۲۰ پاسخ

😂😂😂😂😂😂 خدایی برا شکلات ها نباید اینو میگفتی

خوب کردی منم بودم صدام در میومد اصلا نمیفهمم فاز بعضی مادرارو که به بچشون تذکر نمیدن حالا من یجا برم ببینم پسرم میخواد دست از پا خطا کنه اصلا معذب میشم یا دعواش میکنم یا پامیشم میرم اعصابم خورد میشه

آره برای شکلات بد گفتی😅چون بچه ها شکلات دوس دارن
کاریش نمیشه کرد ولی وسایل مبل و،،،خوب کاری کردی ،مادرش هم باید مواظبت میکرد

اشتباه کردی گفتی حالا که کفتی ول کن دیگه خودخوری نکن

باور کن حقش بوده🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ولی گفتی دیگه...بهش فک نکن

واقعا چه جونی داری
تازه زایمان کردی مهمون راه میدی

اونموقع ک انجام میدن فایده نداره دیگه گفتنت متاسفانه کار از کار گذشته
من پسرخواهرم پرید رو مبلم خیلی چاقه مبلم دیگه ازونموقع نشستنی صدامیده
مبل جدیدامو ک خریدم دیگ یجور چیدم نرن اونجا بشینن. رو همین قبلیه نشستن .ازترسمم نمیرم خونشون زیاد سالی یبار ک خداروشکر پسرشو نمیاره رحتم میگه بزرگ شده نمیبرم مهمونی زنونه‌.
ماهور تو خونه هرچی پوستمو میکنه . تو مهمونیا شلوغ هس ولی باز اینجوری خرابکارنیس بخاد خسارت بزنه ب کسی

ببین عزیزم خوب یا بد دیگه گفتی تموم شده خوده مادرش باید تذکر میداد که نداد حالا این خود خوری خیلی خیلی بده یعنی داری خودتا سرزنش میکنی این منشا این میشه عزت نفس خودتا میاری پایین بگو اینطوری شد یه درسی شد برا سری بعدی که حواسم جمع باشه

وای چقد بده ادم بچش اینجوری کنه بعد بهش تذکربدن خدانصیب نکن خیلی بدم میاد

اینقدر تو زندگی تحت فشار هستیم که یوقتا ناخوداگاه یه چیزی میگیم بعد عذاب وجدان میگیریم

فدا سرت بابا عیب نداره، قطعا مادر اون بچه هم درک می‌کنه 😅

مادرش بلید خجالت بکشه که یاد بچش نداده اداب مهمونی رفتن.
تو چرا خجالت بکشی
حالا که گفتی و گذشت. نهایت دفعه دیگه خواستی بری خونشون از همون شکلات بریز تو ی جعبه براش ببر بگو چون دیدم دوست داره اوردم ولی با اجازه مامان چون برا دندون خوب نیست

مثل امروز من که یکی از دوستای پسرم اومد تو مهد بغلش کنه دوتا دستاش خورد تو صورت پسرم
عموما چیزی نمیگم اینجور مواقع نمیدونم چی شد گفتم اشکال نداره😐

خوشبحال خودم ک هیچوفت مهمون ندارم😂و دخترم کل خونرو ری ده

منم مثل شمام ولی بگی بهتره یبار ناراحت میشن اخلاق ادم دستشون میاد دیگه احازه نمیدن ب بچشون شلوغ کنه دیشب بچه خواهر شوهرم چ اتیشایی نسوزوند اینجا چراغای لوسترو اتاق انقد روشن خاموش کرد گفتم الان همش میسوزه ی کلام جواب نمیدن اومده ب من میگه خوراکی داری تو کابینت باز کن بده من منم نداشتم وگرنه میدادم میگه غذا میخوام غذا بده منم چون خونه نادرشوهرم شام بودم چیزی نداشتم بحثم اینک بچه پرو خیلی دوسالش کلا ولی ب همه جس دست میزنه قلیون میکشید دست میزد ب ذغال و اینا اما بچه ما بره خونه عمش انقد پدرشوهرم و شوهرخواهر شورم تذکر میدن ک نگو البته خیلی اروم شلوغ نیست اصلا بعضی از خانواده ها اصلا تربیت ندادن و بس

اره شک نکن ناراحت شدن وای بچه می‌ریخت تو جیبش حالا شکلات هیچی ادب بچه کجا رفته بوده

🤣🤣🤣 پیش میاد برای هممون به خاطر هورماناست . خود خوری نکن

راستی عزیزم احتمالا منم اسم دخترموبزارم نفس بهمن زایمانمه

خوب کاری کردی اون‌مامانش باشه بشینه دخترشو ادب کنه

اشکال نداره عزیزم ولش کن مامانش باید این حرفارومیزده بچشو جمع می‌کرده که نکرده دوتا حرف اونم به شوخی به بچه گفتی مهم نیس اصلا خودخوری نکن

سوال های مرتبط

مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
سلام خانوما من و همسرم همیشه درمورد رابطه و محبت مشکل داشتیم
(یا من باب میلش نیستم یا ادم سردیه)
رابطمون چهل روز ،سی روز یباره که تایمش کم
من اصلا سمت همسزم برای رابطه نمیرم اوایل ازدواج هفته ای چند بار رفتم سمتش ولی پسم میزد یا میگفتم بغل کن اینا نمی‌کرد کم کم منم زده شدم
الان مثل خودش من ماهی دو س بار اگه بغلش کنم
من چند روزی خونه نبودم دیروز برگشتم گفتم دلم سک س میخواد شاید دو س ساله نگفتم بهش دیشب مثل اوایل عروسی واقعا نیاز داشتم
(مادرشوهر و پدرشوهرم اومدن دیدنم تا ساعت۱۲ موندن همسرم ۱۱ زفت بخوابع)
من دخترمو خوابوندم رفتم پیشش بهش نزدیک شدم ب بهونه مختلف بیدارش کردم ، گفتم بغلم کن ،بوسم کن بیا بغلت کنم لباستو در بیار گفت ولش کن همه جوره سعی کردم بهش بفهمونم
دیدم خبری نیست منم رفتم پیش دخترم خوابیدم گفت بیا اینجا گفتم نمیخوام نه میبوسی نه بغل نه چیزی
واقعا حالم بذ شد هم بهش نیاز داشتم
هم بی تفاوت بود
بهش گفتم صبح میگه تقصیر خودته من خواب و بیدار بودم تو چرا رفتی
من دیشب خواستم ی چرت بزنم بعدش پاشم تو خودت دنبال مقصری و کلی م بدهکار شدم منم گفتم اگه هر مرد دیگع ای رو تخت بود حداقل بغل میکرد

نمیدونم چرا اینجا گفتم فقط دوست داشتم یکی بشنوه حرفامو
مامان 😍 eşgim مامان 😍 eşgim ۴ سالگی
سلام خانما ه موضوعی می‌خوام براتون تعریف کنم ببینید حق با کیه اگه واقعاً حق با من نیست دوباره برم و دلجویی کنم اوایل مهر یعنی حدوداً ۳ مهر اینا من و پسرم رفتیم مدرسه جدید چون پسرم نمی‌موند منم می‌نشستم پشت کلاس داخل کلاسشون یه پسری بود که خیلی خیلی شلوغ و بی‌تربیت بود عنی یه چیزی میگم و شما یه چیزی می‌شنوی بیچاره معلم از دستش به ستوه اومده بود بعد چون پسر من تازه رفته بود من به معلم می‌گفتم اینو با یکی دوست بکن که جذب کلاس بشه معلم پیش هر کسی که می‌برد پسر من بشینه اون پسره می‌رفت تو گوش اونی که پیش پسرم نشسته می‌گفت اگه با هاکان دوست بشی دیگه من با تو دوست نمی‌شم و کم کم دیگه اجازه نداد هیچکس با پسر من دوست بشه و پسر منم گریه می‌کرد که این اجازه نمیده من با کسی دوست بشم من رفتم با مهربانی بهش گفتم این کارا رو نکن بزار با هم دوست باشیم براش خوراکی بردم و گفتم ببین اینو هاکان برای تو آورده تا با هم دوست بشین پسره اونقدر بی‌تربیت بود که برگشت به من گفت من احتیاجی به خوراکی شما ندارم کلاً الکی با پسر من لج افتاده بود زم من به آرامی خوراکی رو براش باز کردم و گفتم حالا اینو بخور حالت جا بیاد بعد پسر من که می‌خواست نقاشی بکنه می‌رفت تمام مداد رنگی‌هاشو دونه دونه پرتاب می‌کرد علم از هر طرف کلاس مداد رنگی‌ها رو جمع می‌کرد و می‌آورد ادامه توکامنت
مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
سلام دخترا صبحتون بخیر وشادی🥰 💃
بچه‌ها پاشین صبح شده 🥰🐓خداروشکر که یه روز دیگه بهمون فرصت دادی بازم هیچکار نکنیم لش کنیم کیف کنیم 🥰🥰🤪🤪🤣🤣
میگم بعد چند روز تابستون یهو پرت شدیم زمستون چه سرمای دل انگیزی 😍😍🥰🥰🥶🥶🥶😬😬😬
میگم دوستان شما هم از اینکه چند روز همش برنج درست کنین عذاب وجدان میگیرین یا من فقط اینطور خرابم 😪
الان دو روز برنج داشتیم امروز میخوام برنج درست نکنم نمیدونم چی درست کنم 🤧 آش و آبگوشت هم تازه خوردیم 🤔
شما برنامه ناهارتون چیه جسارتا 😌😌😎


خلاقیت و حال کردین؟ روش متفاوت ناهار چی دارین و حال کردین؟؟ 🤪🤪🤣🤣🤣


هوا جوری شده یاد اونزمانی که بخاری نفتی داشتیم میفتم کنارش مینشستیم خودمونو بهش میچسبوندیم 🥺🥺😍😍مخصوصا باسنمونو خیلی عقیده داشتیم بگیریم نزدیکش گرم کنیم 🤪🤪
بعد نون بهش میچسبوندیم یهو خودش ول میداد یه نون برشته ی چیپسی تحویل میداد 😍😋😋
با روغن زرد و ماست خیکی آخ آخ آخ اووووم 😋😋😋 هر کی سنش کمه این چیزارو ندیده نصف عمرش برفنا 🥰دلم میخواد گریه کنم به یاد اون روزا 🥺🥺😍😍