تجربه زایمان طبیعی پارت دوم چون همش تو یک پارت جا نشد
ساعت 18:30تا بستری شدم کیسه آبم پاره کردن بهم ی سرم زدن قرص زیر زبونی دادن گفتن نیازی به آمپول فشاری نداری فعلا منم دردی نداشتم ورزش می کردم همون اول یک ما ما آمد پیشم گفت تا زمان زایمانت من پیشتم خدایی خیلی هوامو داشت کمکم می کرد تااینکه ساعت 12شب دوباره معاینه شدم 4سانت بودم ولی همچنان دردی آنچنانی نداشتم راه می رفتم ورزش می کردم تا ساعت 2امدن معاینه کردن 6سانت بودم بهم دستگاه ان اس تی وصل کردن همه چیز خوب بود تا اینکه یهو ضربان قلب بچه با سرعت داشت می‌آمد پایین همه ریختن سرم بهم اکسیژن وصل کردن خودم خیلی حالم بد شد گریه می کردم می لرزیدم تا دکتر معاینه کرد تو همون معاینه کاری کرد ضربان قلب بچه نورمال بشه دکتر گفت اگه نرمال نمی شد مستقیم می فرستادیمت سزارین بعد اون دیگه کم کم دردام زیاد شد البته بگم چهار سانت که شدم آمدن بهم گاز بی دردی دادن گفتن هر وقت دردت شدید شد می تونی استفاده کنی منم بعد این اتفاق دردام زیاد شد ازش استفاده می کردم تا اینکه ساعت 5 معاینه شدم فول بودم بهم هیی می گفتن زور بزن منم همینکارومی کردم تا اینکه به پای خودم گفت باید بری تو اتاق زایمان منم به سختی راه می رفتم رفتم اونجا با چند بار زور زدن البته یکی هم شکمو فشار میداد هم زمان ماما بهم گفت می خوام بهت آمپول بی حسی بزنم برگشت بدم منم مخالفتی نکردم تا اینکه دخترم به دنیا آمد

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان سرور مامان سرور روزهای ابتدایی تولد
پارت ۲
رفتیم بیمارستان معاینه کردن فرستادن بخش زایمان منم خیلی می ترسیدم گریه میکردم میگفتن چیشدع گفتم می ترسم گفت اینجوری کنی بیشتر اذیت میشی نترس دیدن درد ندارم آمپول زدن بهم کم کم دردام شروع شد
تا ۳ سانت ک باز شدم گفتن پاشو ورزش کن ورزش کردم یدفع دردام بیشتر شد رفتم رو تخت نگا کردن گفت ۸ سانت شدی بلاخره جمع شدن رو سرم 😣 ک فشار زور بدم بچه بیاد درد منم هیه می گرفت دوباره ول میکرد موقع درد می گرفت تمام زورم میدادم بیاد نمی‌آمد بدنم لرزه افتاد بهم آبمیوه میدادن میگفتن فشار بده بلخرع ب زور زحمت بدنیا آمد یه نفس راحت کشیدم ک دردم مثلا تموم شد
آمدن بخیه اینا کردن گفت تموم شد منم چشام بستم گفتم آروم شم یکم دوباره آمدن نگا کردن گفت خونریزی داری دوتا پرستار افتاد ب جون شکمم فشار میدادن ب شکمم بد گفت آروم معاینه میکنم گفتم درد دارم گفت می فهمم ولی ببینم خونریزی داری یا ن منم گذاشتم معاینه کنه موقع معاینه کردن یدفعه تمام دستشو برد داخل رحمم😭😭😭😭 وحشت بود خیلی درد آور بود دستشو در آورد خونه های لخته تو دستش بود گفت زود آماده کنید ببریم اتاق عمل 😢
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان گل پسری مامان گل پسری ۲ ماهگی
مامان دلوین 🐣 مامان دلوین 🐣 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی قسمت دوم

