تجربه زایمان طبیعی #پارت سوم
ایندفعه که اومد دیگه نمیتونستن مسخرم کنن و گفتن فوله و سریع وسایل نوزاد بیارید من تعجب کرده بودم فکر میکردم هنوز سه سانتم😂😂ماما بم گفت یه زور خوب بده بچه تو دستمه فکرشم نمیکردم با یه زور بخواد بیاد. ساعت روبروم بود و دقیقا ۹:۱٠ دقیقه بود بم گفت زور بده یه زور خوب دادم بچه یهو با سرو کله پرید تو دستش 😂😂خودشون تعجب کرده بودن اینقد بچه سریع اومد 😅صدای گریه دخترمو شنیدم. گذاشتنش رو شکمم. و تموم شد کل دردام و خداروشکر بخیه نخوردم یه لحظه شیرینو داشتم تجربه میکردم. بچم با یه زور تو یه دقیقه اومد. انگار نه انگار ده دقیقه پیش واسه آمپول بی حسی داشتم زمینو چنگ میزدم 😂مامان و شوهرمم اومدن. بهترین حس دنیا رو داشتم. خوبیه زایمان طبیعی اینه که داری واسه یه اتفاق خوب درد میخوری قراره با یه فرشته زمینی بریم خونه. امیدوارم دامن اونا که بچه ندارن سبز بشه و تموم مامانای باردار بدون استرس و بسلامتی زایمان کنن و نینی قشنگشون بغلشون بگیرن❤❤🙏🙏😍😍

۱۳ پاسخ

الحمدلله زایمانت خوب بوده
اون درد هم که طبیعیه و برای همه هست
منم از زایمان طبیعی راضی ترم

ای جان عزیزم مبارکه ❤زایمان خوب و بامزه ای داشتی خداروشکر
تن جفتتون سالم باشه و خدا برات حفظش کنه 💞

سلام خوبی دخترگلت خوبه؟؟فدات نگفتی پیش کدوم دکتر رفتی معاینه تحریکی انجام داد واست؟

ایخدا کی بش سشنبه ک ازمنم بگذره .منو دوشنبع بستری میکننن ببینن باسوند وفشار پیشرفت میکنم یه سانتم مخم خرابع

الهی آمین .مبارکه عزیزم

خدارو شکر که راحت بوده .ولی هزار بارم برگردم عقب سزارینو انتخاب میکنم

دیگه برای بچه چهارم اصولا راحت تر میاد چون روم واژن دیکه مثل دفعه اول تنگ سفت نیس😁😁😉😉حالا سری بعد که بخوای بزایی قول میدم که با یه سرفه بزایی😁😁

الحمدلله
زایمان اولت هم راحت بوده یا نه؟

ماشالله زایمانت راحت بود واسه ماهم دعا کن

وای خدا کنه منم مث تو خوش زا باشم هیچ بخیه نخورم و بچه زود بیاد خدایا خودت کمک کن🥲🥲🥲

عالی‌که‌بخیه نخوردی.مبارک‌باشه

بچه چندمتون ؟؟

الهی آمین 🙏🙏

سوال های مرتبط

مامان 💙آیهان🥹💙 مامان 💙آیهان🥹💙 ۸ ماهگی
وقتی به مرحله ی آخر رسیدم دردام غیر قابل تحمل بود گفتن باید زور بزنم تا سر بچه بیاد بیرون انقدرم استرس داشتم کل بدنم رو لرزش بود اصلا نمیتونستم استرسمو کنترل کنم ولی مجبور بودم هرموقع دردام میومد زور میزدم تا بچه بیاد بیرون آخه شنیدم خانم دکتر گفت اگه تا ساعت هفت زایمان نکردم مجبورن عمل کنن منم تمام قدرتمو جمع کردم تا بتونم تا اون زمان زایمان کنم هی زور زدم هی زور زدم و بالاخره خداروشکر با زورام سر بچه اومد پایین تر تا ساعت شیش و بیست دقیقه سرش اومد پایین کلا یه زور دیگه زدم که سرش بیاد لبه واژنم و اومد که تیغ زدن و بهم گفتن از این به بعد یه زور بزنم یه نفس عمیق تا پاره نشم که بچه بدنیا بیاد😂  منم زور میزدم و یه نفس عمیق سه چهار تا زور زدم بعدش تیغ زدن تیغ که زدن با دوتا زور بچه تا شانه اومد بیرون یه زور دیگه زدم و بالاخره ساعت هفت صبح نفسم بدنیا اومد و با دیدنش کل دردام فراموش شد فقد تو فکر این بودم که کی بیارنش بغلم و اصلا انگار هیچی نشده بود دردام به کل از ذهنم رفت سرتون درد نیارم جفتش مونده بود که اونم با یه چیزی عین چاقو داخل هی دور میدادن با دستشم معاینه میکرد تا جفت اومد بکشش بیرون جفتمم اومد بیرون آمپول بی حسی زدن بخیه هامو هم زدن و بچه رو تمیز کردن دادن دستم تا بهش شیر بدم واقعا نمیتونم بگم چه  حس خوبیه و چقدر مادر شدن شیرینه😍😍😍


