۱۲ پاسخ

منم😞مث شما

منم تو وضعیت شمام.😭

وااای منم همینم.باخودم‌میگم این مامانای ترگل برگل و لاک زده و ژل زده چکار میکنن منوقت یه کرم زدن ندارم 🥲

میدونی چیه یه چی یادگرفتن که الکی بهشت روزیرپای شمانذاشتن من خودم به شخصه بهشت روتقدیم میکنم بیادیه ساعت نگه دارن بعدحرف بزنن من دوتا مدرسه ای هم دارم یکی چهارم یکی دوم اون دوتا کاراشون با باباشونه کوچیکه بامن ولی بازم شوهرم خیلی خیلی سرهرسه تاشون کمکم هست خداتنشوسلامت نگه داره سایه اش روی سرمابخدااگه نبودیاکمک نمیکردبیچاره بودم درسته سخته ولی بایدتحمل کردایشالا یکم بزرگتربشه بهترمیشه من 3روزبعدزایمان هنوزبخیه هام خوب نشده بودتا15روزتوبیمارستان بودم بچم زردیش بالا بود26/5مجبوربه تعویض خون شدن تا8روزشاهرودنگه داشتن افت اکسیژن گرفت دورازجونش یه جنازه به مادادن گفتن مانمیتونیم برین سمنان خودشون همه کارکردن آمبولانس دادن رفتیم سمنان 7روزم اونجابودیم خداخیربده خانم دکترشوخیلی متین با ادب به سوالات ماجواب میداداینجاکه هیچی نگفتن خلاصه بخیه ام عفونت کردشدیداونجاجانداشتیم باشوهرم یه کانکس دادن توکانکس شبامیخوابیدیم بخیه هامومیشست تابهترشددوتابچه هاموفرستادم خونه مانانم تو15روز10کیلوکم کردم کارشب وروزم گریه بودافسردگی شدیدالانم آثارش هست کمرنصف شده قلبم دردمیکنه وقت دکترگرفتم هم عکس ازکمرهم نوارقلب بخیه هام هنوزجاشون قرمزمتورم هست بعضی موقعه هامیسوزه ولی میگم فدای یه تارموی بچم همین که سالم وسلامت بغلم اومدشکرخداالانم ماه دیگه گفتن یه ام ار آی داره واسه اطمینان آخرجلوی چشمم خون میگرفتن بچم دیگه نای گریه نداشت کبودمیشدازهمه بدترشیرنخوردوزن تولدش 3/500/بودتا3روز1کیلوکم کردتو15روز5روزشیردادن مابقی دارومیگم بازم شکرخداکه پسرم بچه هام بخصوص شوهرم تنشون سلامته

وقتی بچت بزرگ بشه همه چی خوب میشه
البته من هنوزم مثل سابق نشدم ولی یکم بهتر شدم واقعا منم یادم می‌رفت از خودم شاید ده روز حمام نمیرفتم الان خوب شده بیشتر وقت میکنم به خودم برسم

باز شما میری خونه مامانت.من یه شهردیگه ام هیچکسو اینجاندارم.دوهفته بعداز اینکه سزارین شدم هم اومدم خونه خودم.تو شبانه روز کلا ۳ساعت میخوابم.دیسک کمرم دارم

خداشاهده من اوضاعم وحشتناک تره.
وسط این همه سختی ها مشکلی ک دارم اینکه از روز اول حسی ب بچم نداشتم.
فک‌کن اینهمه سختی رو شماها با عشق تحمل میکنید من وحشتناکه اوضاعم عشق و علاقه ای نیس

همدردیم عزیزم بخدامنم گریه کردم انقد ی بچه دیگم دارم اینم همش گریه....کلیم وظایف دیگ کارخونه وغذا....داغونم

سلام عزیزم
منم افسردگی گرفتم، خیلی زیاد و وحشتناک
به مرور بهتر شدم
بچه ات کم کم بزرگ بشه و برات بخنده، قهقهه بزنه، دستتو بگیره و... کلی روحیه ات از این رو به اون رو میشه
اصلا نگران نباش
و باید اول خودت در اولویت باشی ، بچه ات یک مادر شاد و سرحال میخواد😌

وای عزیزم دقیقن منم اینجورم بیشتر وقتا گریه میکنم با این تفاوت ک خیلی وقته کسی کمکم نیس و تو شهر غریبم من ی ماهه ارایشگاه نرفتم منی ک هرهفته میرفتم.میگذره بالاخره

