(پارت دوم)
ديگه خونرو كلن تميز كردم وسيله اينامو گذاشتم مامانمم اومد پيشم شب رفتيم بيمارستان رفتم بلوك زايمان يخورده تكوناي بچه كم بود گفتم ب ماما ي ان اس تي ميخام بدم دكترمم اينجوري گفته اومد معاينه كرد گفت نههه تو ١سانته رحمت دكترت هيچي حاليش نبوده😐گفتم دكتر متخصص هيچي حاليش نيس؟تو حاليته😂از اين جوجه دانشجوعا بود ك تازه تموم شده دانشگاش استخدام شده خلاصه گف نه تو درد نداري بستريت نميكنيم حتا اگ ٥سانتم باشي تا ٤٠هفتت پر نشه بستري نميكنيم مامانمو شوهرمم پشت در بلوك زايمان بود در زدن گفتن چيشد اخه ان اس تي داشتم ميدادم طول كشيد ديدم ب مامانم امشب زايمان نميكنه ما بستري نميكنيم الان مياد بريد خونه

۶ پاسخ

لایکم کن داشته باشم

دکترت باید نامه بستری میداد🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

یعنی منم میتونم موقع زایمانم خونه رو تمیز کنم بعد برم بزام😂😂

چه بیشعوری بوده اون دیگه 😐ینی چی اگه۵سانت باشی تا۴۰هفتت نباشه بستری نمیکنیم

سریع بزاردوس دارم ببینم چجوریه

بقیه شو سریع تر لطفا بزار

مقالات مرتبط

آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
مراقبت از نوزاد تازه متولد شده
نوزاد تازه متولد شده و همه نکات مراقبت از آن
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU

