تجربه سومین زایمان طبیعی
من چون چند روز بود هرشب از ساعت ۶ غروب تا ۱۲ شب انقباض با دل درد و کمر درد داشتم دیگه طاقت نیاوردم رفتم بیمارستان اینکه میگن زود نرید که اذیت میشید واقعن راسته چون وقتی زود میری علاوه بر کلافگی و بی خوابی و خستگی انرژی تونم از دست میدین
من دیشب ساعت ۱۰ شب با انقباض ۵ دقیقه یه بار رفتم بیمارستان و تا ساعت سه بعد از ظهر تحت نظر بودم و پیشرفت باز شدن دهانه رحمم و چک میکرد که دکتر شیفت اومد و کیسه آب رو پاره کرد ساعت ۳و نیم تا قبل از اون درد داشتم ولی با تکنیک تنفس خودم رو آروم میکردم ولی بعد از پاره شدن کیسه آب دردای واقعیم شروع شد که واقعا سخته ولی خدا خدارو شکر که خدا تحملش رو بهم داده بود وو من ساعت ۴ رو بیست دقیقه تیام قشنگم رو بغل کردم
هفته ۳۶ هفته و پنج روز با وزن ۳ کیلو و ۴۰ گرم و با قد ۴۸ بدنیا اومد
خدایا شکرت بابت هدیه ی قشنگت🥹🫀🌱
ایشالله همه مادرای باردار نی نی هاشون رو صحیح و سالم بغل بگیرن و همه اقدامی ها انشاله ۹ ماه دیگه تاپیک زایمانشون رو بزنن🫂♥♥♥♥♥♥

۸ پاسخ

چرا ۳۶هفته بودی کیسه اب رو پاره کردن خودشون

عه مامان تیام مبارکه😍😍😍😍

ای جاانم مبارک باشه انشالله ک قدمش پراز خیروبرکت براتون باشه😍😍 میشه بپرسم بخیه هم خوردید یا بدون بخیه؟

دوتای قبلی چند ساله ان؟
چالش نداری الان باهاشون؟
هی نمیان سمت نوزاد دستکاری کنن؟

وای منم اونقدر درد کشیدم خیلی سخت بود برامن ولی چه خوب چه بدگذشت
قدمش به خیروخوشی ♥️

تو اون یکی زایمانات حس گشادی داشتی چون تجربه داری میپرسم خودم طبیعی زایمان کردم حس گشادی میکنم هنوز معلوم نیس ولی با آینه نگاه کردم واژنم بازه

برای ماهم دعا کن بسلامتی ان شاالله زایمان کنیم خیلی منتظر نی نی ام

اینم برای مامان اولیا چه سزارین چه طبیعی هر کدوم سختی و مشقت خودش رو داره به انتخابت احترام بزار و خودت رو با کسی مقایسه نکن اینو بدون با انتخاب هر کدوم تو بهترین مامان دنیایی🫀🫀🫀🫂🫂🌱🌱🌱🌱

