۶ پاسخ

انقد شوهرم نکرده دیده افرا چطوری بازی میکن باهام چه کارا میکنه خودش‌ حسودیش میشه میخواد کارای منو بکنه جدیدا بازی هایی که من میکنمو‌ایشالا که جواب بده چون من جلوش بازی میکنم با افرا تا یاد بگیره محبت کردن و اینارو

بیاد حرفاشو بهت بگه بخدا توی خواب نزدیک دخترمون میشه جیغ میکشه که نره پیشش کاریش نداشته باشه شوهرمم نه‌سرش عصبی میشه نه داد میزنه هیچی خیلیم دوسش داره انگار خجالت میکشه مثلا میشونه پشتش میگه بابا بیا ببرمت نمیره میخواد بیاد پایین ولی من یزره کمرمو خم میکنم سریع میاد میپره میگه بازی کنیم

عین دخترمن به قران الان نشسته رو کمرم میگه پیتو پیتکو😂
ولی باباش میاد نزدیکش نمیشه فقط میره میشینه بغلش که گوشی بده بهش همین منم‌چقد میگم باهاش بازی کن صمیمی باش محبت کن پس فردابزرگ شد انقد سیراب باشه از محبت تا یکی گفت عزیزم وا نده

تقصیر باباشه قاطی بچش نمیشه یه تا دختر من آنقدر با باباشون راحتن که با من راحت نیستن وارداش کن رویه رو عوض کنه دخترت در آینده برای کمبود پدر خیلی ضربه میبینه

از دست این مردها واقعا شوهر منم همینه تازه رایان میخوره زمین استرس میگیره داد و دعوا راه میندازه اما رایان رابطه اش خوبه با باباش

خب دیگه باهاش صمیمی نیس بچه حق داره

سوال های مرتبط

مامان مهشید مامان مهشید ۲ سالگی
سلام
سه هفتس به خاطر عروسی برادرم اومدم شهرستان خونه مادرم تو این سه هفته شوهرم چند روز کنار منو دخترم بود ، تو این مدت دخترم تنظیماتش کلا بهم ریخته مثلا موقع خواب بعداز ظهرش نمیزارن بخابونمش میگن چن روزه اومدی کم بخابونش بزار بازی کنه بعد چرتش میفته 7,8 شب
خواب شبشم که نگم براتون🤦 کلا دخترم تو خوابیدن پوست میکنه اینجا هم که اومده دیگه هیچی تا گریه میکنه که نخوابه سریع مامانم ازون اتاق میاد بقلش میکنه میبرتش اینم بدتر از من فرار میکنه شبا منو میبینه اینقدر گریه میکنه هلاک میشه هرچی به مامانم میگم تو خودتو بزن به خواب صداشو شنیدی گوش نده بزار بخابونمش ولی انگار نه انگار ، یه جوری میاد بقلش میکنه میبرتش انگار من داعشم
دخترمم عادت کرده هرشب شده کارش با گریه از پیشم میره منم که میبینه انگار دیو دوسر دیده
خودمم امشب کلی گریه کردم به خاطر رفتار مامانم خودش فکر میکنه خیلی نوشو دوست داره و سعی میکنه بهترین مادربزرگ دنیا باشه براش اما نمیدونه ریده تو اعصاب منو خواب بچه
منم دیگه میخام برگردم خونم روانی شدم اینجا