سوال های مرتبط

مامان اورهان 👼🏼💙 مامان اورهان 👼🏼💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت دوم
ولی متاسفانه دکتر های شیفت با این که اورژانسی بودم به خاطر پول هیچ کدوم به گردن نگرفتن و ما بر گشتیم خونه که یکشنبه یه روز قبل عمل دکترم گفته بود مطب باش که دوباره چک کنم اگه بچه بریچ باشه عمل میکنم سفالیک شده باشه برو طبیعی من اصلا عمل نمیکنم 😐 که رفتم مطب ازم پرسید مشکل خاصی نداری ؟ گفتم چرا چند روزه که انقباض های منظم دارم که یادش افتاد بله ... گفت برو بیام معاینات کنم که بازم تو مطب معاینه شدم که شده بودم یه سانت و نیم و کلی غر زد که چرا اون روز تورو بستری نکردن و این همه اذیتت کردن گفت نامه میدم اورژانسی برو بیمارستان که همین امشب عملت کنم و بازم اورژانسی فرستاد بیمارستان که از ساعت شش عصر بیمارستان بودم تا دوازده شب که همش معاینه کردن و نوار قلب برداشتن که من بعد از کلی معاینه به خونریزی افتادم و بازم به خاطر این که رایگان میشد همه چی هیچ کدوم از دکترا گردن نگرفتن که بستری کنن منم خیلی میترسیدم که چون به خونریزی افتاده بودم شب بر میگردم خونه خدایی نکرده یه اتفاقی بیوفته چون تا بیمارستان یه ساعت راه داشتیم
مامان دلوین مامان دلوین ۶ ماهگی
#پارت یک
بالاخره منم اومدم با تجربه زایمانم😁
من انتخابم سزارین اختیاری بود چون از طبیعی وحشت داشتم
اینم بگم که من دخترم تا ۳۶ هفته بریچ بود و بعد چرخید بل اینکه بارداری اولمه😵‍💫
بارداری خیلی سختی داشتم سه هفته آخر بچه کامل اومده بود تو لگن
منم همش استرس اینکه طبیعی زایمان نکنم....
خلاصه دکترم گفته بود چهار اردیبهشت برم پیشش تا پنجم بستری بشم تو بیمارستان
ولی خودم از تقریبا شنبه که می‌شد اول اردیبهشت دلدرد و کمردرد پریودی داشتم و یکشنبه رفتم پیش دکترم که گف فردا ۶ صب ناشتا برم بیمارستان
استرس داشتم ولی خیلی خوشحال بودم چون میدونستم دیگه سبک میشم و دخترم رو میبینم
خلاصه ۶ صب رفتم بیمارستان با دکترم تماس گرفتن که جواب نداد
تا ۶ ونیم بهش زنگ زدن ولی جواب نمی‌داد و اونجا بهم گفتن این دکتر سابقه جواب دادن تلفن نداشته
😑منم که دکتر نامه طبیعی بهم داده بود و گفته بود اونجا حرف از سزارین نزن سقف روسرم خراب شد و گفتم ایوای من بچه هم تو لگنه و دکتر ول کرده ک من طبیعی زایمان کنم
مامان دونه انار❤️هدی مامان دونه انار❤️هدی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی: پارت ۱

خب اول بگم که من این مدت فهمیدم خیلییی بدن ها و رحم ها و علایم باهم فرق داره. کارهایی که قبل زایمان هر مادری انجام داده روی روند زایمانش اثر داره.
امیدوارم تجربم بدردتون بخوره چون توی تجارب دیگران من ندیدم.

اول اینکه من دخترم توی ۳۹ هفته و ۴ روز بدنیا اومد . و سرش داخل لگن نبود و بالا بود. غروب جمعه یعنی ۲ شهریور انقباض هام شبیه درد شد ، اولش به فاصلش دقت نکردم اما بعد دیدم انگار خیلی نزدیک بهم هست تا اینکه دیدم ۴ دقیقه ،۵ دقیقست. دیگه سریع وسایل و کارارو کردیم و یکم ورزش کردم، دمنوش خوردم( که اشتباه کردم و در ادامه میگم باعث چیشد) ، دوش گرفتم و رفتم بیمارستان نزدیکمون که معاینه بشم ببینم چند سانتم که انقدر درد هام منظمِ.
اینم بگم معمولا درد ها از نامنظم و طولانی به منظم و نزدیک بهم شروع میشه، اما برای من از فاصله نزدیک شروع شد. من از دو روز بعد معاینه تحریکی هم خونریزی و هم ترشح مخاطی داشتم ولی درد نه.