توی اتاق سه تا تخت بودـ من اولین بیمار بودم. معاینه دو سانت بودم. قرص زیرزبونی برای چهارساعت اول دادند. من تا قبل بستری هیچ انقباضی نداشتم و اصلا نمی دونستم انقباض چیه اما وقتی قرص رو دادند و درد به کمرم پیچید فهمیدم اون انقباض که میگن اصلا شوخی نیست. یهدخانم دیگه هم بستری شد با دو سانت که یک ساعت بعد دردش شروع شد و زایید بچه دوم یا سومش بود ولی من بچه اولم بود 😥 تا چهار صبح قابل تحمل بود. ساعت چهار قرص دوم رو دادند که فشارهام شدیدتر شد و کم کم حوالی ساعت ۹ دردام شدید شد طوری که می پیچیدم به خودم و حتی داد می زدم. توی همین فاصله سه تا سزارین اوردند و بردند. ساعت ۹:معاینه ام کردند نزدیک پنج سانت بودم. به حدی درد داشتمکه جونم دراومد. اونجا کار جدی شد. اول دکتر بیهوشی امد رو به دیوار نشستم تا روی کمرم تزریق انجام شد برای بار اول اپیدورال. بعد کمی دردم اروم شد البته فقط درد کمر. مامای همراهمم اومد هر وقت دردام شدید می شد ماساژم می داد. بعد از اپیدورال ورزش هایی که مامای همراه میگفت رو انجام می دادم. کیسه آبمم قبلش پاره شد و یه حجم زیادی از آب گرم از بدنم خارج شد. حین ورزش ها خونریزیداشتم. انکار هیچ کس رو نمی دیدم تمام بدنم درد بود و فشار... ورزشها رو که انجام می دادم همراه انقباضات بود ولی من مدام نفس گیری می کردم. تا شد هشت سانت و مامای مسيول و مامای همراه رفتند سراغ اموزش فشار من برای بیرون امدن سر بچه....
مامان کیانا مامان کیانا ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۱
سلام عزیزان خوبین من امروز ساعت ۲ چهل دقیقه بعد از ظهر زایمان کردم دیشب تکون های نی نیم کم شده بود رفتم بیمارستان کمالی و معاینه ام کردن گفتن یک سانت بازی ولی میتونی بری خونه دردت گرفت بیای ولی چون بچتم کم تکون میخوره باید بستری شی خلاصه من رفتم بستری شدم ی جا ازمایش دادن گفتن توش ادرار کن بیار منم رفتم دسشویی همون جا چندتا زور حسابی زدم اومدم بیرون تحویل دادم نمونه رو بعد رفتم دیگ اتاق خودم بستری شدم خدااا وکیلی خیلی راضیم از کمالی خیلی پرستاراش مهربون بودن تا عمر دارم مدیونشونم خلاصه من رفتم بستری شدم ددباره اومد معاینه کرد گفت دوسانتی ساعت نزدیک ۴ اینای شب بود ک خوابم نمیبرد کم کم صبح شد شیفت ها عوض شد دوباره اومدن معاینه کردن گفتن ۳ سانتی اینم بگم معاینه زیاد درد نداره اگه یکم تحمل کنید و شل کنید دوباره رفتم دسشویی باز زور زدم اومدم بیرون راه رفتم ورزش کردم با توپ دوباره معاینه ایندفعه۴ بود بعد بازم ساعت ۲ اینا شیفت عوض شد یه پرستاره فوووق مهربون اومدن گفت هنوز سنی نداری برای این درد بزرگ اپیدول کن همون امپول بی حسی منم از خدا خواسته قبول کردم گفت بشی۶ برات میزینم ادامش پارت بعد
مامان سامین و سوین💜 مامان سامین و سوین💜 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۷ اسفند دم دمای صبح یه درد پریودی میپیچید توی شکمم و ول میکرد ولی قابل تحمل بود ترشح خونی هم داشتم دیگه تا ساعت ۱۲ ظهر ورزش کردم پله بالا پایین کردم و اسکات زدم دردم داشت بیشتر میشد رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانت باز شده رحمت ساعت ۳.۳۰ بستریم کردن و بردنم اتاق زایمان مامای همرام اومد و خودشو معرفی کرد و چندتا ورزش بهم گفت تاانجام بدم هر ۵ دیقه درد میومد سراغم و جیغ میکشیدم بعداز ورزش دوباره معاینه کرد گفت ۵ سانتی ولی سر بچه هنوز کامل تو لگن نیست پاشدم راه رفتم بعد از نیم ساعت دوباره اومد و معاینه کرد گفت بچه داره بریچ میشه خوابوندنم رو تخت و شروع کردن به ماساژ شکمم منم فقط داد میزدم و میگفتم بهم دست نزنید گفت زور بزن بعداز کلی زور زدن گفتن بچه درشته نمیاد باید پاره کنیم پاره کردن و دوباره زور زدم بچه رو دراوردن دادن بغلم شروع کرد به بخیه زدن ۱۲ تا بخیه زدن بهم....بعدازاینکه بچه رو دیدم همه دردام یادم رفت ایشالا قسمت همه اونایی که دلشون نی نی میخواد و نمیشه بشه......
