۱۳ پاسخ

قدم نورسیده مبارک. عزیزم هزینه بیمارستان رو میشه بگی
بیمه چی بود ؟

وایی بعد ب من میگن طبیعی بردار من نمیخواممممممممم
قدم نورسیدتم مبارک ♥️

عزیزم شیاف شما خوردی همون مغربی؟ ب من دکتر گف یکی بخور یکی بزار ولی میترسم بخورم

کدوم بیمارستان بودین؟

بسلامتی عزیزم قدمش پر خیر ان شاءالله
میگم از همون گل مغربی که شیاف استفاده میکنی میخوری یا خوردنی فرق میکنه

پارت ۷
و اما چهار درد یعنی قسمت آخر درد بسیار وحشتناک بود هم از جلو هم از عقب بهم فشار می‌آورد فقط داد میزدم و زور میزدم وای خدا خیلی زیاد بود.لحظه ی آخر دکترم رسید من که دیگه خودمو ول کرده بودم و فقط زور میزدم دکتر و ماما پاهامو گزاشتن روی جا پایی زایمان و گفتن فقط زور بزن ای خدااا به همه ی بار دارا کمک کن این مرحله براشون سخت نباشه دیگه نفهمیدم چطوری برش زدن و بچه رو گرفتن که دیگه راحت شدم
پشت سرش هم شروع کردن به بخیه زدن که متاسفانه اون هم درد داشت که البته در مقایسه با درد های زایمان هیچ بود.

پارت ۶
مامای همراهم که اومد همزمان آمپول فشار هم زدن بعد از آمپول انگار کمرم داشت شکسته می‌شد خیلی درد داشت.به غلط کردن افتاده بودم.🥺واقعا درد داشتم.
ولی ماما همراه خدا خیرش بده با کارایی که میکرد و تکنیک هایی که می‌گفت واقعا درد ها رو کمتر میکرد.

پارت۵
بعد از اون معاینه درد هام خیلی بیشتر شد نیم ساعت بعد اومد گفت نزدیک چهار سانتی
اپیدورال بزنیم برات منم گفتم آره یه خانومه اونجا بود گفت تو که دو تا بچه با درد طبیعی زایمان کردی پس میتونی چرا میخای اپیدورال بزنی مامای همراه بگیر تا زودتر زایمان کنی اپیدورال زایمانت دیر میشه
منم فکرامو کردم و همین کارو کردم دیگه ساعتای ده شب بود

وایی پس مشخصه خیلی اذیت شدی🥺

بقیشم بزار

پارت ۴
آقا ما بستری شدیم همچنان بدون درد اومدن از اون قرصهای زیر زبونی بهم دادن دو مرحله ولی زیاد تاثیری نداشت خیلی کم مثل پریودی بود.
تا اینکه ماما اومد گفت باید دهانه رحمت رو تحریک کنم.😵‍💫
وااای خیلی بد بود نگم براتون

پارت سه
منم رفتم خونه یکم تمیز کاری کردم وسایلمو برداشتم و ساعت دو راه افتادم به سمت بیمارستان.
ولی دیگه اصلا هیچ دردی نداشتم.😁به دکترم از اونجا زنگ زدن گفتن نه درد داره نه دهانه رحمش بیشتر از دو شده چیکار کنیم گفت بستری کنین دیگه چهل هفته شده

پارت دوم
بعد از ادرار هم یکم به صورت قطره ای قهوه ای رنگ ازم اومد راستش یکم ترسیدم.ساعتای هشت صبح رفتم مطب دکتر تا معاینه کنه ببینم چه خبره.
بعد از معاینه دکتر گفت دوسانت دهانه رحمت باز شده ساعتای دو برو زایشگاه بستری شو .امروز تا شب باید زایمان کنی.

سوال های مرتبط

آواتار مامان آراز مامان آراز آراز ۲ سالگی
نزدیک زایمانت هست منم همی طور بودم
مامان فاطمه🥰❤️ مامان فاطمه🥰❤️ ۹ ماهگی
تجربه زایمان قسمت ۱
سلام به همگی
من از اول بارداری چون دانشجوام دانشگاه میرفتم تا هفته ۳۸ و ۴ روز هم رفتم دانشگاه و فعالیت و اینا داشتم و خداروشکر اصلا استراحت مطلق هم نشدم
از هفته ۲۹، ۳۰ هم کلاسای ورزش رو شرکت میکردم
از هفته۳۶ هم دکترم گفت پیاده روی رو بیشتر کنم و کپسول گل مغربی رو از هفته ۳۷ یکی بخورم یکی هم شیاف بزارم که کپسول گل مغربی رو از ۳۸ هفته و سه روز شروع کردم
هفته ۳۷ معاینه که شدم ۱ سانت بودم هفته ۳۸ دو سانت شده بودم و هیچ دردی نداشتم فقط بعضی وقتا زیر دلم درد پریودی خیلی خیلی ضعیف میگرفت دکترم گفت از اون روز به بعد دوتا گپسول گل مغربی باهم بزارم هردوبار هم معاینه تحریکی کرد که دردش واقعا زیاد نبود
خلاصه گذشت تا رسید به روز پنجشنبه ۳ خرداد صبح که بیدار شدم ترشخ غلیظ زیادی رو نوار دیدم با عرض معذرت
بازم درد نداشتم ساعت ۱۱ صبح با مامانم رفتیم بازار و پیاده روی داشتیم از همون ۱۱ کمرم خیلی خفیف درد میگرفت و ول میکرد و هر ۵ دقیقه بود
حدودا ساعت ۲و نیم، ۳ ظهر بود که برگشتیم خونه باز درد خیلی خفیف داشتم که هر ۵ دقیقه بود به ماما همراهم اطلاع دادم و یه سری ورزش و دوش اب گرم و دود اسپند و اینا گفت انجام بدم تا زمانی که حدود ساعتای ۶ عصر بود که شدت دردام و طولشون یکم زیاد شد و شد هر سه دقیقه یه بار



بقیه تو کامنتا: