تجربه زایمان سزارین
پارت اول
من نمیدونستم دقیقا اتاق عمل چه شکلیه و کلا تا الان عمل نشده بودم حتی بستری نشده بودم
ولی خب آدم گاهی مجبوره 😰 چون دکتر بهم گفت اگه طبیعی بخوای باید درد بکشی ببینیم سره بچه میاد بیرون یا نه چون خروجی لگنم تنگ بود میگفت ریسک نکنم
منم میترسیدم درد طبیعی بکشم ببرن سزارین دیگه گفتم به جهنم سزارین میکنم
و بهم گفته بودن تو سونو که نی نی از هفته ۳۶ رشد نکرده درحالی که من ۳۹ هفته تمام بودم رفتنی عمل که خداروشکر اشتباه بود سونو و نی نی کاملا نرمال بود سرشم بزرگ بود 😰😂

رفتم بیمارستان شفا تبریز کارای بستری کردم لباس پوشیدم ( پام از زانو به پایین باز بود🫤🫤 چه لباسیه اخه) شروع کردن نوار قلب گرفتن و نوار قلب خوب درنمیومد طبق معمول
خلاصه رسیدیم مرحله سوند😣
زدنی درد داشت یکم ولی ادم هعی فکر میکنه جیش داره 🤕🤕🤕 رو مخم بود مخصوصا استرس گرفتم

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

عوارض بلند مدت سزارین
عوارض بلند مدت سزارین
چه وقت بعد از سزارین از شکم بند استفاده کنیم؟
چه وقت بعد از سزارین از شکم بند استفاده کنیم؟
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه صحیح خوابیدن بعد از عمل سزارین
علت درد شکم بعد از سزارین
علت درد شکم و زیرشکم بعد از سزارین

سوال های مرتبط

مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 ۱ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین۲
زنگ زدن به دکترم گفتن منم قرار شد برم سونو و زود جوابشو بیارم براشون رسیده بودم به خروجی بیمارستان که از زایشگاه زنگ زدن گفتن دکتر گفته یه نوار قلب بگیریم ازت بعد برو سونو..رفتم نوار قلب رو دادم قبلشم چندتا چیز شیرین خوردم هیچکدوم از نوارقلبا خوب نبود🥲به دکترم زنگ زدن دکتر گفت بستریش کنین🙁🤦‍♀️منم تنها بودم شوهرم تو ماشین بود اسم بستری رو که اوردن دست و پام شل شد استرس گرفته بودم خیلی حالم بد شد..خلاصه منو بستری کردن و هی نوار قلب میگرفتن که وضعیت بچه رو چک کنن..هررر دکتر دیگه ای بود نهایتا با۳تا نوار قلبی ک بد بودن طرف رو میبرد سزارین اجباری،،چون این وسط جون بچه در خطر بود،،ولی دکتره گاو من زیر بار نمیرفت میگفت نه اول باید امپول فشار بزنیم بهت تا۴روز درداتو بکشی بعد اگه نشد یا حال بچه بد شد میری سزارین😐منم نمیخواستم واقعا درد دوتاشو بکشم،،قرار شد روز بعد دوباره نوار قلب بدم اگه خوب بود که مرخص کنن برم سونو بعد جوابشو ببرم براشون اگرم بد بود ک امپول فشار رو شروع میکردن...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیلا مامان نیلا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
روز ۴ شنبه بود ۳ بهمن ماه درد های زیادی داشتم دردم اونقدر زیاد بود که شب از درد پریدم و خوابم نمی برد تا صبح نشستم نرفتم بیمارستان صبح ساعت ۷و نیم رفتم بیمارستان ۴۰ هفته بودم گفتم درد دارم و ازم نوار قلب گرفتن ۳ بار گفت یکم مشکل داره نوار قلب بزار معاینه ات کنم معاینه کرد یک سانت بود گفت طبیعیه ولی چون نوار قلب یکم مشکل داشت برو سنو رفتم سنو گفت آب دور جنین نیست و بدون آب هست جوری جواب سنو رو نوشت که بستری کنن منو منم نشون بیمارستان دادم منو بستری کردن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دایان 👼🏼💙 مامان دایان 👼🏼💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت سوم
که هر چقدر بازم التماسشون کردم قبول نکردن و مجبور شدم بر کردم خونه که دکترم گفته بود اگه بازم قبول نکنن فردا صبح بستری شو که شیفته خودمه بیام عمل کنم صبح زود پاشدم رفتم برای بستری و بستری شدم ولی بازم بیمارستان گیر داد برای بریچ بودن بچه و دکتر خودم هر چقدر گفت من دیروز سونو کردم و بچه بریچ بود بازم بیمارستان چند دقیقه قبل تشکیل پرونده فرستاد تو خود بیمارستان سونو تا مطمئن باشه که دروغی در کار نیست خلاصه که بازم بریچ بود و رفتم برای عمل که حالا استرس بی حسی کمر و سوند رو داشتم به شدت که درد سوند کمتر از درد سرم بود و درد خاصی نداشت الکی به خودم استرس داده بودم و همچنین تو بی حسی من اصلا هیچی حس نکردم و پرسنل اتاق عمل هم عالی بودن کلی باهام موقع عمل حرف زدن و مشغولم کردن و کلی آهنگ های عالی باز کردن ولی من سختی اتاق عمل رو تو سر درد دیدم که سرم داشت منفجر میشد و یه ربع نکشید که صدای آقا اورهان رو شنیدم و آوردن نشونم دادن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان حسان👼 مامان حسان👼 ۱۰ ماهگی
تجربه سزارین  1 :