منم همینم تو شهر غریب دور از همه بعضی وقتا گریم میگیره وسط بی خوابیام🥺😭

تنها نیستی منم وصع ام اینطوریه

سوال های مرتبط

مامان میران🐣🫀 مامان میران🐣🫀 ۷ ماهگی
امروز ب همسرم میگفتم قرار نبود بد از بچه داری اینجوری بشه زندگیمون ک وقتی از سرکار میای جفتمون خسته و کوفته باشیم تو خسته کار من خسته بچه داری و شب بیداری انقد خسته باشیم ک حتی حوصله همدیگه رو نداشته باشیم و با یه غذا خوردن ب شبمون خاتمه بدیم انقد غرق بچه داری شدیم ک حتی رمقی برامون نمونده ک خونمون و تمیز کنم خونه منی ک همیشه بوی وایتکس و دامستوس میداد یه تار مو نمیزاشتم رو زمین باشه الان تو کثیفی انقد غرق بچه داری ام ک حتی از بد زایمانم یه آرایشگاه نرفتم واسه اصلاح ابرو این زندگی نبود ک من میخواستم خداروشکر واسه داشتن پسرم ک صحیح و سالمه اما این منی ک الان تبدیل شدم بهش رو دوست ندارم عاشقانه هامون از بین رفته زندگیم شده رو تخت بچه داری شیر بدم اروغ بگیرم جاشو عوض کنم لباساشو عوض کنم خیلیییی شیرینه بچه داری خداروشکر واسه بودنش اما زندگی کردن یادم رفته خودمو یادم رفته کی میخوام باز بشم من قبلی وقتی ک موهام سفید شد مامانم با ۴۵سال سن تازه موهاش داره سفید میشه من بخاطر استرسای حاملگی و بچه داری تو ۲۴سالگی موهام داره سفید میشه چون همیشه نگرانم وقتی یکی بچمو بغل میکنه بند دلم پاره میشه ک گردنش نرمه ملاجش نرمه چیزی نشه
از این منی ک هستم خسته شدم
مامان Delaros🌹 مامان Delaros🌹 ۵ ماهگی
خانوما چی بعد زایمان اذیتتون کرد 🥲
خودم از حرف های بیجای مهمونا و اطرافیان
بنظرم یسری آدما با داشتن سن و تجربه هنوز هم ب اون درجه از رشد مغزی نرسیدن ک وقتی میان عیادت کسی ک تازه زایمان کرده و طعم مادر شدنو داره میچشه و اون مرحله سخت بارداری و گذرونده و الان تمام وجودش ذره ذره از سلولهای بدنش تحریک شدن و روحیش کلا صفر بفهمن ک چی بگن
واقعا درک نمیکنم
من دخترم بدنیا ک اومد وزنش ۳۲۰۰ بوده
وقتی اطرافیان شوهرم میومدن عیادت میگفتن عه چقد ریزه چند کیلو بود چرا اینقد قرمزه صورتش کف پاش چقد درازه ( اخه آدم نادون وقتی بچه بدنیا میاد تا پاهاش پر شه جون بگیره کف پاهاش دراز دیده میشه ) یکبار ن و چندین بار منم کلا روحیم بعد زایمان بهم ریخته بود با کوچکترین حرف گریم میگرفت
دیگ نتونسم جلوی خودمو بگیرم زدم زیر گریه با گریه های منم مامانم همرام گریه میکرد اونجا بود مامانم گف نمیبخشم هرکی ک با این حرفا دلتو شکوند
خودمم هیچوقت این ادما رو نمیبخشم ک بهترین روزای زندگیم و باعث شدن اینقد اشک بریزم
اینقد ذهن فقیر و مریضی دارن اینجور ادما ک با نادانیشون باعث اشک دیگران میشن
ببخشید طولانی شد این و گفتم برای اوناییک تازه زایمان کردن و رومی‌شون خیلی ضعیف ب حرف هیچکی توجه نکنین و فقط ب فکر سرپا شدن خودتون باشین چون کلی راه مونده ک با کوچولوتون باید برین و براتون خاطره های خوب بشه
ب حرف آدم‌های سمی زندگیتون هم فک نکنین اونا اگ خودشون و زندگیشون خوب بوده باشه هیچوقت اینقد ذهن فقیری نداشتن ☺️☺️🌸
اینم نی نی کوچولوی من ک شیش هفت روزه بود