مامان ماه سو🌙❄️ مامان ماه سو🌙❄️ ۲ ماهگی
سلام من اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم من سشنبه ساعت حدودا ۱ بود یهو دیدم کیسه آبم پاره شد کلی اب ازم اومد ب ماماهمراهم خبر دادم گف برو بیمارستان رفتم و اونجا معاینه شدم دیدم میگه ۵سانتی خیلی خوبه منم هنگ بودم پس چرا درد نداشتم بعد تا کارامو برسن و بستری بشم ۳ شد دوباره تو زایشگاه معاینه شدم گفتن ۴سانتی دیدن کیسه ابم خوب پاره نیس خودشون پاره کردن ک درد خاصی نداشت سر بچه خوب تو لگن نچرخیده بود اول دوتا سرم قندی برام زدن و ضربان قلب و حرکات بچرو چک کردن ماماهمرامم کلا بالاسرم بود ضربان قلب بچرو چک میکرد بعد نمیدونم ساعت ۴ بود یا ۵سرم فشار رو زدن و بهم توپ داد روش نشستم گف هروقت حس کردی درد داری تند و محکم رو توپ بپر منم همینکارو میکردم چنتا ورزش دیگه انجام دادم تا سر بچه خوب بچرخه پایین دیگه کم کم بهم زورمیومد از ۷ونیم دردام شروع شد بیشتر ورزش کردم ماساژم میدادن ک زودتر دردام شروع بشه حالا ماما میگف هروقت حس زور داشتی زور بزن تو چنتا حالت مختلف زور میزدم تااینکه دیگه کم کم فول شدم منو بردن رو تخت زایمان چند دقیقه نشد ۱۰:۲۰دقیقه بچرو گذاشتن بغلم اینم بگم یه لحظه برام سوند زدن خالی کردن ک اصلا متوجه نشدم بعدش تا برام بخیه بزنن حدودا۴۰دقیقه طول کشید بی حسی زده بودن درد نداشت ولی متوجه میشدم اخرش فقط دردم اومد ک اسپری بی حسی زد واسم بیشتر موقع بخیه زدن کلافه شده بودم یکمم حس لرز داشتم ک کم کم خوب شد خداروشکر خوب تموم شد بعدش دیگه تو زایشگاه بودم گفتن باید ادرار کنی بعد بری بخش کمپوت اناناس خوردم و ابمیوه و یکم آجیل بهم سرم هم زدن ضربان قلب و فشارمو چک کردن بخیه هامو خونریزیمم چک کردن ادرار ک کردم بعد دوسه ساعت منو بردن بخش اونجا هم یه دور معاینه کردن بخیه هامو
مامان نیلماه🥰 مامان نیلماه🥰 ۱ ماهگی
سلام مامانا میخام تجربه زایمانمو بنویسم.