سلام مامانا من سه شنبه رفتم بیمارستان  ۶ صبح... منو فرستادن تو یه اتاق لباسمو عوض کردن. خوابیدم نوار قلب گرفتن ، سوند زدن.. خیای میترسم از سوند زدن. یکم درد داشت فقط . ولی خب یه جوری شدم .حس کردم داغ شدم دل درد گرفتم... وقتی که نوار قلب میومد ماما گفت درد داری؟ گفتم نه .. گفت ولی اینجا داره انقباض ثبت میشه... نگو اون دردی که اومده بود سراغم درد انقباض بود دقیقا همون صبح زایمان شروع شده. بود 😪 .. دو ساعتی دراز کشیده بودم تا نزدیکای ساعت ۸ بشه. خیلی ترسیده بودم.. شوهرمو فرستاده بودن پیشم . خداروشکر میکزدم همش که اومده پیشم و منتظر نشسته بودیم ...
وقتی ساعت ۸ شد یه تخت اوردن منو کمک کردن که رو اون بخوابم ..ملافه روم کشیدن رو بردنم یه قسمت که پر از اتاق های عمل بود‌ .کلا خیلی ترسو هستم.. داشتم سکته میکردم از درد سوند و انژیوکت
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان موچی(کیان) مامان موچی(کیان) ۴ ماهگی
پارت ۱
خیلی دوس داشتم تجربه سزارینمو بنویسم شاید یه یکی کمک‌کرد
خب من اول تصمیم به زایمان طبیعی داشتم بیمارستان و دکتر همه چیم اوکی کرده بودم که تا ۳۶ هفته بچه نچرخید و بریج موند سزارین اجباری شدم پیش دکتر مریم بقایی نژاد رفتم که سزارین اختیاری اولم قبول میکنه ولی خب من اجباری بودم
فکر میکردم ۳۷ هفته. ۳روزم ولی گفت طبق ان تی ۳۸ هفته ۲ روزی که شنبه یا یکشنبه میتونی عمل کنی که چون خیلی اذیت بودم و درد داشتم همون شنبه رو انتخاب کردیم
صبح شنبه ۲۸مهر ۶ صبح بیمارستان بقایی اهواز بودیم
سرتاپام استرس بود هم دلم میخواست زودتر به دنیا بیاد هم نه😅
من یکم ترس اتاق عمل و کلا خون و این چیزا رو دارم
دیگه بعدش رفتیم زایشگاه اونجا لباس اتاق عمل بهم دادن
ان اس تی گرفتن و سوند گذاشتن(خیلی اذیت بود😕)انژیوکت بهم وصل کردن و چند دقیقه منتظر نشستم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کیاشا 🩵 مامان کیاشا 🩵 ۲ ماهگی
خسته شدم از دیشب تا الان تکون نخورد بیمارستان بودم نوار قلب گرفت چیزی نبود خوب بود ولی تکون هم نخورد واسم سونو نوشت برام عجیب بود تو بیمارستان سونو نداشت بعدازظهر رفتم سونو و‌نوار قلب گرفتم نوار قلب خوب بود دوتا تکون خورد خیلی ضعیف بعدش سونو دادم دیگه همه چی خوب بود نمی‌دونم چرا اخه
دق دادم دیگه موندم زودتر سزارین کنم یا بزارم طبیعی 🤕
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ماهور مامان ماهور ۷ ماهگی
دوستان سلام من رفتم بیمارستان مهدیه زایمان کردم از تحریم می‌خوام براتون بگم
من پیش دکتر صالح گرگری تو مطبشون میرفتم
ایشون تو بیمارستان مهدیه هم هستن
ماه آخر بهم گفت که هفته ای دوبار باید چک آپ شم چون دیابت داشتم و بچم بریچ بود
گفتن یکبار در هفته برم مطب و یکبار هم درمانگاه بیمارستان
۳۸ هفته بودم رفتم درمانگاه که گفتن مایع دور جنین کم شده باید بستری شی
رفتم بستری شدم و آزمایش گرفتن گفتن کیسه آب پاره شده و باید زایمان کنم
دیگه همونجا زایمان کردم دو شب بلوک زایمان بستری بودم قبلش
مدام چک میکردن و دستگاه nst بهم وصل بود بسیار مهربان بودن و خیلی حواسشون بود
روز دوم ساعت هشت عصر رفتم برا سزارین چون بچه بریچ بود
اتاق عمل عالی بود استاد بهفروز عمل کردن
پرسنل اتاق عمل خیلی خوش برخورد و مهربان بودن حتی دکتری که بی حسی کرد کلا در طول زایمان کنارم ایستاد و دستمو گرفت و نوازشم میکرد چون من خیلی ترسیده بودم و استرس داشتم
بعد از عمل بردن اتاق بستری
ولی اونجا راضی نبودم از لحاظ بهداشتی سطحش پایین تر از بقیه جاها بود
چون من قسمت پریناتولوژی هم بستری بودم قبلا به خاطر ذیبابتم اونجا خیلی تمیز بود و من ذهنیتم همچین چیزی بود
اتاقهای بستری پس از زایمان خیلیییی شلوغ بودن و گرم 🫤
در کل راضی بودم از عملم خیلی خوب عمل کردن درد هم نداشتم
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۱ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۴

