سلام ببخشید یکم با تاخیر بود
دیشب ساعت ۸شب با گرفتگی زیر شکم و سفت شدن اومدم بیمارستان ک معاینه کرد گفت ۲سانت بازی ولی درد داشتم و بهم هیوسین زدن گفتن دراز بکش و دوباره ساعت ۱۰ونیم معاینت کنیم معاینه کر. همون ۲سانت بودم بستری نکردن و گفتن برو قدم بزن دوباره ساعت های ۲واینا بیا ک من رفتم خونه و شام خوردم و دردام خیلی زیاد شده بود واومدم بیمارستان معاینه کرد دوباره ک ۲ونیم سانتی مرخص نمیکنم تا فردا صب بمون ببینم چ جوریه گرفتم خوابیدم دردام کم شد. تاصب دوباره اومد معاینه کرد گفت پیشرفت کردی ۳سانت شده ولی شاید دکتر بگه بری خونه و فلان گفت اگه میتونی پاشو راه برو تا شیفت عوض شد بیای ببینن از ساعت ۶ونیم راه رفتم تا ۷ونیم اومدم داخل منو تحویل دادن گفتن ما بستری میکنیم لباس ب من دادن وعوض کردم سرم وصل کردن منو امپول فشار قطره قطره میریختن توسرم و منم همچنان دردام بیشتر می‌شد و پرستارا با هرسری دردم معاینه میکردن ومیگفتن زور بده ازشدت دردنمیتونستم زور بدم و یهو کیسه ابمو پارکرد
یهو دهانه رحمم شد ۸سانت و منو بردن روتخت واسه زایمان با دوتا زور شدید یهو گل پسرم اومدولی خیلی درد کشیدم