سوال های مرتبط

مامان دنیز مامان دنیز ۸ ماهگی
تجربه زایمان
من ۴ اسفند زایمان کردم اول ک بگم رفتم برای بستری ۳۸ هفته بودم گفتن بستری نمی‌کنیم باید ی دردی از زایمان داشته باشی و این حرفا منم دیگه گفتم بزار ی دروغ بگم ب پرستار گفتم درد دارم اونم فهمید دروغ میگم گفت نوار میگیرم نوار گرفت تو نوار درد افتاد معاینه کرد کیسه آبم نشتی کرد و افتادم خونریزی جمعه هم بود سونوگرافی بیمارستان خیلی دیر اومد ک تایید کنه بچم بریچ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۱ اومد سونوگرافی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دکمه مامان دکمه ۳ ماهگی
خانوما برای ان اس تی باید بریم بلوک زایمان؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان 3
با امید زیاد اومدم خونه و ماما بهم گفت اگه میخای امشب یا فردا زایمان کنی همش برو زیر دوش آب گرم نوک سینه هاتو بمال و یکی بیاد قشنگ کمرت ماساژ بده و قر کمر برو، من همرو انجام می‌دادم ولی دردام غیر قابل تحمل بود و هروقت انقباضم می‌گرفت دستم و محکم گاز میگرفتم تا آروم بشم، ساعت 11شب ماما گفت اگه نمیتونی تحمل کنی برو بیمارستان خطرناکه، رفتم گفت 3سانتی و ما بستری نمیکنیم تا 4نشی،با خودم گفتم برم ی بیمارستان دیگه شاید اونجا بستری کردن در عرض 5دیقه ک توراه بودم ب اون بیمارستان رسیدم معاینه شدم گفتن 4سانتی ولی ما تا 6سانت بستری نمیکنیم😅💔از شانس بد من بخش زایمان خیلی شلوغ بود و دکتر وقت نداشت، خلاصه من تا 3صبح از درد مردم و زنده شدم تا برسم ب 6سانت ک بالاخره منو بستری کردن و گفتن زنگ بزن ماما بیاد و منو بردن بخش زایمان و نوار قلب وصل کردن گفتن بمون تا ماما بیاد
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ ۸ ماهگی
شرح زایمان
پارت 1
5 اسفند با شوهرم بحثم شد سر ی چیز الکی
6 اسفند پاشدم هی چک کردم دیدم حرکت بچه ها کم شده هی چیزی خوردم دیدم نه تکون هاشون مثه قبل نیست
ساعت 8 به مامانم گفتم بچه ها از صبح درست و حسابی تکون نمیخورن و رفتیم بیمارستان و شوهرمم اومد
آن اس تی گرفتن گفتن قل دوم خوبه
از قل اول گرفتن ماما گفت خوبه ولی دکتر گفته بود تکرار بشه
دوباره تکرارش کردن فرستادن برا دکتر
منم میگفتم خب اینا الکیه دیگه الان میگه برو خونه
فکرشو نمیکردم بچه بمون حتی از ماما پرسیدم ک ممکنه زایمان کنم گفت نههه عزیزم اوکیه
بعد گفت برو سونو بده پارسیان
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان یاسان💙 مامان یاسان💙 ۷ ماهگی
ی چیز کلی بخوام از زایمانم بگم چون تصمیمم ب طبیعی بود از ۱۵ هفته ورزش میکردم ورزش با توپ اینا تو نت بزنی هست
من ۱۸ ام معاینه تحریکی شدم گف فردا پس فرداش دردت شرو میشه چون اخر هفته نبود خودش
گفت دکتر جایگزینش هست من خصوصی رفتم بیمارستانمو
خلاصه درد نداشتم ان اس تی میرفتم تو این دو روز تا ۲۱ شب ک تب و لرز کردم شب رفتم بیمارستان ان اس تی اینا خوب بود ازمایش گرفتن عفونت تو خون نشون داد ولی متخصص اونجا گف برو خونه با دارو کنترل میشه
رفتم ب دکتر خودم پیام دادم فرستادم ازمایشو گف نمون خونه برو بیمارستان ختم بارداری بدن اسم دکتر جایگزینشو گفت و گفت زنگ میزنم
