یه پرستار اومد. منو معاینا کرد و کیسه ابمو زد و وقتی زد احساس کردم یه چی ترکید اروم توشکمم و همینجور اب میومد ازم

۱ پاسخ

بقیششش😍

سوال های مرتبط

مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۷ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
وقتی بستری شدم رفدم تو اتاق درد یه دختره هم بود ک هم سن من بود من خیلیی خوشحال بودم کلی عکس گرفدم 😂ورزش کردم ب اون دختره انرژی دادم ساعت ۱۲ بستری شدم تا ساعت ۳و نیم ورزش کردم ..ماما معاینم میکرد معاینه تحریکی هم کرد خلاصه اینکه باهاش خیلی همکاری کردم ..ساعت چهار اومد کیسه آبمو پاره کرد همزمان باهاش باز معاینه تحریکی کرد و آمپول فشار زد😓ک از همونجاا دردهای شدید من شرو‌شد..فاصله دردام هر دو دقه یه بار بود دیگ نتونستم ورزش کنم فقط جیغ می‌کشیدم اون دختره ک باهام تو اتاق بود هنگ کرده بود 😂😂منم روم نمیشد نگاش کنم 🤣خواهرم پیشم بود با هر درد اونو چنگ مینداختم جیغ می‌کشیدم ..التماسشون میکردم منو ببرن سزارین😂تا دو یه ساعت مدام جیغ می‌کشیدم ..ماما هم چن بار اومد معاینه کرد ولی موقع معاینه همکاری میکردم هر کاری می‌گفت میکردم می‌گفت هروقت دردت شرو شد پاهاتو ببر تو شکمت بزار معاینه کنم ..معاینه کرد ۵ سانت بودم گفت عالیه
مامان کوچولو مامان کوچولو ۸ ماهگی
تجربه زایمان .

من از ۱۶ هفتگی میرفتم کلاس ورزش .
تا ۳۸هفتگی سنو دادم معاینه لگنی هم شدم دکتر گفت دهانه رحمت سه سانت بازه و زایمان خیلی خوبی در پیش داری .
اومدم خونه درد داشتم یکم . ولی رفتم پیاده روی و حموم .شب دردم کمتر شد گفتم برم بیمارستان یه چکی بشم و بیام .
وقتی رفتیم معاینم کردن گفتن دوسانت بازه ولی دهانه رحمت نرمه و باید بمونی .
ماما خصوصی داشتم زنگ،زدن ماما اومد .
تا ماما اومد نیم ساعتی شد تا اونموقع هم دردی نداشتم زیاد .

ماما تا اومد معاینه کرد گفت زود بستریت کردن هرچی گفتن بزارین برم نزاشتن .
ماما بهم سوزن فشار زد
بهم میگفت رو توپ بپر ـ

مرتب معاینه میکرد میدید پیشرفتی نداشتم .

