پارت۲تجربه زایمان سزارین با بیحسی
اونجا کلی ازم آزمایش گرفتن و تست نشتی کیسه آب و متاسفانه تستم مثبت شد دکتر اونجا گفت باید معاینه ات کنم به دکترت اطلاع بدم و معاینه کرد ۲سانت بودم خیلی دردم گرفت و اذیت شدم پرستارحول کرده بود گفت تشکیل پرونده بده تستت مثبت شده باید بستری بشی منم گفتم نه امکان نداره زنگ دکترم بزنید من بیمارستان دیگه ای قراره سزارین بشم ن اینجا دیگه زنگ دکترم زدن گفت باورژانشی برو بیمارستان ایران و کلی برخورد کرد کهرا صبح نیومدی گفتم بیا الان اومدی من بیرون از شهرم تا بری خودم می رسونم حالا من نه ساک زایمان خودم ن بچه رو با خودم نیاورده بودم چون فکر نمی کردم بخوام زایمان کنم خلاصه تو راه بیمارستان ایران بودیم دکترم ز زد گفت برگرد علوی اتاق عمل بیمارستان ایران یکی خونریزی کرده پر هست😐😐خلاصه برگشتیم اونجا دکترم اومد دید بچه افتاده تو خشکی زود کارای بستریم و کردم شوهرم زنگ زد مامانم و ابجیم وسایلای خودم و بچمو آوردن ۸رفتم اتاق عمل

۴ پاسخ

مبارک باشه 😍
منم دکترم بیمارستان ایران عمل میکنه ولی هیچ آشنایی باهاش ندارم شما راجبش تحقیق کردین؟

خداروشکر به موقع رفتی😍چند هفته بودی؟

خداروشکر چیزیتون نشده . .

......

سوال های مرتبط

مامان 🍼🧿آرسام🧿🍼 مامان 🍼🧿آرسام🧿🍼 ۸ ماهگی
خب بعد یک هفته اومدم از تجربه زایمانم بگم😁هفته پیش ۲۶اسفند ساعت ۵صبح به همراه همسرموومادرموومادرشوهرموودخترخواهرم رفتیم سمت بیمارستان من کلی استرس داشتم به حدی ک شبش کلا ۱ساعت شاید خوابیدم خلاصه رسیدم ک بیمارستان رفتم سمت بلوک زایمان من چون سزارینی بودم دکترم گفت نزارمعاینت کنند بگو دکترم باید حتما بیاد رفتم داخل پرستارگفت باید معاینت کنم منم گفتم دکترم گفته ن گفت خانوم زایمان طبیعی معاینه میخواد منم گفتم تا دکترم نیاد اجازه نمیدم گفت خب برو تا دکترت بیاد خلاصه یکم تو سالن انتظار نشستم صدام زد ک خانوم بیا برو پرونده تو تشکیل بده شوهرموومادرشوهرم رفتن برای تشکیل پرونده خودمم دل تو دلم نبود دخترخواهرمم هی ازمن عکس می‌گرفت می‌خندید خلاصه پرونده رو بردم وارد بلوک زایمان شدم دوباره گفت بخواب خانوم باید معاینه بشی نمیشه ک اینجوری گفتم خانوم خب زنگ بزنید به دکترم خلاصه با کلی بدقلقی زنگ زد به دکترم دکترم گفت بزنید تو پرونده اش ۴سانت بازه بقیه اشم میام خودم میزنم کیسه آب پاره شده خلاصه پرستاره یه نگاه ریز به من کرد و گفت باشه😂لباسای سزارینو بهم داد گفت بپوش برو رو تخت دراز بکش نوارقلب بگیرم نوارقلب گرفتووآنژیوکت زد یه آزمایشم ازم گرفت بعد سونوگرافیاموودیدوازم چندتاسوال پرسید راستی اینا قبل از خوابیدن روی تخت بود ک ازم اثرانگشت چندتاگرفت وچندتاسوال پرسید خلاصه نوبت رسید به قسمت سوند ک وای چقدر استرس داشتم گفتم میشه بی حسی بزنی گفت باشه عزیزم برام بی حسی زد و برام ک زد سوزش فقط داشتم ولی خدایی اونجوری نبود ک تصور میکردم ولی تقریبا تا ۱ساعت حس ادارداشتمووسوزش اینش منو خیلی اذیت میکرد خلاصه نشستم برای اینکه دکترم بیاد منو ببره عمل
مامان دونه انار❤️هدی مامان دونه انار❤️هدی ۳ ماهگی
خلاصه رفتم اونجا معاینه ببینم چند سانتم، ولی گفتن که اگه ۴ سانت بودی بستریت میکنیم، منم با این دردا گفتم حتما ۴ سانتم. خلاصه رضایت دادم و رفتم بیمارستان نیکان اقدسیه . اونجا که رسیدم بعد از معطلی و معاینه با کمال تعجب گفت یک انگشتی . زنگ زد گفت به دکترم و دکترم گفت چون بچه بالاست و درد داری ممکنه باعث دیسترس بشه و مدفوع کنه و همین الان بستری شو برای سزارین( کلا دکتر من فقط دستش به سزارینِ). و گفت اگه میخوای با رضایت خودت برو خونه. و تصمیم بگیر و بمن بگو. دیگه این مامای شیفت خیلی اذیتم کرد همش میگفت زود باش تصمیم بگیر، نمیفهمه خب تصمیم درین مورد بالاخره طول میکشه و باید مشورت کنم. درکل مامای شیفت خیلی اذیت میکرد با اخلاقش. منو شوهرم رضایت دادیم اومدیم بیرون داخل لابی بیمارستان ولی پدر مادرم گفتن اصلا نمیشه برگردی و خطریه، دیگه دوباره برگشتم بالا، چون خودشون گفتن تصمیمت عوض شو برگرد ولی خیلی بد اخلاقی کردن باهام وقتی برگشتم. خلاصه زنگ زدن دکترم که بگن بیا برا سزارین ولی جواب نداد. منو بستری کردن ساعت ۱ شب و همچنان درد زیادی داشتم. خلاصه من از درد به خودم میپیچیدم ولی دکترم تا ساعت ۸ که زایمان کردم جواب نداد!
ادامه تاپیک بعدی
مامان رایان و لیلیان مامان رایان و لیلیان ۴ ماهگی
مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۶ ماهگی
سلام مامانا من هنوز بیمارستانم اومدم تجربه زایمانم رو بگم بهتون
من پریشب از ساعت 1 درد داشتم هر ی ساعت ی بار تا صبح تحمل کردم صبح ساعت 9 رسیدم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست معاینه کرد 2 سانت باز بودم گفتن باید بری سنو بیو فیزیکال رفتم سونو نسل فردا از ساعت 12 تا ساعت 3 منتظر بودم دیگه نوبتم شد رفتم گفت سونو خوبه بعد سونو رو اوردم بیمارستان نشون دادم گفت بزار معاینه کنم گفت شدی 3 سانت خوب داری بیشرفت میکنی باید بستری بشی دیگه من گفتم نمیشه برم یکم راه برم هنوز درد زیادی ندارم گفت برو تا دوساعت دیگه بیا منم پیاده از جای بیمارستان تا حرم رفتم و برگشتم اومدم دیگه بستری کردن خیلی درد داشتم گفت بزار معاینه کنم دید شدم چهار سانت گفت بای کیسه اب رو پاره کنم تا اینکه هم پاره کرد اب همه مدفوع بود به خودم نشون دادم زنگ زد به دکترم گفت اونم گفت حاضرش کنید واسه عمل منم دارم میام دیگه ساعت 9 حاضر شدم تا 9 ربع رفتم اتاق عمل 9 نیم اومدم بیرون بردنم تو ریکاوری خیلی بد بود همش سرما میخوردم خلاصه ساعت 10 نیم اینا بود اوردنم بخش پمپ دردم هر چی گفتم وصل نکردن حالا دردش با شیاف قابل تحمله فقط ماساژ شکمیش خیلی درد داشت فکر کنم به اندازه درد که تا 4 سانت کشیدم واسه زایمان طبیعی
الانم هنوز بیمارستانم پسرمم 3 روز باید بستری بشه برا مون دعا کنید
بیمارستان موسی بن جعفر رفتم
هزینه زایمان ۱۱ تومن بود
اپیدورال 1 تومن
سزارین 17 میلیون
مامان نیلا مامان نیلا ۱ ماهگی
تجربه زایمان

