۵ پاسخ

الان که خیلی خوبی باهاش...دیگه غصه نخور

الهی عزیزم
اشکال نداره گذشت دیگه تو هم حق داشتی
الان با کی زندگی میکنه؟ پدرش ازدواج کرد؟

توام حق داشتی عزیزم منم تجربه کردم .... مهم الانه ک خوبین😍

مهم الانه که انقدر خوبی باهاش

اوخی دیگه گذشته بهش فکر نکن

سوال های مرتبط

مامان سُهیل مامان سُهیل ۵ سالگی
"فرزندم مرا عصبانی نمی‌کند، او فقط خشم درون مرا آشکار می‌کند."

این جمله را وقتی فهمیدم که زمان‌هایی که عجله داشتم، سرم درد می‌کرد، از دست کسی یا چیزی کفری بودم یا هزارتا کار داشتم و نمی‌دانستم کدام‌شان را اول انجام دهم، وقتی توی ترافیک مانده بودم و ماشین‌ها بی‌هوا جلویم می‌پیچیدند توی هر رفتار بچه و هر کلمه‌ای که از دهانش خارج می‌شد، چیزی بود که مرا از کوره در ببرد. برای هر حرکت نابجایش یک فریاد و تهدید توی هوا ول می‌دادم و مدام این سوال توی سرم وول می‌خورد که این بچه چرا این‌قدر یک دنده‌ست؟ چرا اینقدر حرف می‌زنه؟ چرا این قدر یواش راه می‌ره؟ چرا….؟

اما او فرقی نکرده بود من کم حوصله بودم .
وقت‌هایی که سرحال بودم، خبر خوشی شنیده بودم، وقتم آزاد بود، همه چیز آرام بود و من خوشبخت بودم، برای همان کارها و همان کلمات دلم غنج می‌زد و ذوق می‌کردم که چقدر این بچه شیرین است، چه خوب حرف می‌زند، چقدر اعتماد به نفس دارد، چه پشتکاری دارد و …

مادر یا پدر  شدن مثل این میماند که آدم دوباره به خودش معرفی شود.

من با فرزندم چهره‌هایی از خودم را دیدم که هرگز نمی‌دانستم در من وجود دارند.

من کم حوصله باشم  همه بدند همه اشکال دارند همه میخواهند مرا اذیت  کنند من شاد باشم  همه خوبند  وبا گذشت  ما همه ذات خودمان را تفسیر میکنیم  دیگران را خوب یا بد میدانیم درحالی که اینگونه نیست.
مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۴ سالگی
سلام دیشب ما با خانوادمو یکی از داییام شام دعوت بودیم خونه خواهرم .پسر خواهرم ۴ماه از فرهان کوچیکتره.پسر داییم ۴ماه بزرگتر.این پسر داییم نمی‌دونم چرا انقد تخسه خیلی رو عصابمه فرهانو اذیت می‌کنه .وقتی ۳نفری یجا باشن فرهانو تو بازی راه نمیده پسر خواهرمم یاد میده ک با فرهان بازی نکن گوشی بازی میکنن برای اینکه فرهانو اذیت کنه گوشیو نشون نمی ده بهش قایم می‌کنه .هر دفه ام تو هر مهمونی تکرار می‌کنه.فرهانم هی میوفته دنبالشون هی سعی می‌کنه بره پیششون هی میگه ببینم گوشیو ببینم بازیو .اونا ک راه نمیدن یهو میزنه زیر گریه .ینی دیشب منو همسرم و مامانم و بابام و داداشم وهمه عصابمون خورد شد دیشب اصلا نتونسم بخوابم از عصبانیت سر درد گرفتم .هرچی با فرهان حرف میزنم ک وقتی اونا اینطوری میکنن تو محل نزار بیا بشین گوشی بازی کن بازی جدید نصب کن کارتون ببین محل نزار نشونشون نده باز گوش نمیده.یادش می‌ره کلا .احساس میکنم مقصر منم خیلی مامانی بار اومده .الان مامانم زنگ زده بود ک چون تنهاس اینطوریه اونا خواهر برادر بزرگتر دارن.اشکالی ندارع درست میشه .منم گفتم از این ب بعد ب همه بگو وقتی دایی اینارو دعوت میکنن مارو نگن.بخدا دیشب فشارم رفته بود بالا میخواستم سکته کنم از عصبانیت .ب بچه اشون ی تذکر نمیدن ک این کار زشته نباید انجام بده .شما باشید چیکار میکنید؟؟؟