من چند روزی بود دلپیچه کمی داشتم اصلا نمیدونستم علاعم شروع زایمان هست تا اینکه شوهرم اومد خونه گفتم بریم نوار قلب بگیریم خیالم راحت بشع ساعت 9 شب رفتیم درمانگاه برا نوار قلب گفتن تو انقد انقباض داری تا صبح زایمان میکنی معاینه کردن دوسانت بودم بعد اومدم وسایلامو جمع کردم رفتم بیمارستانی ک میخاستم زایمان کنم چون دیگه انقباض داشتم ضربان قلب جنین زیاد بود بستری کردن ساعت 2 شب کیسه ابمو پاره کردن بعدش دردام شروع شد از دوسانت شدم سه سانت ساعت 5 شدم 5 تا 6 سانت ساعت 7 صبح یهو شد 8 سانت اومدن وسایل اینا آوردن آماده‌شدن ک زایمان کنم یکم بعد دیدن بچه اصلا سرش تو لگن نیومده گفتن باید ورزش کنی منم ک نمیتونستم خیلی دردام شدید بود یعنی در حد مرگ بودم بااون وضع کمک کردن حالت سجده برم راه برم تا بچه بیاد پایین بلاخره بعد اونهمه سختی دیدن سر بچه تو کانال زایمان گیر کرده انقد زور زدم ولی نمیومد تا اینکه آخر با دستگاه دهانه رحمم باز کردن تا مقعد برش زدن بچه اومد و اینکه زایمانم خیلی سخت بود ولی خداروشکر بچم سالم پیشمه می ارزه ولی برگردم عقب همه چیمو می‌فروشم ولی سز بدنیا میارم البته بدن با بدن فرق میکنه همه مثل هم نیستن به من ن امپول فشار زدن ن اپیدورال وصل کردن گفتن دردات خوبه خودت زایمان کن شاید بخاطر همین سخت شد برام
مامان مهتا💖 مامان مهتا💖 ۲ ماهگی
خب بالاخره منم وقت کردم بیام از تجربه زایمانم بگم براتون .کسایی که نظرشون سزارین اختیاریه حتما بخونن😬
پارت1⃣

من تو ۲۰ هفته سرکلاژ شدم بخاطر طول سرویکس پایین و فانلینگ
بیشترش استراحت بودم و با استرس گذروندم و هر شب شیاف پروژسترون و اینجور چیزا...
خلاصه گذشت تا رسیدم به ۳۷ هفته جذاب و باز کردن سرکلاژ 🪡(تجربه باز کردن اونم تاپیک گذاشتم).
تو ۳۷ هفته معاینه شدم و یه سانت باز بودم .دوباره ۳۹ هفته معاینه شدم و ۲ سانت بودم .ناگفته نماند کلی ورزش هم کردم و شیاف گل مغربی و این حرفا💊.
تا ۴۰ هفته که زایمان نکردم و دکتر نامه بستری بهم داد واسه ۱۳ دی که میشدم ۴۰ هفته و یک روز به تاریخ سونوی ان تی..
صبح پنج شنبه ۱۳ دی ساعت ۷ رفتیم بیمارستان کارای بستری مو انجام بدم🏨 .همون اول معاینه ام کردن که همون ۲ سانت بودم ساعت ۹ و رب یه قرص زیر زبونی فشار بهم دادن تا ساعت ۱۲ و رب که قرص دوم رو بهم دادن هی ان اس تی میگرفتن و کم کم دردام داشت شروع میشد .منم تا میتونستم راه میرفتم و کمرمو قر میدادم و ورزش های نرم انجام میدادم. تا ساعت ۴ که انقباضام مرتب شده بود و شدید و رسیده بودم تقریبا به ۴ سانت .ماما اومد معاینه ام کرد در خواست تزریق اپیدورال کردم که گفتن به یه ۴ سانت فول که برسی هم اپیدورال میزنیم برات هم تماس میگیریم ماماهمراهت بیاد.