زایمانم طبیعی بود و راضی بودم خداروشکر نمیگم راحت بود سخت بود درد زیاد کشیدم ولی الان راحت میتونم پاشم راه برم❤️


تولد آیهان جونم 1402/12/17😍❤️


ببخشید طولانی شد
مامان کلوچه🍪🍯 مامان کلوچه🍪🍯 ۲ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی
بلند شدم خوابیدم رو تخت اومد معاینم کرد ۸ سانت شده بودم بهم گفت هرموقع دردت گرفت زور بزن بچه بیاد تو کانال زایمان..
یه ۱۰ دقیقه ای با انقباضا زور میزدم که گفت کافیه بچه اومد
بریم رو تخت زایمان اتاقو اماده کردن من نشستم اونجا دیگه اون موقع دست خودم نبود با هر انقباضی زور زدن خودش میومد مامام ازم پرسید میخوای بخیه بزنم اون لحظه فقط میخواستم بچه در بیاد راحت شم حاظر بودم هرکاری بکنم..
بهش گفتم بزن فقط دربیاد خدا خیرش بده گفت تو کاریت نباشه درمیاد فقط بگو با بخیه میخوای یا نه گفتم اگه لازمه بزن.با دوتا زور دیگه بچه در اومد و من کل وجودم از درد خالی شد از ته دل با داد خداروشکر میکردم و من دیگه نفهمیدم کی بی حسی و برشو بخیه زد..
پس از برشو بخیه نترسین کلا بخاطر بی حسی دردی نداره فقط یزره اخرش سوز میداد
بچه که در اومد نیم ساعت رو واژنم زوم بود ببینه کجاش ایراد داره همونجارو بخیه زیبایی زد حتی از زایمان قبلمم که یجاش ایراد بخیه داشت اونو دوباره بخیه زد و من با کمک ماما بلند شدم..
مامان شاهان خان مامان شاهان خان ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی قسمت سوم
دیگه از ۵ سانت چیز زیادی یادم نمیاد تا ۸ الی ۹ سانت.فقط یادم یه دفعه دیگه اتاقم پرشده از دکترا و مامای شیفت که همشون هاج واج موندن و حدودا ۱۰ نفری میشدن و من هر دو الی سه بار درد که بیدار میشدم همزمان با جیغ کشیدن التماس میکردم یکی بگه دکتر بی حسیم بیاد و اعلام سانت جدید میکردم😆 خلاصه حدودای ساعت ده دقیقه به یازده بود که باجیغ بنفشی بیدارشدم و گفتم بخدا من زور دارم بقران الان بچم دنیا میاد چرا دکترمو نمیگین بیاد و همزمان زور میزدم و میدونستم این یعنی چیزی به دنیا اومدن بچم نمونده و خیلی ترسیدم🥲 دکتر شیفت سریع دستور گاز انتونکس رو داد که از وقتی گرفتم خیلی اوکی ترشدم🥲ولی دیگه چه فایده موقع دردا ماسک میزدم و بین دردا محکم مساکو بغل میکردم که کسی ازم نگیرتش و خوابم میبرد از شدت فشار که روم بود اصلا متوجه حرفام یا افرادی که دورم بودن نبودم اینو فردای زایمان از رفتارای دکترا و ماماهای شیفت اون شب فهمیدم🤣 خلاصه یهو صدای یه مرد به گوشم خورد که دکتر بی حسیم بود انگار دنیارو بهم دادن هرچی بهم میگفتن دیگه الان بچت به دنیا میاد بی حسی نگیر میگفتم نه من بی حسی میخوام .و دکترم با کسب اجازه اومد داخل ا وقتی اومد تو فقط بهش میگفتم دکتر زود باش توروخدا من زور دارم😂 بهم گفت لبه تخت بشین کمر صاف چونه تو سینه و من اطاعت میکردم و فقط موقع دردا که همزمان زور هم داشتم تو همون حالت نشسته زور میزدم 🥲بعدا فهمیدم اونی که بهم تزریق کرد اپیدورال نبوده چون سانتم زیاد بود فقط یه ماده مثل مخدر که اسمشو نمیدونم برام زده بود که دردام رفته بود و فقط تایمی که زور داشتم میتونستم زور بزنم😐ده دقیقه به یازده دکترم اومد ومن یازدهو ده دقیقه صبح زایمان کردم.برش و بخیه هم خوردم. تمام🙂
مامان نورا مامان نورا روزهای ابتدایی تولد
دیگ صدام در اومد هی یاعلی و یا زهرا میگفتم .
هی از حضرت زهرا کمک میخواستم .
امام حسین و به علی اصغرش قسم دادم🤲🤲 میگفتم پروسه زایمانم زود تموم بشه کاری کن با یه زور بچم بیرون بیاد دیگ تحمل ندارم🥺

