۳ پاسخ

من ک ظهر باحرفات با ویسات کلی گریه کردم،دوباره الآنم😭💔قلبم مچاله شد،..فقط ازته دلم میخواد زودزود خوب بشه امیدهم دارم

مادر بودن خیییلی سختهههه😭😭😭

الهی بگردم 🥺🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
دکتر آمپولی که داد دوتا ، گفت به فاصله ۳ روز بزنید پنجشنبه صبح یکیشو زدیم یک چهارم آمپول رو ،. پنجشنبه هم یکبار حمله بهش دست داد جمعه کلا پسرم خوابید از بعداز ظهر تا شب فقط خوابید طوری بود که شب باباش اومد بغل کردم هرچی پسرمو‌بغل کردم صدا زدم امیر شایان ، امیرشایان مامان بلندشو ببینمت بابا اومده هرچی صدا کردم بلند نشد بغل کردم تکون دادم اصلا چشماشو باز نکرد که نکرد فقط دهنشو تکون داد نفس می‌کشید باباش که بیخیال بود سر تشنج هاش نگران شد گفت نکنه کما بره یا رفته ببریم بیمارستان یه لحظه شک کردم ولی گفتم نه بیمارستان نمیبرم صبر کنیم تا فردا ، دیگه من اینقدر گریه کردم نفهمیدم کی خوابم برد کی شب تموم شد کی صبح شد دیگه نفهمیدم چطور اون شب گذشت بهم تا فردا به دکترش پیام زدم گفت نه بخاطر اون تشنج هایی که می‌کرده اونا خوابوندتش خیلی اون شب ترسیدم همش گفتم دیروز صبح نکنه امپول و اشتباه بزنن نکنه زیاد زد خانومه بااینکه خودم چندبار گفتم ببینم آمپول و خانوم یک چهارم یابد بزنین دیگه شنبه که شد بچه یکم از بی‌حالی دراومد اینقدر بوسیدمش که ترسونده‌ بود منو خیلی سخته بچت جلو چشمت هرچی صدا کنی بغل کنی تکون بدی اصلا چشماشو باز نکنه خیلی ترسیدم دیگه اون شب گذشت و دکتر که گفت بخاطر تشنج هایی که کرده خوابیده یکم نکرانیم رفع شد همچنان کاردرمانی و ادامه دادم داروهاشو ادامه دادم تا یکشنبه صبح که نوبت آمپولش بود
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
مرداد امسال برام خیلی ماهی شد که با سختی گذشت دیگه اینقدر گریه کردم از بی‌حالی پسرم به باباش گفتم بردار ببریم دکترش ببینیم چرا اینطوری شده آخه اردیبهشت یه دکتر مغز واعصاب دیگه ای بردیم همونی که تو تاپیک های قبلیم گفتم دکتر اطفال معرفی کرده بود و گفت خیلی سریع باید آزمایش ژنتیک بدید اون دکتر مغز واعصاب قرص تشنج پسرم رو قطع کرد و به جاش یه شربت داد دوز شربت بالا بود ۴ سی سی گفته بود بدم ، گفتم شاید بخاطر دارویی که دکتر داده بچه اینجوری بی‌حال شده بردار ببریم پیش دکتر مغز واعصاب قبلی همونی که تشخیص داد بچم مشکل داره و شروع به نوشتن ازماش ها کرد بردیم و بهش گفتم پیش یه مغز و اعصاب دیگه ای بردم داروی شمارو قطع و شربت دادن دکتر کلی ناراحت شد چرا دکترش رو عوض کردید چرا داروی منو قطع کرده پس ببرید پیش خودش من مسئولیت قبول نمیکنم دکتر از ناراحتی یه حرفایی گفت .
گفت این بچه هیچوقت درست نمیشه مغزش آسیب دیده مشکل ژنتیکی داره چون پسرم خیلی لمس وبیحال بود گفت هیچوقت مثل بچه های عادی نمیشه فقط کنترل میکنیم با دارو ، خدا می‌دونه من چه قدر کوه صبر بودم اون حرفارو تحمل کردم دراخر دکتر گفت بازم باید جواب آزمایشش بیاد من قطعی از روی جواب آزمایش جواب بدم و گفت دیگه دکترش رو عوض نکنین دفعه ی بعد دیگه نمی‌بینم ومابا حال بعد اومدیم بیرون من گریه اومدم خونه ۳ روز بعد به باباش زنگ زدن جواب ازمایشتون آماده است رفتیم گرفتیم و سریع نوبت اینترنتی گرفتم و فرداش بردم پیش دکتر جواب آزمایش رو .