۷ پاسخ

مبارکه😍قدمش پر برکت باشه
چند کیلو بود پسرت؟ خیلی بخیه خوردی؟

بسلامتی عزیزم قدم نو رسیده مبارک

ودر نهایت این همه دردها گل پسرت در بغل گرفتی مبارکه عزیزم
قدمش پر خیربرکت باشه

بسلامتی گلم قدمش پر برکت براتون
چند هفته بدنیا اومد نی نی؟

قشنگ حسش میکردم ک داره میاد

چه سرعتی یهویی چندسانت رفتی بالا😁 مبارکه

سلام خوب بسلامتی قدم نو رسیده مبارک باشه 🌹

سوال های مرتبط

مامان دخملم🫀 مامان دخملم🫀 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۱
سلام عزیزان خوبین من امروز ساعت ۲ چهل دقیقه بعد از ظهر زایمان کردم دیشب تکون های نی نیم کم شده بود رفتم بیمارستان کمالی و معاینه ام کردن گفتن یک سانت بازی ولی میتونی بری خونه دردت گرفت بیای ولی چون بچتم کم تکون میخوره باید بستری شی خلاصه من رفتم بستری شدم ی جا ازمایش دادن گفتن توش ادرار کن بیار منم رفتم دسشویی همون جا چندتا زور حسابی زدم اومدم بیرون تحویل دادم نمونه رو بعد رفتم دیگ اتاق خودم بستری شدم خدااا وکیلی خیلی راضیم از کمالی خیلی پرستاراش مهربون بودن تا عمر دارم مدیونشونم خلاصه من رفتم بستری شدم ددباره اومد معاینه کرد گفت دوسانتی ساعت نزدیک ۴ اینای شب بود ک خوابم نمیبرد کم کم صبح شد شیفت ها عوض شد دوباره اومدن معاینه کردن گفتن ۳ سانتی اینم بگم معاینه زیاد درد نداره اگه یکم تحمل کنید و شل کنید دوباره رفتم دسشویی باز زور زدم اومدم بیرون راه رفتم ورزش کردم با توپ دوباره معاینه ایندفعه۴ بود بعد بازم ساعت ۲ اینا شیفت عوض شد یه پرستاره فوووق مهربون اومدن گفت هنوز سنی نداری برای این درد بزرگ اپیدول کن همون امپول بی حسی منم از خدا خواسته قبول کردم گفت بشی۶ برات میزینم ادامش پارت بعد
مامان ماهلین مامان ماهلین روزهای ابتدایی تولد
چهارشنبه هم رفتم پیشش چون درد داشتم گفت نه الان زوده برای زایمان چهارشنبه خیلی پیاده روی کردم غروبش دیدم دردام شروع شد هر ده دیقه منظم درد داشتم یه دفه دیدم از ده دیقه شد سه چهار دیقه خیلی ترسیدم ساعت نه شب دیگه رفتیم بیمارستان ان اس تی گرفتن دیدن هر سه دیقه درد دارم اما تایمش کوتاهه مثلا هردرد ده ثانیه می‌گرفت ول می‌کرد یا ۲۰ ثانیه میشد ول می‌کرد
میگفتن باید حداقل یک دیقه درد داشته باشی بهم گفتن اگه نزدیک بیمارستان آشنا داری برو شب و اونجا بمون صبح بیا خونه خودتون راهش دوره نرو منم چون آشنا نداشتم نزدیک بیمارستان گفتن برو پایین دو ساعت راه برو دوباره بیا دکتر شیفت هم اومد دوباره معاینه تحریکی انجام داد رفتم پایین تا یک ساعت و نیم بعدش دردام خیلی زیاد شد واقعا راه رفتن برام سخت بود کم کم دیدم دردام کم شد بعد دوساعت رفتم ان اس تی گرفتن گفتن درد نداری اما دهانه رحمت ۳ سانت شد دیگه دکتر گفت بستریش کنین ساعت دو نیم صبح بستری شدم گفتن اگه تا صبح پیشرفت کردی که هیچی اگه نکردی آمپول می‌زنیم تا ساعت ۷ صبح شدم ۳ سانت و نیم که دیگه سرم وصل کردن و آمپول ریختن توش بعد ده دیقه دردام کم کم زیاد شد دیگه دیدم حس زور زدن میاد که دکتر میگفت الان زور نزن زوده دهانه رحمت ورم میکنه با هر بار زور زدن من معاینه میکردن چون طبق سونو میگفتن وزن بچه کمه ممکن بود یه دفه بچه بدنیا بیاد با اولین زور معاینه کردن دیدن شدم ۵ سانت دومین زور شدم ۵ سانت سمی شدم ۶ سانت که دیگه دکتر گفت سریع سرم و قطع کنین خیلی زود داره پیشرفت میکنه یکم حس زور زدن کم شد که یه با یه زور دیگه معاینه کردن گفتن شد ۸ سانت
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان آرتا دخت مامان آرتا دخت روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم چون همش تو یک پارت جا نشد
ساعت 18:30تا بستری شدم کیسه آبم پاره کردن بهم ی سرم زدن قرص زیر زبونی دادن گفتن نیازی به آمپول فشاری نداری فعلا منم دردی نداشتم ورزش می کردم همون اول یک ما ما آمد پیشم گفت تا زمان زایمانت من پیشتم خدایی خیلی هوامو داشت کمکم می کرد تااینکه ساعت 12شب دوباره معاینه شدم 4سانت بودم ولی همچنان دردی آنچنانی نداشتم راه می رفتم ورزش می کردم تا ساعت 2امدن معاینه کردن 6سانت بودم بهم دستگاه ان اس تی وصل کردن همه چیز خوب بود تا اینکه یهو ضربان قلب بچه با سرعت داشت می‌آمد پایین همه ریختن سرم بهم اکسیژن وصل کردن خودم خیلی حالم بد شد گریه می کردم می لرزیدم تا دکتر معاینه کرد تو همون معاینه کاری کرد ضربان قلب بچه نورمال بشه دکتر گفت اگه نرمال نمی شد مستقیم می فرستادیمت سزارین بعد اون دیگه کم کم دردام زیاد شد البته بگم چهار سانت که شدم آمدن بهم گاز بی دردی دادن گفتن هر وقت دردت شدید شد می تونی استفاده کنی منم بعد این اتفاق دردام زیاد شد ازش استفاده می کردم تا اینکه ساعت 5 معاینه شدم فول بودم بهم هیی می گفتن زور بزن منم همینکارومی کردم تا اینکه به پای خودم گفت باید بری تو اتاق زایمان منم به سختی راه می رفتم رفتم اونجا با چند بار زور زدن البته یکی هم شکمو فشار میداد هم زمان ماما بهم گفت می خوام بهت آمپول بی حسی بزنم برگشت بدم منم مخالفتی نکردم تا اینکه دخترم به دنیا آمد
مامان 🩵کیان🩵 مامان 🩵کیان🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
ببخشید که دیر میشه پارت ها پسرم بغلمه داره شیر میخوره
خلاصه ماما گفت دردام ۵ دقیقه یکبار شد برو بیمارستان
ساعت ۴ صبح بود که دردای من شد ۶ دقیقه یکبار که دیگه ماما گفت برو معاینه شو ببینن چند سانتی
ماهم همه وسایلا و ساک نی نی رو برداشتیم و رفتیم بیمارستان
تشکیل پرونده یه مقدار طول کشید و دکتر اونجا معاینه کرد گفت ۲ سانتی .نیم ساعت راه برو بیا دوباره معاینه ت کنم
نیم ساعت راه رفتم دوباره معاینه کرد گفت ۴ سانتی .لباس بیمارستان داد گفت آماده شو ببرنت بلوک زایمان
تا من آماده بشم و رفتم اتاق زایمان ساعت ۷ صبح شد
دیگه تو اتاق زایمان گفتن بخواب نوار قلب بگیرم یه نیم ساعتی گرفت دید نوار قلب خوب نیست منم این وسطا دردم داشت زیادتر میشد
دوباره نوار قلب گرفت و ان اس تی وصل کرد که گفت ۴ سانت بازی ولی دردات خوب و منظم نیست .آمپول فشار آورد برام زد که دردای من قشنگ شد ۵ برابر
من تا قبل این اصلا سرو صدا نمیکردم سعی می‌کردم دردامو با تنفس کنترل کنم ولی وقتی آمپول فشار زد دیگه واقعا خیلی دردام شدید شد فقط میگفتم خدایا منو بکش
این وسط ماما همراهمم نیومد و یکی دیگه رو جای خودش فرستاد ولی اونم خیلی خوب بود ماساژم میداد کمک می‌کرد دردامو کنترل کنم
مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مامان سامین و سوین💜 مامان سامین و سوین💜 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۷ اسفند دم دمای صبح یه درد پریودی میپیچید توی شکمم و ول میکرد ولی قابل تحمل بود ترشح خونی هم داشتم دیگه تا ساعت ۱۲ ظهر ورزش کردم پله بالا پایین کردم و اسکات زدم دردم داشت بیشتر میشد رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانت باز شده رحمت ساعت ۳.۳۰ بستریم کردن و بردنم اتاق زایمان مامای همرام اومد و خودشو معرفی کرد و چندتا ورزش بهم گفت تاانجام بدم هر ۵ دیقه درد میومد سراغم و جیغ میکشیدم بعداز ورزش دوباره معاینه کرد گفت ۵ سانتی ولی سر بچه هنوز کامل تو لگن نیست پاشدم راه رفتم بعد از نیم ساعت دوباره اومد و معاینه کرد گفت بچه داره بریچ میشه خوابوندنم رو تخت و شروع کردن به ماساژ شکمم منم فقط داد میزدم و میگفتم بهم دست نزنید گفت زور بزن بعداز کلی زور زدن گفتن بچه درشته نمیاد باید پاره کنیم پاره کردن و دوباره زور زدم بچه رو دراوردن دادن بغلم شروع کرد به بخیه زدن ۱۲ تا بخیه زدن بهم....بعدازاینکه بچه رو دیدم همه دردام یادم رفت ایشالا قسمت همه اونایی که دلشون نی نی میخواد و نمیشه بشه......
مامان سرور مامان سرور ۱ ماهگی
پارت ۲
رفتیم بیمارستان معاینه کردن فرستادن بخش زایمان منم خیلی می ترسیدم گریه میکردم میگفتن چیشدع گفتم می ترسم گفت اینجوری کنی بیشتر اذیت میشی نترس دیدن درد ندارم آمپول زدن بهم کم کم دردام شروع شد
تا ۳ سانت ک باز شدم گفتن پاشو ورزش کن ورزش کردم یدفع دردام بیشتر شد رفتم رو تخت نگا کردن گفت ۸ سانت شدی بلاخره جمع شدن رو سرم 😣 ک فشار زور بدم بچه بیاد درد منم هیه می گرفت دوباره ول میکرد موقع درد می گرفت تمام زورم میدادم بیاد نمی‌آمد بدنم لرزه افتاد بهم آبمیوه میدادن میگفتن فشار بده بلخرع ب زور زحمت بدنیا آمد یه نفس راحت کشیدم ک دردم مثلا تموم شد
آمدن بخیه اینا کردن گفت تموم شد منم چشام بستم گفتم آروم شم یکم دوباره آمدن نگا کردن گفت خونریزی داری دوتا پرستار افتاد ب جون شکمم فشار میدادن ب شکمم بد گفت آروم معاینه میکنم گفتم درد دارم گفت می فهمم ولی ببینم خونریزی داری یا ن منم گذاشتم معاینه کنه موقع معاینه کردن یدفعه تمام دستشو برد داخل رحمم😭😭😭😭 وحشت بود خیلی درد آور بود دستشو در آورد خونه های لخته تو دستش بود گفت زود آماده کنید ببریم اتاق عمل 😢