اونجا دکتر از دهنش در رفت که سر بچه کج توی لگنه و بیرون نمیاد اصلا تا اینو شنیدم گفت خب ببرینم سزارین وقتی میدونین نمیشه چرا عذابم میدید؟ گفتن نه باید ۲۴ ساعت بگذره از بستری شدنت ، و من فقط گریه کردم
ساعت ۱۰ شب بود که ان اس تی گرفتن و گفتن قلب بچه به شدت افت کرده و باید سریع ببریم سزارین
نمیدونستم خوشحال باشم ، ناراحت باشم ، نگران بچم باشم ، از شدت درد فقط دندونامو بهم فشار میدادم و زل زده بودم به روبروم ، یه پرستار اومد سوند بهم وصل کرد که حس بدی داشت اما انقد معاینه شده بودم و درد داشتم که چیزی از درد سوند نفهمیدم ، سریع منو بردن اتاق عمل و اماده عمل کردن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان قند عسل مامان قند عسل تولد
ساعت ۹ بلافاصله سوند بهم زدن که خب درد بدی نداشت و بعد پنج دقیقه من توی اتاق عمل بودم
سزارین خوبی بود و خداروشکر بچه صحیح و سالم به دنیا اومد و حتی توی دستگاهم نرفت
تنها بدیه سزارین فشاری بود که بعد از عمل روی شکم میارن و راه رفتن شب اول
الان چهار روز میگذره و خداروشکر بهترم
درکل زایمان طبیعی رو دردشو نفهمیدم ولی میدونم هرکسی طبیعی زایمان میکنه واقعا قوی و قدرتمنده و خدا قوت داره
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان حسین و نیکا مامان حسین و نیکا ۱ ماهگی
و بالاخره منم زایمان کردم 🥹😍 چقدر منتظر بودم تا بیام این تاپیک رو بزارم 🥺❤️
36 هفته و 3 روز
از 35 هفته دهانه رحم داشت باز میشد با استراحت و سرم و بستری تا امروز نگهش داشتم
دیروز مرخص شده بودم امروز دیگه برای نوار قلب رفته بودم که فهمیدم پیشرفت کرده و دیگه باید زایمان کنم
البته خوشحال شدم چون اگر تا 6 ام زایمان نمی‌کردم دکترم گفته بود با امپول فشار یا سزارین دنیاش میارم منم در واقع از سزارین میترسیدم
خلاصه امروز که رفتم معاینه کرد و گفت دیگه داری زایمان میکنی 🥹❤️
الانم زایمان کردم و با نی نی اومدیم بخش خدارو شکر حالش هم خوبه و نیازی به دستگاه نداره
مشاهده ۴۲ پاسخ دیگر
مامان نعنا مامان نعنا ۱۰ ماهگی
تجربه سزارین قسمت اول
من میخواستم کلا به صورت اختیاری سزارین بشم اما اورژانسی سزارین شدم 🤣
روز دوشنبه سوم اردیبشهت بود که رفتک برای نوار قلب جنین گفتن صبحانه بخور و بیا اینم بگم من هم دیابت بارداری داشتم هم فشتر خون بارداری و روزای اخر فشارم تا ۱۹ هم بالا میرفت
خلاصه سوم رفتم برای نوار اما خوب نبود گفتن پاشو راه برو دوباره یه چیز شیرین بخور بیا دوباره رفتم جنین حرکت نداشت و تماس گرفتن دکترم گفت اورژانسی بفرستینش عمل اخی نگم که چه استرسی گرفتم اون لحظه چون همسرمو‌ فرستادن بره خونه کارت ملیمو بیاره مامانم رفت که لباس خودمو بچمو بیاره تا اونا بیان منو اماده کردن بردن اتاق عمل بگم که پاهام زیر تنم داشت میلرزید
میخواستن سوند بذارن گفتم لطفا تو بی حسی برام بذارین پذیرفتن لباسامو پوشیدم رفتم اتاق عمل اینقدر اورژانسی بود عملم که بعد عمل از شوهرم رضایت عمل گرفتن