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
اینکه ماازدواجمون فامیلی بود پسر خاله دختر خاله بعد تو بارداری این بیمای پسرم تشخیص داده نشده بود دکتر مغز واعصاب گفت تا قبل هفته ۱۰ با یک سری آزمایش ها میفهمن که بچه به این بیماری مبتلا هست یا نه تو سونوگرافی و غربالگری هایی که دادم سالم بوده چیزی نشون داده نشد.
اشتباه اول اون دکتری که قبل بچه دار شدن آزمایش ژنتیک گرفتن کرد باید یه آزمایشی می‌گرفت که همه چیز ونشون بده نه اینکه یه آزمایش ژنتیکی گرفته که فقط ۴ یا ۵ تا بیماری ونشون داده که بچم نمیگیره منتقل نمیشه ما اینو تو یک‌سالگی پسرم فهمیدیم دکتر مغزواعصاب گفت آزمایش ژنتیک و نشون دادم . الان از وضعیت پسرم اکه بگم نه گردن گرفته نه میشینه نه راه می‌ره حتی قادر نیست به پهلو برگرده اوایل آبان میخواست به پهلو برگرده خودشو تکون میداد کج میکرد تشنج که کرد کلا عقب افتاد دکتر میگه بخاطر بیماریش هست که تشنج می‌کنه وسخت میشه کنترل کرد و همین تشنج باعث میشه پیشرفت نکنه حتی جلو پیشرفتش رو میگیره الان هم کادرمانی میبرم ۱۶ جلسه میشه که بردم هفته ای ۳ بار الان ۵۰ درصد بهتر از مردادماه شده ازاون لمس وبیحالی دراومده بعضی وقتا می‌خنده مخصوصا جدیدا می‌خنده دست راستش رو بلند می‌کنه فعلا باید ادامه بدیم کاردرمانی رو تا ببینیم کی گردن میگیره میشینه
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
بچه رو بغلم کردم خوابید بغلم همه دیدن دیگه تکون نمیخوره جلوم چیزی نمیکفتن ولی من از نگاه و پچ پچ هاشون می‌فهمیدم وقتی برگشتیم بچم دوباره سرماخورد دوباره لمس وبیحال افتاد اوایل مهر بود به باباش گفتم دوباره ببریم دکترش اون موقع ماهم آزمایش داده بودیم جوابش آماده بود گفتم هم ببریم بچه رو نشون بدیم هم جواب آزمایش مارو ببینه رفتیم دکتر گفت تو بدن هردوی شما ژن معیوب بوده که بچه مریض شده و اون ازمایش ژنتیکی که قبل بچه دار شدن داده بودید اونو چهارتا بیماری رو نشون داده که بچه شما نمیگیره خیلی چیز پیچیده ای نگرفتن از شما خیلی آزمایش خلاصه شده ای گرفتن و برگشتیم خونه دکتر گفت کادرمانی وشروع کنین و درمان قطعی ندارد این دارو کمک می‌کنه بدتر نشه کنترل میکنتش وکادرمانی هم کمک می‌کنه ازاین وضعیت دربیاد به مرور زمان بستکی داره یه سال دیگه دوسال دیگه یا چندماه دیگه بتونه حالا گردن بگیره یا بشینه اونم با کمک کاردرمانی دقیقا مهر ماه تو یکسالگیش گفت ببرید کاردرمانی. ادامه داره
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
وقتی دوروز بعد واکسن پسرمو بردم همون بیمارستانی که بدنیا اومد دکتر متخصص نوزادان معاینه کرد دید گفت طبیعیه کولیک داره دوباره همون حرفای همیشگی تکراری اومدیم خونه دقیقا ۵ روز بعد واکسن پسرم حالش خیلی بدشده بود نگو تشنج میکرد و ماصلا متوجه نمی شدیم اصلا نمیدونستیم این حالت تشنجه یا چرا اینجوری میشه بچم ۱۴ آذر از صبح ساعت ۶ صبح حالت های عجیب بهش دست میداد حالش اینجوری بود ، لباس کبود میشد سیاه میشد روبه کبودی می‌رفت از دهانش توف میومد بیرون کف نبود مثل توف بود چشماش بسته میشد انگار به خواب می‌رفت بعد چند ثانیه بهوش میومد یه کوچولو صدا درمیومد تا ظهر ادامه داشت چندین بار اونجوری شد بردیم دکتر اطفال خیلی ام سرشناسه تعریفش رو میکردن خانواده همسرم بردم اصلا اونم هیچی متوجه نشد فقط گفت احتمالا مشکل قلبی داره حتما اکو قلب ببرید انجام بدن نوشت نسخه اکو قلب رو ما اومدیم خونه تا شب دوباره چندین بار اونجوری شد به خواهرشوهرم زنگ زدم چه بیمارستانی ببرم کجا ببرم این بچه حال خوبی نداره گفت بیمارستان کودکان مفید دیگه بردیم شبانه اونجا پرستارا بودن یادمه دکتر نبود معاینه کردن تا شرح حالش رو گفتم توضیح دادم گفتن بستری این حالت تشنجه تاپیک های قبلیم از بعد اونارو تعریف کردم ....