ادامش تاپیک بعدی
مامان زینب🌻 مامان زینب🌻 ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۱
سلام به همگی ✋🏻 از همه ی اونایی که تبریک گفتن ممنونم نشد که تک تک جواب بدم
من اولین زایمانم بود و پر از استرس بودم چون هیچ تجربه ای نداشتم و هرکس یه چیز میگفت که واقعا گیج میشدم 🤕
ولی با توجه به شنیده ها و دیده ها تصمیمم بود که طبیعی و فیزیولوژیک باشم و قهرمان زندگی خودم بشم 😁
انقدر از مامان و مادرشوهر و خاله و ... شنیده بودم که خودش سر میخوره میاد پایین که باورم شده بود و بابت ورزش ها سهل انگاری کردم و گذاشتم برای هفته آخر که غافل از اینکه دخترمون زودتر دلش می خواست بیاد
خلاصه شنبه شب که ۳۸ هفته و ۶ روزم میشد با سه تا درد شدید و انقباض طور از خواب بیدار شدم و گذاشتم به حساب ماه درد چون نمیدونستم درد زایمان چطوریه و از ساعت ۵ صبح دیگه با یه ریتم خاصی دردها شروع شد از مامایی که باهاش ورزش میکردم شنیده بودم که دردها اگه رسید به ۵ دقیقه یکبار بریم بیمارستان
ساعت ۸ صبح دیگه دردای من رسید به دو دقیقه یکبار و هر ۱۰ الی ۲۰ ثانیه میگرفت
زنگ زدم به مامانم و گفت که بپر برو بیمارستان که وقتشه
یه دوش به زور گرفتم و ساک خودم و بچه و خوراکیامو برداشتیم و رفتیم که ان اس تی بدیم و همونجا موندگار شدیم 🤦‍♀️ چون ۲ فینگر باز بودم و دیگه اجازه نداشتم بیام خونه البته که خودمم اصرار نداشتم چون میترسیدم توو خونه زایمان کنم😁
رفتم توو اتاقم و اونجا شروع کردم به ورزش کردن و اسکات زدن تا مامانم بیاد و همسرم پرونده تشکیل بده ...
مامان خانم لوبیا مامان خانم لوبیا ۲ ماهگی
مامان تیام🫀❇️ مامان تیام🫀❇️ ۶ ماهگی
تجربه سومین زایمان طبیعی
من چون چند روز بود هرشب از ساعت ۶ غروب تا ۱۲ شب انقباض با دل درد و کمر درد داشتم دیگه طاقت نیاوردم رفتم بیمارستان اینکه میگن زود نرید که اذیت میشید واقعن راسته چون وقتی زود میری علاوه بر کلافگی و بی خوابی و خستگی انرژی تونم از دست میدین
من دیشب ساعت ۱۰ شب با انقباض ۵ دقیقه یه بار رفتم بیمارستان و تا ساعت سه بعد از ظهر تحت نظر بودم و پیشرفت باز شدن دهانه رحمم و چک میکرد که دکتر شیفت اومد و کیسه آب رو پاره کرد ساعت ۳و نیم تا قبل از اون درد داشتم ولی با تکنیک تنفس خودم رو آروم میکردم ولی بعد از پاره شدن کیسه آب دردای واقعیم شروع شد که واقعا سخته ولی خدا خدارو شکر که خدا تحملش رو بهم داده بود وو من ساعت ۴ رو بیست دقیقه تیام قشنگم رو بغل کردم
هفته ۳۶ هفته و پنج روز با وزن ۳ کیلو و ۴۰ گرم و با قد ۴۸ بدنیا اومد
خدایا شکرت بابت هدیه ی قشنگت🥹🫀🌱
ایشالله همه مادرای باردار نی نی هاشون رو صحیح و سالم بغل بگیرن و همه اقدامی ها انشاله ۹ ماه دیگه تاپیک زایمانشون رو بزنن🫂♥♥♥♥♥♥