هیچی رفتم ساعت ۱ شب بستری شدم تا صب تحت نظر بودم ان اس تی وصل بود بهم
صب ۶بردنم اتاق زایمان و دستگاه وصل کردن بهم و بعدش ساعت ۸ صبونه خوردم ۸.۳۰ اومد معاینه کرد ۲ سانت بودم دیگه سرم وصل کرد و امپول فشار اروم زد ک تزریق شه
دردام از ۹ منظم شد و قوی ۹.۳۰ اینا بود اومد چک کنع گفتم دردا کی تموم میشه گف مگه خیلیه گفتم اره ی جورایی گف بزا معاینه کنم معاینه کرد گف فول شدی دختررررر چرا صدات در نمیاد بچت داره دنیا میاد زور نزن دکتر الان زنگ میزنم بیاد🥹
ساعت ۱۰ دکتر اومد ۱۰.۳۰ زایمان کردم برششو بدون بی حسی زد ک اصن اونجوری نیس ک بفهمی مث کاغذ دستتو میبره اونجوری
ولی سر بخیع زدنش بی حسی زد
ادامه👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ایلیا پسرم💚 مامان ایلیا پسرم💚 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت 2
خلاصه رسیدم بیمارستان معاینه کردن گفتن تو هنوز همون یکساعتی الکی کلی بازی در نیار پاشو برو خونتون آن اس تی گرفتن گفتن یک ساعت ورزش کن دوباره معاینه شیفت تموم شده بود ماما فرق کرده بود دوباره معاینه شدم گفت کی گفته تو یک سانتی تو دهانه رحمت نرمه ولی بستس ، خلاصه منم با درد و بدبختی و گریه انگار که دنیا به پایان رسیده از بیمارستان اومدم بیرون تو فکر اینکه الان دهانه رحمم بستس آنقدر درد دارم بخوام زایمان کنم چه دردی قراره بکشم که دیدم لای پاهام خیس شد لباسم کلا خون شد اومدم خونه مامانم شوهرم و مادرم رو فرستادم دنبال دکتر که زیر میزی بدم سریع سزارین شم چون دردش غیر قابل تحمل بود برام زنگ زدم ماماهمراهمم گفتم میخوام سزارین شم که خالم رسید گفت بیا تا اون بیا بریم بیمارستان شهدا هم یه آن اس تی بده ، کلا دو کوچه با بیمارستان فاصله بود خونه مامانم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هاكان🤱 مامان هاكان🤱 روزهای ابتدایی تولد
خانما من پريروز رفتم پيش دكترم معاينه لگن معاينم كرد گف لگنت خوبه رحمتم ٣ ٤سانتي بازه اگ حتا دردم نداشتي برو بيمارستان بستريت ميكنن دكترم فوق تخصص زنانه يني ماما اينا نيست بعد من ديشب رفتم بيمارستان ي خورده تكوناي بچه كم بود ديگ گفتم بزار هم نوار قلب بدم هم معاينم كنه ببينم بستري ميكنه الان اومد معاينم كرد از اين ماماعا سنيم نداشت گف كلن يكي دو سانت بازه من حتا سر بچه تو لگنتم نيس دكترت اشتباه گفته برا خودش گفته در صورتي ك من از هشت ماهگيم يك سانت بازه رحمم اومدم خونه حالا من بنظرتون چكاركنم؟حرف كيو باوركنم 🥲
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ روزهای ابتدایی تولد
سلام سلام .
من اومدم با شرح زایمانم 😂 ازاونجا ایکه میدونید خودم حس شیشمم همش بهم میگف ک بچم زود بدنیا میاد و آخرشم ۱ هفته زودتر بدنیا اومد
من روز ۵ آبان کلا از صب دردای خیلی کم زیر شکمم داشتم مث کشش بود احساس میکردم ک جای بخیه های قبلیم داره کش میاد و میخواد پاره بشه . خلاصه خونه مامانم اینا بودم و مامانم نمیزاشت برم خونمون ک ب زور برگشتم شب خونه خودمون چون با شوهرم راحت ترم مسلما برای رفتن ب بیمارستان تا بابام