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۵ ماهگی
حالا پسرم ۳ ماهه شده بود با خودم فکر کردم اگه قرار باشه هر ماه پسرم تشنج کنه من ببرم بیمارستان بستری سرم و دارو هربار نوار مغز ام آر ای وکلی بچه اذیت بشه سوراخ سوراخ بشه چون بزرگ نیست که قانع کنی دستتو تکون نده بزار سرم بره سوزن درنیاد نوزاد بود بالاخره یا شیر ندی گشنه بمونه درسته سرم می‌رفت ولی خب بالاخره بچه بود دیگه شیر میخواست گشنش میشد هربار با خودم همه این هارو مرور میکردم کلی سوال تو ذهنم بود چرا تشنج کرد هزار تا چرا تو ذهنم داشتم و جواب هیچ کدوم از سوالاتم رو نگرفتم مامانم با همسرم مشورت کرد یه دکتر خوب پیدا کنین ببرید مطبش ببینید چی میگه بیمارستان نبرید منم موافق بودم تصمیم گرفتیم دیگه بیمارستان نبریم همون ۲ باری که بستری کردن قد ۲ سال گذشت برام هیچکس جز مادر نمی‌فهمه اون لحظه ها رو اون صحنه هارو مخصوصا نوزاد باشه دیگه فاجعه میشه واسه مادری که فقط ۲ ماه از زایمانش می‌گذشت هنوز خوب اونجوری که باید خستگی در نکرده بود هنوز از لحاظ روحی خسته بود جسمی که دیگه بماند .یه دکتر خیلی خوب پیدا کردیم که همون موقع هایی که بچم بستری بود اونجا میومد به مریض هاش سر میزد اونجا همه تعریف میکردنش وقت گرفتیم بردیم مطب.
مامان 🌜آیلار🌜 مامان 🌜آیلار🌜 ۱۵ ماهگی
اینم از تجربه تلخ دیشب من
دخترم تب داشت از پنج صبح همیشه موقع تبش قظره مسدادم میومد پایین دیروز تا پنج غروب که دکتر بیاد همه ی کارارو کردم ولی تبش پایین نیومد بردمش دکتر هی به دکتر تایید مردم که تبش با اینا پایین نمیاد شقیقه هاش به ۳۹.۵ میرسید و در حالت کم ۳۹ خدا لعنت کنه که دکترا اینقد بی سوادن گفت همینارو بده تبشو کنترل کن گفتم آقای دکتر تبش کنترل نیست نیاز به آنتی بیوتیک نداره گفت نه نمیخاد بچه ها تو این سن دنداناشونه هی من گفتم هی اون گفت آخرم اومدیم خونه من دوباره پاشویه کردم دیدم نمیشه پاشدیم بچه رو بردیم بیمارستان قدس ساعت ۹ رسیدیم ۱۲ شب نوبتمون شد دکتر تبشو گرفت شده بود ۳۹.۵ گفت شیاف بذار اومد پایین آمپولاشو بزنیم شربت دادم شیاف زدم ده دقیقه دیگه دیدم صورت دخترم سرخ شد رفتم اورژانس داد زدم تا بچه تشنج نکنه کاری نمیکنید شوهرم جیغ و داد کرد خلاصه پرستاره اومد گفت پاشویش کنید گفتیم بابا نمیاد پایین تبشو گرفتن ۴۰.۵ شده بود یه آمپول بتامتازون زدن بهش یکم صبر کردیم پاشویه کردیم تبش اومد رو ۳۸ یه سفازولین زدن میخام بگم بد مملکتیه دخترم داشت از بین میرفت اگه جیغ و داد نمیکردیم هیچ کس نبود به داد دخترم برسه بمیرم براش...