"تجربه زایمان طبیعی "
۳۷ هفته بودم تصمیم به زایمان طبیعی گرفتم چون ترس داشتم ازاولش میگفتم سزارین .رفتم دنبال ماماخصوصی کلاس شرکت کردم ۳ جلسه توخونه هم ورزش میکردم ولی تا ۳۹ هفته دهانه رحمم بسته بود معاینه هم‌میشدم فایده نداشت.گل مغربی میزاشتم.۳۹ هفته ۲ روز بودم ک رابطه بدون جلوگیری داشتم و پیاده روی طولانی ۱ ساعته انجام دادم.ساعت ۴ عصردرد واژن اومد برام ساعت گرفتم پنج دقیقه پنج دقیقه بود خیلی عجیب بود برام‌ چون چیزای دیگه ای میگفتن تو دوساعت دردام شد ۱ دقیقه ۱ دقیقه تمام تو حموم بودم با اب گرم‌ماساژم‌میدادن .تا ساعت ۸‌ماما گفت بیا معاینه ات کنم معاینه شدم تا‌۸ سانت هستم.رفتم زایشگاه تو ۲ ساعت زایمان‌کردم.از دردش بگم برای من ن درد پریودی ک‌میگفتن نبود.فشار خیلی زیاد تو واژن‌داشتم انگار ک میخواست رحمم در بیادو شکمم‌سفت میشد هم زمان.توزایشگاه هم باید زور میزنی ک انگار میخوای مدفوع کنی و سرت خم‌کنی ک‌فشار بیاد بچه بیاد بیرون

۵ پاسخ

دستت راستت رو سر من خواهر

بخیه زیاد نخوردم ولی میگم هرچی ک خود ادم امادگیشو داره انجام بده و دوتا زایمان ها سختی خودشه داره راحت زایمان کنی ایشالله همگی

خدا رو شکر زایمان خوبی داشتی و بسلامتی بغلش کردی مبارکه ❤️❤️
انشالله همه مامانا بسلامتی زایمان کنن
❤️🙏🏻😊❤️☺️🤲🏻😍❤️

مرسی همه از درداشو میگن تو از بی دردیش گفتی😍

منم درد پریودی ندارم که میگن ولی بچه زیاد خودشو سفت میکنه ینی ممکنه علایم زایمان باشه

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۹ ماهگی
مامان ابوالفض مامان ابوالفض ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
سلام .تجربه زایمان طبیعی که ۲ روز پیش بود
صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان بدون درد توی ۳۷ هفته بهم ختمب ارداری دادن چون کلستاز داشتم
از ۶ که معاینه شدم ۳ سانت بودم و هیچ دردی نداشتم
تا ۹ صبح بهم آمپول فشار وصل بود .ساعت ۹ معاینه تحریکی شدم ک واقعا درد داشت و در همون حین معاینه ماما وحشی کیسه آبمو زد ترکوند با سوزن 😑 یهو خونریزی کردم و آب ازم خارج شد . از ساعت ۹ تا ۲ ظهر دردای عجیب و وحشتناک داشتم ک دهانه رحمم شده بود ۱۰ سانت ک فول فول بودم .بازم به لطف ماما از ساعت ۲ تا ۵ عصر با دهانه رحم ۱۰ سانت درد میکشیدم و میگفتن زور بزن سرش دیده نمیشه
دیگ حوالی ساعت ۵ و نیم عصر بردنم تخت زایمان و بعد ۱۰ دقیقه پسر کوچولوم گذاشتن تو بغلم
زایمان وحشتناکی داشتم و اصلا دلم نمیخاد دیگه یادش بیفتم
بازم خداروشکر خداروشکر که نی نیمون سالمه و این کابوس زایمانم تموم شد . راسی بخیه هم داخلی فراوان و حارجی حدود ۷ تا خوردم که اونام درد عجیبی دارن و بعضی وقتا داخلیا میسوزه . نصیحت من ب شما فقد و فقد اینه ک یبوستی نشین .من یبوست دارم اصلا نمیتونم برم دسشویی و واقعا سخته واقعا سخت .
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
مامان پسرم مامان پسرم ۹ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد