سلام مامانا امیدوارم حالتون خیلی خیلی خوب باشه ولی حال من اصلا خوب نیس، پسرم دو سال و نیمشه خیلی لجبازه و یه دنده س
بگم اقتضای سنشه نه از همون وقت کوچیکیش اینجوری بود
وسیله پرت میکرد گاز میگرف هنوزم این کارا رو میکنه.لج میکنه جوری ک دلم میخاد بزنمش، این حس مادرانه که میگن رو انگار ندارم
هرروز صبح که بیدار میشه میگم وای بازم شروع شد وقتایی که میخابه تازه میفهمم چیکار باید بکنم. حتی وقتی باباش میبره بیرون دلم تنگ نمیشه براش میگم آخیشش یه نفسی تازه کنم حداقل
وقتی سرش داد میزنم عذاب وجدان میگیرم ولی اون لحظه حس میکنم از بچم بدم میاد.
نمیدونم چم شده ولی همش میگم کی میخاد چن سال با این زندگی کنه چقد قراره هر روز اعصابم خورد بشه
حالا الان اینجوریه بزرگتر بشه بدتر میشه
بچه داری برا من هیچ لذتی نداره. تو بازی ها اصلا همکاری نمیکنه
الان کامل حرف میزنه هم ترکی هم فارسی ولی خیلی کم اسم حیوونارو رنگارو یا مثلا میوه و هرچیز دیگه بلده هرچی میگم انگار نه انگار
چون من میگم لج میکنه دوس داره همش بپره بدوئه منم مانعش نمیشم میگم انرژیش تخلیه بشه ولی خب خسته میشم
مثه الان ک هلم داد خوردم به میز و سرش خیلی بد داد زدم اونم قهر کرد رف اتاق و منم گریم گرفته
همش میگم کاااااااش مادر نمیشدم

۸ پاسخ

وای من دیوانه شدم ، خودم افسردم ، پسرمم نه غذا نمیخوره نه تو ماشین میریم جایی مثل ادم میشینه ، نمیدونم چیکار کنم ، میخوام هی بزنمش

سلام عزیزم شما پیش دکتر حسین علی مددی بچتون‌ رو برده بودید برای رفلاکس؟ راضی بودین؟

پسرمنم فقط دوسداره بازی کنه سرویس رفتنی خیلی شوخیش میگیره،دمپاییشومیندازه سمت سنگ شیلنگ آبومیگیره نمیده،تنهاجاییکه خیلی اذیتم میکنه همون جاست،منم بدم میادو سرش دادمیزنم یاطاقتم تموم میشه بعضی وقتاخیلی کم بشگونش میگیرم یعنی واقعن آقاستا ماها طاقتمون کم شده انرژی نداریم ،خیلی کارارو وقتی آرومو بازبون میگم انجام میده،زیرسرباباش بالش میزاره کمک میکنه سفره جم کنم،یکی دوماه پیش اینطوری نبود رفته رفته ماهگردشون ک عوض میشه بهترمیشن خانمی شمام امیدوارباش درست میشه

ای خواهر منم دیروز پسرم لب ب هیچی نزد دریغ از یه لقمه غذا تا اینکه گفتم بردارم ببرمش خونه مادرم شاید اونجا یه فرجی شد یا از غذاهای ب قول خودش مامان جون بخوره بخدا باز نخورد منم سرش داد زدم گفتم مامان لج نکن بگیر بشین غذاتو بخور دیگه شب بود برگشتیم خونه بعدگفت مامان نَم نَم میخوام بخدا بعضی وقت ها یعنی بهونه هایی میاره یعنی میخوام شاخ در بیارم جالب اینجاست خونه مادرم داداشام گفتن این چه رفتاریه با بچه داری انگار من بد بچه ام رو میخوام نمیدونم چرا درک اینو ندارن ک ما کل روز توی خونه همین کارمونه اونا فقط همون یه لحظه رو میبینن

توهمزادمنی.بچه اولم اینطورنبود بچه ی دوم تا حدجنون منومی رسونه،خداشاهده اونقدرلج بازی میکنه دوروبریام هروقت ببیننم میگن خدابدادت برسه هیچکس نمیتونه یساعت تحملش کنه باباش خودش میگه من خوبه ماموریتم یساعت نمیتونه تحمل کنه تقصیریم نداره بچم دیوانه میکنه .اولی خیلی اوکی بود و لذت بخش این نه

درکت میکنم پسر منم دو سال و نیم داره اکثر وقتا همین جوری هست امروز انقدر عصبانی شدم‌که دستم درد گرفته میخوام برم پیش مشاور ،شما از پوشک گرفتین ؟

ای بابا خیلی سخته. این سن سختتر از قبلشونه. چون حرف حرفه خودشونه و نمیشه کاریشون کرد. آدم یوقتا خسته میشه و خستگی منجر به حس بی علاقگی. همین بچه الان یه خار بره تو پاش زمین و زمان رو بهم میدوزی. کاش اطرافیان بیشتر کمک یه مادر بچه نوپا باشن و بزارن مادر یکم برای خودش باشه

عزیزم پسر منم خیلی رو اعصابم هست دیونه ام کرده منم میگم تا کی میخواد اینجوری بشه 🥲🥲

سوال های مرتبط

مامان hana مامان hana ۲ سالگی
بچه هاتون اوضاعشون تو این سن چجوریه؟ رفتارشون منظورمه...
دختر من خیلی پر اذیته، چیزایی بهش میگم اصلا گوش نمیکنه میدونم نباید زیاد بکن نکن بهشون نگیم ولی یه جاهایی هشدار باید داد و اون لحظه جز این جملات چیزی ب ذهن ادم نمیاد اخه، مثلا شیشه میشکنه بهش میگم برو عقب یا برو دمپایی بپوش یا جلو. نیا اصلا توجه نمیکنه، بیرون میبرم ماشین میاد دستشو میگیرم میگم ماشین خطرناکه نرو اصلا گوش نمیده و جیغ میزنه، لباس و مخصوووصا پوشک که واقعا درگیرم باهاش اصلا نمیزاره بپوشم همش باید با بازی و سرگرمی براش بپوشم، کارایی ازش میخوام رو دقیقا برعکس انجام میده ، از طرفی میگن از ۲ سالگی چیزایی که میخوان رو یا تاخیر بهشون بدین منم مثلا میگه اب میخوام میگم چشم الان میارم بزار دستمو بشورم یا گاهی وقتا در حد همین چند ثانیه تاخیر میکنم که صبر رو یاد بگیره اما انگاری برعکس شده بهش مثلا میگم هانا اینایی که ریختی رو بیا با کمک هم جمع کنیم میگه باشه الان میام و میره دنبال کار خودش ... همش هم بغل میخواد بیرون بریم و من دیگه کمر برام نمونده هررر چی میگم یه کم راه بیا جیییغ میزنه بغلم کن
مامان کیارش مامان کیارش ۲ سالگی
خانما من دو سه. روزه رد دادم دیگ انواع و اقسام گریه و جیغ های وحشتناک لجبازی هرچی ک فک کنید پسرم این دو روز انجام داده گاز بگیره بزنه چیزی پرت کنه اصلا آنقدر دو سه روزه پرخاشگر شده نمی‌دونم چرا با اینکه همیشه باهاش خوب رفتار کردیم
امروز آنقدر اذیت کرد مجبور شدم سرش داد بزنم بگم بره تو اتاق
باز یک ساعت خوب بود بردمش خانه بازی بازی کنه از دلش در بیاد باز دوباره شروع کرد آنقدر جیغ و گریه و داد و ک شوهرم سرش داد زد گفت بگیر بخواب
حالم از خودم بهم میخوره خسته شدم دست تنها کسی هم نیست که درک کنه این بچه هم که اصلا شده ی آدم دیگه هیچ جوره نمیشه راضیش کرد هیچ جوره حرف گوش نمیده از دستی هرچی بگی تازه دستوری هم باهاش حرف نمی‌زنم ولی همش در حال لج‌ کردنه ب خدا رد دادم همش خستگی تو جونمه راهکار دارید چطوری باهاش رفتار کنم امشب چنان انگشتم و گاز گرفت ک زدم زیر گریه خونی شد بند انگشت و کرده بود تو دهنش در نمی‌آورد بعدم ک در آورد شروع کرد به جیغ هایی ک دیگ سرفش می‌گرفت
مامان حلما❤ مامان حلما❤ ۳ سالگی
نمیدونم مادرایی که میگن بچه رو به زور هم شده بخوابون دقیقا دارن از چی حرف میزنن... حلما از نه وخورده ای با من بیداره... بازیم کرده غذاشم خورده جاشم تمیزه نمیدونم شاید دوساعته درگیر خوابوندشم...رو پا میذارمش خودشو پرت میکنه پایین، در کمد رخت خوابا رو جدیدا با روسری محکم بستم امروزم خیلی تلاش کرد بازش کنه و رخت خوابا رو بریزه پایین ...کشوهای منو باز پیکنه لباسامو میریزه بیرون هر چی میگم بیا بخوابیم اسم همه رو میارم میگم ببین اونا الان لالا کردن باید الان بخوابیم که شب خوابمون ببره، براش داستان میگم ..میگم بخواب بیدار بشی مامانجون میاد بابا میاد... از این حرفا... اصلا اصلا گوشش بدهکار نیست فقط دوس داره شیطنت کنه ...دستم بشکنه دیگه روانیییی شدم چندتا محکم زدمش دست خودمم درد گرفت... نیاید بگید تو چجور مادری هستی و فلان خودم میدونم کار خوبی نیست ولی روانی میکنه آدمو به سر حد جنون میرسونه آدمو ..من خیلییی آدم صبوریم ولی واقعا کشش بی خوابی و اذیتاشو ندارم کشش اینکه موقع خواب بدتر انرژی میگیره و بپر بپر میکنه عوضش اول شب میخوابه و نصف شب بیدار میشه و هرکاری مبکنم نمیخوابه رو ندارم .... نه ماشین دارم ببرمش هردقیقه بیرون نه خودم حال دارم تو این هوا از جام بلند شم.... نمیدونم والا خودم احساس میکنم مادر بدی نیستم این بچه زیاد اذیت میکنه..... من اصلا بچه اینجوری ندیدم خداشاهده خواهرام پسر دارن اینجوری با خواب و بیداریش درگیر نیستن... ناراحتم از این اوضاع... کم کم دارم تبدیل میشم به یه آدم عصبی بی حوصله