حس کردم شکمم داره میاد پایین تر ماما رو صدا کردم و گفتم اونم تخت و درست کرد و بهم گفت زور بزنم 😣😣

♦️روش زور زدن موقع بیرون اومدن سر بچه ( گفت دندوانات و چفت کن دستات و زیر رونت بگیر و با هر زور نافتو نگاه کن و اینکه از دماغتم نفس نکشی از تو دهنت نفستو بده بیرون😬
باید با تمام نیرو زور بزنی و وقتی انقباظت تموم شود استراحت کنی و باز همراه با انقباظ زور بدی )
سه چهار تا زور خوب بدی سرش بیرون میاد.

واسه من باید برش میداد اما چون شکمم کوچیک بود و وقتی معاینه میکردن میگفتم ریزه برش ندادن ک کاشکی برش میدادن چون بچه ۳کیلیو ۴۰۰ بود

سه چهار تا زور زدم سرش اومد خودم دیدم حس خوبی بود چون واسه بچه اول ۴۵ دقیقه طول کشید ک من زور زدم بعد سرش اومد ولی واسه این با سه تا چهارتا زور سرش اومد
به بدن بچه که رسید بهم یه جور دیگ گف زور بزنم که پاره نشم
♦️زور زدن موقع خروج بدن ( میگفت یه زور یه نفس عمیق یه زور یه نفس عمیق ) وقتی داشت شونش میومد یه درد خیلی شدیدی شدید تر از همه دردا داشتم ک فک میکنم اون موقع دهانه واژنم پاره شده یه اخی گفتم که همه اتاقای زایشگاه صدامو شنیدن🥺🥺

نورا خانوم‌ ما ساعت ۱۲ و ده دقیقه به دنیا اومد🥳🥳 ..
مامان مانیار مامان مانیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان :
من امروز ساعت ۷:۳۰ صبح بستری شدم با دهانه رحم یک سانت و اینکه سر بچه هم تو لگن نبود و امیدی به زایمان طبیعی نداشتن اما چون من اصرار به طبیعی داشتم گفتن تلاشمون رو میکنیم خلاصه از ساعت ۹ صبح با آمپول شدم ۴ سانت و کم کم انقباض داشتم و بازم سر تو لگن نبود .. ساعت ۱۲ وارد فاز فعال شدم و دردام خیلی شدید و منظم شد طوری که دادم میزدم و نفسم بالا نمیومد کیسه ابمو پاره کرد همچنان هنوز سر بچه تو لگن نیومده بود ساعت یک شدم هشت سانت کم کم سر اومد تو لگن یعنی قشنگ مرگو دیدم روی توپ نشستم و میگفتن انقباض داری بالا پایین کن میگفتن زور بزن موهاشو دیدیم زور میزدم عرق مرگ میزد منو خلاصه که ساعت ۱:۳۰ ظهر دیگه رفتم اتاق زایمان چنتا زور زدم بی جون شده بودم اکسیژن زدن بهم گفت یه زور دیگه بدی تمومه گفتم دیگه انرژی ندارم گفت الان سرشو دیدم کاری نمیتونم بکنم زور بزنی تمومه گفت جیغ بنفش بزن ولی زور بده خلاصه که زور زدمو بچه به دنیا اومد ساعت ۲ ظهر .. من بازم برگردم به عقب زایمان طبیعی رو انتخاب میکنم با اینکه خیلی برام سخت بود اما پرسنل بیمارستان عالی بودن خیلی کمکم کردن .. دکترم گفت فکرشو نمیکردم انقدر همکاری کنی و ساعت دو زایمان کنی انتظار ساعت ۶‌ رو داشتم
مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۱ ماهگی