خییییییییییییییلی عصبانیم الان احتیاج دارم تا کار دست خودم وبچه هام ندادم یه نیم ساعت برم یه جا که نباشن.دخترم هیچ جوره نمیزاره ظهرا دختر کوچیک بخابه منم گفتم بزار تبلت براش بیارم کارتون بریزم اون نگاه کنه.دوروز اول خوب بود اما از روز دوم باز شروع کرد همراه کارتون بلند بلند حرف می‌زد هی صدامیان نامان چرا قطع شد مامان چرا اینجور میکنه مامان چرا اونجور اونم با صدای بلند حالا منم دارم بچه میخابونم دختر کوچیکم صدا حساس زودبلند میشه چندباری گفتم اما انگار نه انگار سر شب خابیدن ۳ماه هرشب گریه که من کنار مامان بخابم کلن فاصله یه متکا بود بامن گفتم عیب نداره اومد کنار من اما مگر میخابه تا ۳نصف شب هی قصه بگو آب بده دستشویی دارم.منو عصبانی می‌کرد تا بخابه.به من میکفت گوشی دستت نگیر توبخاب منم بخابم.منم خب تازه میخاستم اینا بخابن برم خونه جمع کنم.خلاصه.دیروزم شوهرم از سرکار اومد ۲۴ساعت نخابیده بود اما دختر نخابید نه گزاشت شوهرم وخواهرم بخابن امروزم کوچیکه از ۸صبح بیدار ظهر گفتم برو تبلت نگاه کن من خواهرت بخابونم هی صدای اون کم کرد زیاد کرد هی صدا زد هی به مبل کوبید هی رفت اومد. آنقدر صدا کرد که کوچیکه کلن نیم ساعت خابید بدخواب بیدارشد حالا نه میخابه نه میشینه نه ساکت میشه نه میزاره کارهام بکنم.فقط گریه از ساعت ۲تا الان داره از یه سینه شیرمیخوره میخام فقط جیغ بکشم فقط جیغ

۱۰ پاسخ

به این فکر کن دختر بزرگت هم هنوز بچه هست و چیز متوجه نمیشه و باید صبور باشی

واقعا درکت میکنم
حالا بچه شما دخترههه
من دوتا پسر دارم

با یه بچه ۶ ماهه ..با صدا میخوابه اما از وقتی از پیش دبستانی میان یه سره جیغ ...تا زمانی که ظهر بخوابن
۳ تایی میخوابن کوچیکه زودتر پامیشه اون دوتا تا ۵ خوابن ولی کلا درک ندارن و همش جیغ و دعوا

منم دقیقا الان تو ای شرایطم

عزیزم کارای بچه اولت کاملا طبیعیه چون کوچیکه دقیقا کارای بچه همسن و سالش رو انجام میده شما چون باید از دوتا بچه مراقبت کنی و مسئولیت هات زیاده برای اون کلافه شدی
کاش یه تایمی میرفت مهد شمام استراحت میکردی

منم همین بودم تا اینکه تصمیم گرفتم دختر بزرگم بزارم مهد الان یه تایم میره مهد منم دختر کوچیکه رو میخوابونم کارام انجام میدم خودمم استراحت میکنم خیلی بهتر شده طوریه که دختربزرگه 4 ساعت مهده کوچیکه حداقل سه ساعت خوابه چون اون خونه نیست که صدا کنه این راحت می‌خوابه

بایدبه هردوشون محبت کنی کوچیکه رومیخوابی بزرگه روبگوبیاپیش مامان کنارم درازبکش بهش شیرمیدی به دختربزرگتم خوراکی یاتولیوان شیربده بخوره بچه های من بیست وهشت ماه فاصله سنی دارن من همینکارومیکردم عین دوقلوهنوزم همینه

ببین عزیزم منم شرایط شما رو داشتم دختر بزرگم 4سالش بود کوچیک دنیا آمد خیلی اذیت شدم الان بزرگ کلاس سوم و کوچیک 4وسال سه ماهش خیلی با هم خوبن بازی می کنن یه کم صبر و حوصله داشته باش همه چیز میگذره دختر بزرگتم بچه است توجه می خواد

قشنگ درکت میکنم فقط احساستو میفهمم ولی نهایت یه سال دیگس کوچیکه ار شیر بگیرم بنظرم بهتر میشه

اگه بتونی بزرگه رو یه کلاس نقاشی، ورزشی ،خونه بازی یا مهد بفرستی تا هم انرژیش تخلیه بشه و با ادمای دیگه ارتباط بگیره و هم خودت یه ذره ارامش داشته باشی. چون اینجوری پیش بره ،کم کم کوچیکه،گریه کن و بداخلاق میشه

دقیقا منم هیمن هستم از بس دختر رفت و آمد دارم دیوانه میشم

سوال های مرتبط

مامان پرنسس مامان پرنسس ۴ سالگی
سلام
دیروز تولد بودیم مادر مامانم عاشق عروسهاش هست همچنین خاله ام من دیروز ناهار نخوردم کیکم هم نخوردم بعد خاله ام ۲تا ظرف پفک هندی درست کرده بود یکیو اوردپخش کرد منم کم برداشتم برای خودم چند تا دونه بعد رفتم سراغ اون یکی ظرف پفک هندی بخورم قشنگ تو جم بلند گفت نخور اونو دست نزن همچنین ضایع شدم که تو جم بعد زن داییم گفت میری از اون ظرف پفک هندی بیاری خوشم اومد گفتم والله منم اومدم چند تا بخورم بهم گفت نخور ب اون دست نزن گفتم زندایی خودت برو بردار من برم باز میگه دست نزن زن داییم گفت پس برای چی آورده رفت آورد ب همه تعارف کرد نه مادربزرگم که خاله ام ب اون هیچی نگفتن خیلی ناراحت شدم هی میگم من تولد اینا نمیام مامانم گفت باید بیای یکی از دایی هام مجرده منو تو جمع ضایع کرد ب هر دو زندایی هام میگفت این دیونه س منو میگفت منم گفتم خودت دیونه ای اینجوری همه رو میبینی بعد گفت دایی رژیم بگیر یه کم گفتن شوهرم بالشت پر دوست داره چوب شور دوست نداره خندید گاز گرقت رفت نتونست جواب بده احمق خدا جواب تک تکشونو بده. از همه میخوریم والله

ببخشید زیاد چت کردم🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈
مامان داریوش مامان داریوش ۴ سالگی
مامانا تروخدا یه راه حل بهم بدید دیگه از دست پسرم دارم دیوونه میشم باور کنید اغراق نمیکنم اینقدر لذیت میکنه که روانی شدم هرجا میرییم همه از دستش فرارین ایتقرر که بی دلیل بقیه رو میزنه هرچی میگیرمش میگم پیشم بمون نمیتونه ینی یک کار فقط یک کارررر اگا بکید به حرفم گوش میده نمیده .
هرچی ازش میخوام میگه نه میگم پاشو میگه نه میگم بشین میگه نه .
اصلا هرچی میگم کار خودشو میکنه بخدا دارم دق میکمم از دستش 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
یکسره میره جای دختر داییش که سه سالشه صدای سگ درمیاره اون میترسه جیغ میکشه همش میگن بچتو جمع کن هرچی میگم پسرم نکن نمیفهمه
یا میره جای پسرداییش ۱۱ سالشه کخ میریزه اونم هلش میده بخدا از دستش دارم میمیرم.
همیشه خودشو مالک میدونه نه وسیله حودشو به کسی میده نه وسیله کسی که مال خودصه رو بهش میده میگه مال منه. 😭😭😭😭😭
اون روز چودر کیک گرفتم جعبص دستش بود گفتم مامان جام بازش نکن باز کرد گفتم پسرم برو بزارم رو اپن تا درست کنم دیدم اون بسته داخلشم باز کرد همرو ریخت رو فرش دیگه موندم چیکار کنم.
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
خانما مدت هاست که با پسرم یه مشکلی پیدا کردم نمی‌دونم شما هم بچه هاتون اینجوری هستن یا نه ، مثلا تو فریزر چند تا بستنی داشتیم یه مدلشو پسرم اصلا دوست نداره شوهرم از اون مدل دوتا خریده بود یکی برای خودش یکی برای من ، اومد تو اتاق گفت برای پسرمون یه بستنی که دوست داره بهش دادم بخوره خودمم اون مدلی که دوست داریم خوردم تو هم برو بخور ، من گفتم باشه رفتم بخورم پسرم تا تو دست من دید گفت منم این مدلی می‌خوام گفتم عزیزم تو که از اینا نمیخوردی گفت نه می‌خوام بخورم منم بهش دادم بستنی خودشم نصفه نیمه گذاشت کنار ، یا مثلا یه میوه هوس میکنم میگم پسرم تو هم میخوری میگه نه وقتی من برای خودم میارم میاد میوه منو برمیداره، یا مثلا هر روز عصر بهش یه لیوان شیر میدم که تازه با کلی اصرار میخوره علاقه نداره ولی چون براش مفیده با هر ترفندی که شده بهش میدم ، حالا اگر من برای خودم یه لیوان شیر بریزم میگه نخور الان تمام میشه میگم خوب تمام بشه دوباره میخریم میگه نه نخور ، جالب اینجاست که فقط هم در مورد من اینطوریه کاری به باباش نداره، چند روز پیش دلم هوس گیلاس کردم دیگه آخراش بود، برای پسرم ریختم تو بشقاب بهش دادم برای خودمم جدا ریختم تو بشقاب رفتم بشینم بخورم ، میگه مامان نخور تمام میشه میگم خوب تمام بشه میوه و خوراکی برای خوردنه دوباره میخریم ، حالا هیچ وقت هم شوهرم یا پدرم یا پدر شوهرم اصلا خسیس نیستن که بگم یاد گرفته نمی‌دونم این چرا اینقدر خسیسه ، بخدا هر خوراکی که تو خونمون میخواد تموم بشه تا قبل از این که تمام بشه میخریم میزاریم شاید الان شما بگید خوب بچست بزار بخوره ، نوش جونش بخوره اما قرار نیست من همیشه از حق طبیعی خودم بگذرم و بیشترم برای آیندش نگرانم که نکنه ای خصلت تو وجودش بمونه