سوال های مرتبط

مامان آنیسا و یسنا مامان آنیسا و یسنا ۴ ماهگی
خانمایی که پا به ماه هستین بیاین براتون از زایمان طبیعیم بگم من روز پنجشنبه ۴/۵رفتم بیمارستان برا ان اس تی طبق پریودم دیگه چهل هفته کامل بودم ولی طبق ان تی ۳۹هفته و ۴روز از شانس خوبم اون روز دکتر خودم شیفت بود اول ماما معاینه کرد گفت یه فینگری نمیشه با آمپول فشار زایمان کنی دکتر خودم اومد گفت بزار منم معاینه اش کنم با معاینه ی تحریکی دهانه رحمم رو دو فینگر کرد که خیلی درد داشت گفت باید بستریش کنید دهانه رحمش یک سانت نیست دو سانته و چون ۴۰هفته است پس بستری بشه من ساعت ۸شب روز پنجشنبه بستری شدم و آمپول فشار بهم وصل کردن ولی هیچ دردی نداشتم و هرچی معاینه میکردن دهانه رحمم همون دو سانت بود تا صبح دکترم بهم آموزشای باز شدن رحم رو میگفت ولی هرچی تلاش کردم درد زایمانم شروع نشد دیگه روز بعد که دکتر بعدی شیفت رو تحویل گرفت دوز دارو رو بیشتر کرد و من بلاخره از ساعت ۱۰دردم شروع شد ولی خیلی کم و با فاصله ی دو دقیقه ای کم کم دارو اثر میکرد و تا ساعت دوازده کیسه ی آب بچه پاره شد من با انقباض هام زور زدم و بچه هم کمک کرد تا کیسه ماره بشه ساعت دوازده بود دردای شدید شروع شد هربار دو سه تا نفس عمیق میکشیدم و یه زور محکم میزدم ساعت یک و نیم زایمان کردم و این درد سخت تبدیل شد به یک شادی از ته دل وقتی دخترم رو دیدم همه دردام از یادم رفت ۵/۵/۱۴۰۳
مامان دومین بچه قشنگم مامان دومین بچه قشنگم ۵ ماهگی
دیگه ساعت شده بود ۲.۵ که بستری شدم و پنج دقیقه بعد کیسه آبم رو زدن تا ساعت چهار با انقباضات طبیعی خودم پیش رفتم و به پنج سانت رسیدم بعدش آمپول فشار زدن که انقباضاتم سرعت بگیره تا ساعت پنج قابل تحمل بود از شش سانت به بعد با اینکه روی توپ ماما منو ورزش میداد ولی واقعا دردها زیاد بود و پشت سر هم فقط به امید چند ساعت بعد که پسرمو قرار بود ببینم تحمل میکردم ساعت هفت دکتر اومد بالای سرم دیگه ۸ سانت شده بودم ولی بچه به کانال زایمان و لگن وارد نشده بود دکتر هم صبورانه موند و با دستش موقع انقباض بچه رو از روی شکم هدایت میکرد که درد جدیدی نداشت بهم تاکید میکرد که هرچی میگم گوش کن که تا چند دقیقه دیگه زایمانت تموم بشه منم فکر میکردم واسه دلداری دادن به من دارن میگن خلاصه یهو گفتن پاشو بریم اتاق کناری بچه سرش داره میاد بیرون منم اصلا باورم نمیشد رفتیم من خودمو اماده کرده بودم نیم ساعتی هم اونجا بخوام زور بزنم که با زور دوم توی کمتر از یک دقیقه بدنیا اومد و یهو همه دردها با هم تموم شد 🥰 کل درد شدیدی که داشتم دو ساعت بود و پسرم ساعت ۷:۴۵ صبح بدنیا اومد 👶🏻💕
مامان 🩵Arad مامان 🩵Arad ۳ ماهگی
سلام خانم ها پسر من ۲۵مرداد ساعت ۱۱ شب بدنیا اومد و این حس قشنگ واسه همه آرزو میکنم
صبح روز پنجشنبه با نامه پزشک بیمارستان بستری شدم بدون درد با اینکه من یکماه ماه درد داشتم ولی دریغ از یک درد
ساعت ۹صبح رسیدم بیمارستان معاینه کردن بسته بودم کاملا 🥲
دیگه تا رفتم تو اتاق خودم قرص زیرزبونی دادن ساعت ۱۱ شد ولی انقباض نداشتم دوباره دادن بی فایده
ساعت ۲ونیم ظهر ک شد یکی از پرستارهای بخش اومد معاینم کرد ک ب عمرم همچین دردی رو نکشیده بودم انقدر وحشتناک معاینه کرد ک بازم کرد گفت ک ۲سانتی هر یک ربع ماما بخش میومد واسه معاینه ک وقتی دوباره اومد کیسه آبم پاره شد از معاینه وحشتناکش
خلاصه روند زایمانم و انقباض هام خیلی خوب پیش می‌رفت بلاخره رسیدم ب ۶سانت ماماهمراه اومد و بهم ورزش ها رو گفت و بعدش از آمپول اپیدرال استفاده کردم ک تزریقش وحشتناک بود و واقعا پشیمونم زدم چون بعد زایمان نفسم بالا نمیاد از دردش فقط یک ساعت بهم آرامش داد و ساعت ۱۱شب دکترم اومد معاینه کرد گفت ۹سانتی سریع باید زایمان کن واااای بعد اون همه عذاب تازه شروع شد