۷ پاسخ

نازنین اصلا تاپیکات برام نمیاد، الان اومدم تو پیجت دیدم چن تا تاپیک گذاشتی.
وااای نازنین ایرمان همیشه کم میخورد یا الان اینجوری شده؟ چون آروکو خیلی خوش خوراک و شکمو بود اما الان دقیقا همینجوری ک میگی شده، هیچیییییی نمیخوره! باید خودمو تکه تکه کنم یه لقمه بخوره، همش یا دهنشو قفل میکنه یا تف میکنه بیرون. خیلی خستم و از الان از فکر فردا باز همین چالشا و دردسرا ناراحتم

درکت میکنم خواهر

تیارا جدیدا میره قابلمه و ظروف میاره تو سالن بازی میکنه اینقدرم ذوق میکنه

یا روزی 10 بار کشوهای گاز باز و بسته میکنه درب های کابینت اگر میتونستن حرف بزن تاحالا چندبن بار با تیارا دعوا کرده بودن 🤣🤣

سلام ای بابا خسته نباشید کم پیدا بودنت مشخص شد کلا نیستی نازنین. این بچه ها قشنگ سرویس کردن

همینه ، رایان هم دیروز تخم شربتی رو خالی کرد وسط حال بعد با دستش قشنگ پخش میکرد همه جا ، منم با نفس عمیق گفتم خونه ک ب فنا رفته بذار بازی کنه دیگه چیکار کنم ، جز نگاه کردن کاری ازمون بر نمیاد 🤣😅🤣

آی امان از آب بازی 🤕🥴🥺😭😭

قفل کودک بخر من زدم راحت شدم

منم نازنین جان منممممممم😮‍💨🤝

سوال های مرتبط

مامان باعرضه 😎🤱🐣🤍🧿 مامان باعرضه 😎🤱🐣🤍🧿 ۱۴ ماهگی
این کودک بازیگوشه من امروز نمیذاشت ب هیچ کارم برسم پس در نهایت سوار گردنم کردمش و وایسادم پای گاز😑

ی نیم ساعتی همونجا بود و تو خونه دور میزدیم تا اقا رضایت داد بیاد پایین و بعد اون چسبید ب بغلم و اینجانبان درحالیکه چن روزه ب خاطر این بچهکه کمردرد دارم در حدیکه شبا پماد میزنم اما خب بغل ب دست ادامه دادم تا وقتیکه خسته شد و گف حالا بازی کنیم

در نهایت غذا نپخته و با مهرهای کمرو گردنی که ب فنا رفته بود نشستیم تا بازی کنیم که اقا شروع کرد ب گریه که من حوصلم سر رفته بازیا تکراریه و دوباره سوار کول بنده در منزل چرخ زدیم

دزحالیکه دیگه داشتم از خستگی و گرسنگی هلاک میشدم با همسر تماس گرفته و با تهدید جانی که دیگه خونه رات نمیدم بیا بچرو بگیر فلج شدم ایشون با نهایت سرعت از محل کار ب منزل رسیده و بچه اویزون را گرفته و یکساعتی من دراز کشیدم و در نهایت با ی دوش اب داااغ روی کمر و گردنم که ب شدت گرفته بود خودمو ریلکس کردم

و در نهایت بعد یکساعت دوباره اویزون از نو روزی از نو😢😁😁😁
دنیای این روزای من🫢🥲