هیچی دیگ شب هم انقد کمردرد داشتم ک دیگ شوهرم گف ک پاشو بریم بیمارستان (مث زایمان قبلیم😂) منم میگفتم ن خوابم میاد بخوابیم خلاصه رف مادرشوهرم و صداکرد. اومد پیش آوا بمونه تا ما بریم بیمارستان. تو بیمارستان آن اس تی ک گرفتن برام ساعت ۵ و نیم لود ک دکتر اون شیفت گف نیازی نیست بستری بشه برام سرم نوشت . یا شوهرم ک رفتیم سرم رو زدیم ماما بهم گف ک باز بعد سرم بیا برای آن اس تی ببینم دردات کم شده یا ن . تا سرم وارد بدنم ک شد من تب و لرز شدید گرفتم جوری با ویلچر منو بردن بلوک زایمان ‌. دوباره برام آن اس تی وصل کردن همون حین دکتر شیفت عوض شد و تا اومد تو بلوک زایمان اومد سمت دستگاه ب کاغذی. داشت از دستگاه میومد بیرون تا نگاه کرد گف بگو اتاق عمل و آماده کنن این اورژانسی
هیچی دیگ پسرم انقد تکون میخورد ک حد نداشت . دکتر گف ک داره اکسیژن بچه داره‌ کم میشه ‌. خلاصه منو بردن اتاق عمل و تا پسرم و از شکمم آوردن بیرون اصلا صداشو نشنیدم چون بچم اصلا اکسیژن نداشت و سریع بردنش تو دستگاه اکسیژن گذاشتنش‌
مشاهده ۲۵ پاسخ دیگر
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۶ ماهگی
خانوما ی چیزی فکر منو درگیر کرده.رفتم مدارکمو ک از طرف کمیسیون رد شده بود از بیمارستان بگیرم داشتم ب رئیس بلوک زایمان توضیح میدادم ک بی دلیل رد کردید و...خلاصه چشمش خورد ب ی دکتر گفت بزار اینم درجریان باشه خلاصه شرایط منو براش توضیح داد گفت معاینه لگن شدی گفتم ن(اخه دکتر خودم گفت معاینه لگن نمیشی و اینک صد درصد زایمانت سزارینه)دکتر بیمارستان گفت وقتی لگنتو معاینه نکرده چجور نشخیص داده نمیتونی طبیعی زایمان کنی...رفتم خابیدم معاینه کنه دکتر و رئیس بلوک زایمان خیلی باهم پچ پچ کردن بعد اخرش رئیس بلوک گفت طبیعی میخای دیگ گفتم‌مگ حق انتخاب دارم؟گف ن فقط طبیعی،ولی بازم برای بار دوم این سوالو ازم پرسید.چرا بنظرتون؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان الینا 💖 مامان الینا 💖 ۲ ماهگی
تجربه زایمان (پارت1)
من چهارشنبه شب (39 هفته و 5روز بودم) رفتم بیمارستان ان اس تی بگیرم چون حرکاتش یکم کم شده بود، ان اس تی گرفتن و سونو بیوفیزیکال که گفتن همه چی خوب و نرماله،،معاینه کردن و گفتن دهانه رحم یک سانته(اینم بگم که هیچ درد و علائمی از زایمان نداشتم) زنگ زدن به دکترم گفتن و دکترم گف جمعه صبح بیا بستری شو، خلاصه من جمعه صبح که 40 هفته کامل بودم ساعت 7 بدون درد رفتم بیمارستان و بستری شدم، معایته کردن و گفتن هنوز یک سانتی، ساعت حدودا 10،11 بود که برام قرص زیرزبونی گزاشتن که خیلی اثر نکرد، فقط یه درد های خفیف پریودی داشتم، دباره معاینه کردن و گفتن دهانه رحم دو سانته، من که دیگه کلا نا امید شده بودم و گفتم تا فردا اینجا علافیم 🙁
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🌛نیلماه 🌜 مامان 🌛نیلماه 🌜 ۱ ماهگی
پارت دوم :🧡
رفتم حمام دوش اب گرم گرفتم هی خورد خورد درد کشیدم گفتم دردامو بکشم ساعت 2 و نیمم رفتم ارایشگاه موهامو کوتاه کردم همه میگفتن الان اینجا میزایی دوباره برگشتم خونه دوش اب گرم گرفتم مامانم مادر شوهرم خواهر شوهرمم خونمون بودن به شوهرم گفتم بریم ان اس تی بدم خیالم راحت بشه حس میکنم حرکاتش کم شده

دیگ از زیر قران رد کردن گفتم میخوام ان اس تی بدم برگردیم مامانم و بقیه میگفتن شاید رفتی زایمان کردی دیگ رفتیم بیمارستان قدس که ان اس تی بدیم ضربانش خوب بود تکوناش بد نبود ضربان خودم بالا بود معاینه کردن منم خب همیشه مثل سگ از معاینه میترسیدم گفتن موقع زایمانته کیسه آبت سوراخ شده اصلا شوک بودم باورم نمیشد گفتم امپول فشار نزنید گفتن باشه تا ۴ سانت دردا تحمل میکنی گفتم اره...
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
قسمت اول
من ۳۹ هفته بودم ک صبح ازخواب بیدار شدم لک صورتی دیدم ..استراحت کردم تا عصر ک خبری نبود ..رفتم خرید و برگشتم باز لکه ولی این دفه خونی بود..دیگه زنگ زدم ب مامان اینا ک اره لکه دیدم بیاین بریم بیمارستان..وسیله هامو جم کردم رفتیم..معاینه شدم گفتن خبری نیس ..ان اس تی دادم همه چی خوب بود ..برام سونوگرافی و تنفس نوزاد رو نوشتن..فردا صبح رفتم سونو اونجام گفتن همه چی خوبه..نتیجه رو بردم بیمارستان ..باز ازم ان اس تی گرفتن همه چی خوب بود و انقباض نداشتم...تا اینکه یهو گفتن باید بستری شی..گفتم چرا ؟گفتن دکتر میگه چون لکه دیده ریسکه بره خونه..منم گریه ک من درد ندارم برم بالا امپول فشار میزنن و چند ساعت الاف میشم و...همسرم گف ن اینجا بستری نشو دیگه ب هطار رحمت و اثر انگشت از بیمارستان خارج شدیم..رفتیم ی بیمارستان دیگ..ک بلکه دکتر ببینیم و عمل شم😐ک گفتن امکانش نیس..با مامای اونجام صحبت کردم گفتن اره دیگ باید زایمان طبیعی کنی ..و بازم اونجا نموندیم و اومدیم خونه..شب خوابیده بودیم ک ساعت دیدم درد دارم ..میگیره و ول میکنه هر ۵ دقیقه ی بار...🥰
مامان هامینِ نازم😍❤️ مامان هامینِ نازم😍❤️ ۷ ماهگی
ب وقت اخرین سونو
از صبح بیمارستانم برا ان اس تی فرستادنم خونه و گفتن باید سونو بدی اگ شرایطتت نرمال باشه تا پنج روز دیگه بستریت نمیکنیم ک هفتت پرشه ۴۰هفته و دوروزمه واقعا خسته شدمم خیلی دلم گرفته واسم دعا کنید
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان رسا مامان رسا ۷ ماهگی
تجربه زایمان من گفتم شاید سوال خیلیاتون هست ...
من تو ۳۵ هفته و ۳ روز لک دیدم یکم قهوه ای همراه مخاط ترشح نه اینگه خونریزی باشه رفتم بلوک زایمان دونفر معاینه کردن گفتم ۳سانت باز شدی و امکان زایمان زودرس هست ک دکترم تصمیم گرفت بستری نکنه و اومدم خونه،بعد از معاینه خونریزی داشتم و گفتن طبیعیه...لک داشتم تا دوروز و بعدش خوب شدم... انقباض هم داشتم ولی منظم نبود دوروز اخر انقباضا زیاد شد اما همچنان فقط شب بود و صبح کلا خیلی کم میشد شب آخر هم انقباضام ۱ساعت یکبارو منظم بود ک گفتم بازم صبح قط میشه اخرین انقباض فرق داشت پاشدم رفتم سرویس دیدم ازم آب خارج شد اما ن حجم زیاد کم بود فکر کردم ادرارم بی اختیار اومده نواربهداشتی گذاشتم باز راه رفتم باز دیدم اومد و متوجه شدم کیسه آبم پاره شده که رفتم بلوک زایمان و پروسه ی زایمان ...
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ꧁🌈NORA🦄꧂ مامان ꧁🌈NORA🦄꧂ ۶ ماهگی
سلام سلام✨🪻
دوستان کیا زایمان کردید؟
در چه حالید؟
منکه دیروز از سه تا 12شب ازینور ب اونور بودم ان اس تی بد میشد دکترم گف برو بستری یه سانتم بودم ولی بیمارستان دوباره ان اس تی دادم و سونو خوب بود گفتن برو دردت گرفت یا علائم داشتی بیا، بعد دکترم گفت من ترجیحم بستری بوده اگ با من بود زایمانت نمیزاشتم بیشتر بمونی، ولی بقیة الله اینجوری نیستن، میترسم جمعه برم بستریم نکنن دکتر گف خطر مدفوع هست😕گفت رفتی بگو به میل خودم میخام بستری شم طبق کتاب
مشاهده ۲ پاسخ دیگر