به یه پرستار گفت بیاد پرستاره دس کرد تو کیسه ابمو پاره کردن با هم .
بعدش هی دردام شدید میشد ـ
جوری ک ارزو مرگ میکردم .
رفتم اب گرم ریختم رو کمرم خیلی،خوب بود ولی تا درمیومدم دوباره دردام ریاد میشد .
هی معاینه تحریکی میکردن و هی زیاد باز نمیشد بهم یه امپول مسکن زد ولی زیاد اثر نکرد .
مرتب معاینه میکرد ...
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۴ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان نورا 🩷✨ مامان نورا 🩷✨ ۵ ماهگی
پارت ۳
خلاصه از ساعت دوازده تا هفت و هشت صبح درد کشیدم بعد هی ماما می اومد معاینه میکرد ک از دو سانت شده بودم هشت سانت ماما شیفت خیلی خانم خوبی بود بهم گفت نیازی نیست به ماما همراهت بگم بیاد خودم باهات ورزش میکنم این دو سانت هم باز میشی دیگه برام توپ آورد ورزشم داد تو این وسطم یه آمپولی بهم زد ک اول نفهمیدم چیه ولی بعد از زایمان فهمیدم اپیدورال بوده از وقتی اون و برام زدن کم کم دردام کم شد و ماما معاینه کرد و فهمیدیم شدم ده سانت دیگه وقت زور زدن شده بود دردی نداشتم و فقط ماما می‌گفت زور بزن عین زمانی ک یبوست هستیم و می‌گفت حتما سعی کنی مدفوع کنی انقد باهام ورزش کرد انقد باهام ور رفت ک مدفوع کردم و باز معاینه کرد و گفت ک سر بچه کامل دیده میشه بعدم بردم سر تخت زایشگاه و بتادین زد و دو تا ماما دیگه هم اومدن کمکش و بی حسی زد و برش زد بعدم یه ماما شکمم و ماساژ میداد و اون دوتا تلاش میکردن بچه رو دربیارن ولی اصلا دردی نداشتم و بچه رو آوردن بیرون و گذاشتنش سر شکمم همون لحظه دخترم جیش کرد بعدم ک بخیه هارو برام زدن و ماما برام توضیحات داد ک چکار کنم و چکار نکنم
همین
اینم از ماجرای زایمان من ☺️
ببخشید دیر بقیه اش و گفتم دستم با نورا خانم بند بود
مامان النا ♥️😍 مامان النا ♥️😍 ۴ ماهگی
هی میگفتم احمق چیکار ب کیسه آبم داشتی بچم طوریش نشه می‌خندید بهم اینقدر حرصش کرده بودم گریه میکردم اصن حالم خوب نبود
شوهرم زنگ زد و بهش گفتم ک کیسه ابمو پاره کردن اونم اینقدر عصبی شد ک بیمارستان رو گذاشته بود رو سرش
ماما اومد و باهام ورزش کرد هیچ پیشرفتی نداشتم جا گذاشت رفت
یک ساعت بعد اومد سراغم من تو اون یک ساعت مردم و زنده شدم تو ی اتاق تنها بودم بعد ماما بیشعورم اومد گفت خوشحال باش شدی ۹ سانت
گفتم بهش آره خوشحالم ک تنهایی ب این پیشرفت رسیدم شما ها منو زجر کش کردین سنم کم بوده عوض اینکه کمک حالم باشین بیشتر اذیتم کردین
یکی از پرستارا داد زد ب ما چه میخاسی تو این سن خریت نمی‌کردی بچه بیاری دیگ اینقدر دردام زیاد بود نمیتونستم جوابش بدم فقط گریه میکردم
ماما یکم کمرم ماساژ داد و گفت برو سر دستشویی بشین و زور بزن
من همش زور میزدم یهو اومد تو دستشویی گفت یکم خم شو خم شدم داد زد گفت سر بچه بیرونه بیاین بریم اتاق زایمان
اومدن گذاشتنم رو ویلچر و بردن
اون کسی ک زایمانم کرد خیلییی خوب بود تنها آدمی بود ک ازش راضی بودم
دراز کشیدم گفت ببین می‌دونم تو راست میگی دردات زیاده ولی اینجا سعی کن فش ندی چون بیشتر اذیتت میکنن هرچی آروم تر باشی بیشتر هواتو دارن
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام ۳ ماهگی
تجربه زایمان پسرم سه ساله پیش پارت دوم
بعد بستری شدم و مامای خیلی مهربون و جووونی اومد بالا سرم
برگشت گفت تعریفت و خیلی شنیدم میگن مامان آرومی هستی تا پنج سانت اصلا جیغ و داد نکردی 🤭
منم ذوق کردم گفتم خودم بدم میاد جیغ بزنم. اینم بگم اون موقع ۱۸ سالم بود این ورزش ها رو تو اینستا و کانال ها یاد گرفته بودم
گفت اگه همین جوری آروم باشی قول میدم بلافاصله بچه دنیا اومد بزارم تو بغلت آخه اونجا نمیزاشتن منم خیلی ذوق کردم و گفتم باشه سوزن فشار بهم نزدن که اذیت بشم فقط گفت که نوک سینه ها تو تحریک کن که زود تر دهانه رحمت باز بشه استپ نکنه ♥️
منم تند تند نوک سینم و ماساژ میدادم انقباض هام رسیدن به پنج دقیقه میخواستم بلند بشم حس میکردم ناه به دلم نیست
ماما اومد یه توپ آورد گفت با توپ ورزش کن که انقباض ها اذیتت نکنه با اینکه بیمارستان دولتی بود و ماما همراه نداشتم ولی خوب خیلی خوش برخورد بودن
با توپ که ورزش میکردم درد داشتما ولی توپ هم خیلی تاثیر داشت آخه من نیم ساعت تا یه ساعت با توپ ورزش کردم بعد که خوابیدم معاینه کرد گفت آفرین شش سانت شدی مامانم کمرم و ماساژ داد با روغن تند تند میرفتم دستشویی
چند تا ورزش هم زدم ولی خوب نمی‌دونم چجوری بهتون بگم ورزش ها چجوری بودن بزنید
مامان دیارا🩷 مامان دیارا🩷 ۴ ماهگی
پارت ۲:
دیگه رفتم داخل زایشگاه و نزاشتن که کسی باهام بیاد
وسیله هام و دادن به مامانم و گفت دراز بکش معاینه کنم
ماما اول که معاینه کرد یه درد بدی توی کمرم و رحمم پیچید که نتونست دهانه رحمم و پیدا کنه

و همکارش و صدا زد که اون معاینه کرد گفت ۴ سانت بازه
بستری کن

بستری کردن و بردن اتاق زایمان و گفت دراز بکش که ضربان قلب بچه رو باید چک کنیم

دیگه نیم ساعتی دراز کشیده بودم و هی میرفتن و میومدن و من میدیم که ضربان قلب بچه هی بالا پایین میشه
و دیگه نمیتونستم دراز بکشم بهش گفتم دستگاه رو‌جدا کن میخوام ورزش هام و انجام بدم
شروع کردم ورزش کردن و ساعت ۶ صبح هم صبر کردم و بعد زنگ زدم به ماما خصوصیم و اونم خودش سریع رسوند پیش خودم میگفتم زشته ۴ صبح زنگ بزنم شاید خواب باشه

دیگه اومد و شروع کردیم ورزش کردن و اومد معاینه کرد دید که حدودا ۶/۷ سانت بازم و دردام خیلی شدید شده بود و کیسه ابمم پاره نشده بود هنوز
دیگه یکی از اشنا هامون که اونجا ماما بود اومد و کیسه ابم و پاره کرد که برای من قطره قطره خارج شد و من یهو و یدفه خیس نشدم و من میدونستم که کیسه اب زیاد و رنگش هم باید شفاف باشه ولی برای من رنگی بود زرد بود

من دیگ رسما اخراش زور نداشتم و ازشون خواهش میکردم که من و ببرن اناق عمل و میدونستم که نمیتونم چون هرچی زور میزدم هرچی ورزش میکردم سر بچه نمیمود پایین و تو کانال زایمان مونده بود بچم