تو اتاق عمل فشارمو گرفتن بازم بالا بود دکتر بیهوشی اومد تا بیحسم کنه
ادامه پارت دوم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فاطمه مامان فاطمه ۴ ماهگی
امروز رفتم زایشگاه 39هفته 1روز بودم اصلا دهانه رحم باز نشده نوار قلب خوب بود گفت 40هفته بستری مکنن واسه طبیعی
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان حنا مامان حنا ۴ ماهگی
#تجربه سزارین ۱
سلام دوستان
حنا خانوم ما تو سونوگرافی که میرفتم همیشه وزنش بیشتر بود که دکترم احتمال داد تا زمان زایمان وزنش بیشتر از ۴کیلو باشه و قرار به سزارین شد ولی آخرین سونو که رفتم وزنش طبیعی شده بود دیگه دکتر گفت باید طبیعی زایمان کنم یا اگه بخوام میشم سزارین اختیاری وبیمه دیگه پولی بهمون نمی‌داد
یادم اومد که سه سال قبل عمل فیشر وهمورویید کردم شاید بشه دلیلی برا سزارین که وقتی به دکتر گفتم گفت باید از دکتری که پیشش عمل کردی نامه بیاری
دیگه رفتم نامه رو گرفتم رفتم پیش دکتر نامه بستری برا سزارین داد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 ۱ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین۳
شکرخدا نوار قلب اخری خوب بود بعداز کلی دعا و التماس به خدا..مرخص شدم و رفتم سونو بعداز سونو با چندتا دکتر و مامای دیگه حرف زدم همشون نظرشون این بود که بچه تحمل امپول فشار رو نداره و ریسکه براش!!بعد من نمیدونم دکترم چرا اصرار به طبیعی داشت وقتی برای بچه مضر بود،،😒بعداز سونو شماره ی یه دکتر دیگه رو پیدا کردم که کرمان بود و شرایطمو گفتم بهش و گفت همین امشب بیا که بستریت کنیم فردام سزارین میشی..هم خوشحال بودم هم سرشاااار از ترس و نگرانی،،خلاصه با تمام نگرانی هامون حرکت کردیم و دوساعت بعد رسیدیم کرمان اولش برای بستری کردنم مقاومت میکردن ولی وقتی با دکتر تماس گرفتن و گفت بستری کنین قبول کردن،،اونشب خیلییی بد و سخت گذشت بهم هیچ همراهی رو نزاشتن کنارم بمونه گوشیمم گرفتن..خودم بودم و خودم😅🥲ساعت نمیگذشت اصلا،،یه خانومی هم تخت بغلیم بود که درد داشت و میخواس طبیعی زایمان کنه اونشب من از بس استرس داشتم که تصمیم گرفتم بجای خواب اموزشایی ک برای زایمان طبیعی دیدم رو به اون خانم یاد بدم تا درداشو بتونه کنترل کنه..کلا دوساعت خوابیدم اونشب
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پاشا✅💙 مامان پاشا✅💙 ۵ ماهگی
پارت ۳زایمان
بعدش یه آمپول اومد بهم زدن و سرم ک بعدش دیدم درد داره شروع میشه از درد پریود بیشتر و تایم هاش خیلی کوتاه میگیره ول می‌کنه
بعد مامانم اومد پیشم با دیدن حال من حال اون بد شد چون تو اوج درد بودم ک اومدن ماینه گفتن ۵و۶داره باز میشه و باز رفتند و نوار قلب وصل کردن بهم که یهو دیدم چند نفر ریختن بالاسرم سری اعزام برا اتاق عمل مامانم کم مونده بود غش کنه از ترس منم شکه شدم چون اصلا ب سزارین فک نمی‌کردم چرا چون ضربان قلبش به شدت اومده بود پایین و بعضی موقع ها ضربان نداشت به خاطر همون گفت برم سزارین رفتیم اتاق عمل. که..