من ۲۲ مهر رفتم بهداشت ک واکسن بزنم بعد اونجا سردرد داشتم بهداشت گفت نه چون سردرد داری برات واکسن نمی‌زنیم اول برو بیمارستان چک بشی بعد
من رفتم بیمارستان نوار قلب گرفت گفت کند شده دوباره گرفت گفت بهتره ولی ی سونو برو من رفتم سونو گفت همه چی خوبه این کارا تا عصر طول کشید .
ساعت ۶ من ب دکترم زنگ زدم گفتم ک این مشکل برام پیش اومده بعد بهم گفت سریع بیا مشهد منم تعجب کردم گفت من شوهرم نیس تا بیاییم دیر میشه گفت هر جور هست خودتو برسون دیگ ما کارامون کردیم ساعت ۷ راه افتادیم تو راه ک بودیم دکترم زنگ زد بیا بیمارستان موسی بن جعفر من تا رسیدم ۹ شد رفتم زایشگاه معاینه شدم ک خیلی ردرد داشت اما یک سانت باز بودم بعد ماینع دیگ‌ نتونستم راه برم درد داشتم
ب دکترم زنگ زدن گفت مریضتون اومده اونم گفت سریع آماده کنید ب ا اتاق عمل دیگ رفتم لباس پوشیدم بعد سرم زدن و سونو وصل کردن منو راهی اتاق عمل کردن
من اصلا استرس نداشتم چون تاحالا نرفته بودم اتاق عمل.
بعد اونجا ک رفتم خیلی باهام مهربون بودن گفت آروم کارتو خم کن من خم کردن امپول بی حسی رو زدن .،خاتم دکتر شروع کرد ب زدن بتادین
و آماده برا عمل فک کنم بعد ۱۵ دقیقه دخترم دنیا اومد اما بخیه زدن طول کشید تقریبا ی ۴۵ دقیقه بود بعد هم یک ساعت تو اتاق ریکاوری بودم
خداروشکر زایمان خوبی داشتم اما خیلی با عجله پیشرفت
مامان الوين 👶🏼 👣🧡 مامان الوين 👶🏼 👣🧡 ۵ ماهگی
سلام مامانا🤰🏻
من ٣/٤ روز پيش يهو حالم بد شد و درد شديد قفسه سينه گرفتم قلبم تير ميكشيد نميتونستم نفس بكشم از درد حتي نميتونستم تكون بخورم .. به زور داداشمو صدا كردم خداروشكر صدامو شنيد اومد تو اتاق ديد حالم بده رفت مامانمو صدا كرد ، مامانم زنگ زد اورژانس سريع اومد ، وقتي اومد يذره بهتر شده بودم . دكتر اورژانس فشارمو گرفت و معاينه كرد گفت ضربان قلبت خيلي پايينه بايد بريم بيمارستان منم گفتم نه بهترم نميام گفتن نه نميشه بايد حتما بيايد ضربان قلبتون نرمال نيست منم گفتم خودم ميرم بيمارستان با شما نميام .. خلاصه اونا منتظر موندن كه من حاضر شم برم بيمارستان از منم امضاء گرفتن كه باهاشون نرفتم به رضايت خودم بوده.. رفتم بيمارستان اونجا ازم نوار قلب گرفتن گفتن ضربان قلبت پايين منو فرستادن قسمت بلوك زايمان گفتن چون تازه زايمان كرديد و جراحي داشتيد و سزارين شدي تا ٤٠ روز هر اتفاقي كه برات بيفته بايد بررسي بشه و ما ربطش ميديم به زايمان.
مامان هامین مامان هامین ۶ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه زایمانم بگم طبیعی
پارت یک
من پنج شنبه یکم ترشح سبز دیدم رفتم بیمارستان آن اس تی اینا گرفتن خوب بود معاینه کردن دهانه رحمم بسته🙁زنگ زدن دکترم(حقی) گفتن وضعیتمو گفت اگ تا شنبه دردت نگرفت شنبه بیا مطب داشتم میومدم بیرون ماما گفت وایسا چقد شکمت بزرگه دست زد گفت همش بچس🥹 آخرین بار کی رفتی سنو گفتم ۸ ام همین ماه وزنش۳۱۰۰بود، گفت میری سنوگرافی امروز بفرستمت گفتم اره اگ زیاد باشه سزارین میکنید؟ گفت اره منم خوشحال ،گفتم سزارین میشم چون من کلا میخاسم سزارین اختیاری کنم دکترم از سال جدید گفت دیگ نمیزاره بیمارستان خلاصه رفتم سنو گفت۳۴۶۰ منم ناراحت شدم چون معمولا اینجا هرکی رفت سنو زایمان کرد بچه وزنش کمتر از سنو بود منم گفتم پس وزنش کمتره خلاصه شنبه رفتم دکتر گفتم وزنشو گفت میتونی طبیعی گفت فردا برو بیمارستان موسی بن جعفر(نیمه خصوصی) میزاونمت گفتم من بیمارستان سینا (خصوصی)میخام گفت اونجا خوب نیس برو موسی بن جعفر اونجا میتونم اگ چند ساعت درد کشیدی روندت خوب پیش نرفت سزارین کنم ولی سینا سه چهار روزم بستری میکنن نمیزارن سزارین خلاصه گفتم توروخدا زود بیایین من تحمل ندارم آستانه ی دردم پایینه گفت تو برو۶بیمارستان باش اومدم بیرون تا خونه گریه میکردم اشکام دست خودم نبود روزیم ک ۵شنبه رفتم بیمارستان موقع ان اس تی اشکام میریخت