بخش ششم تجربه زایمانم 😁🔥 :
همون شب چون پانسمانم ضدآب بود به کمک همسرم حمام رفتم و حمام بعد زایمان خیلی کیف میده دوستان😂😍👩🏻‍🦯 ؛ و اومدم شیاف زدم برای کنترل درد و نیروهای کمکی خداروشکر بودند و من خوابیدم تا صبح و روز به روز بهتر شدم و هرکس میدید می‌گفت خوب زود سرپا شدی🤓🤣 .
تا قبل کشیدن بخیه ها یکم سوزش داشتم اونم طبیعی بود و وقتی که بخیه هام و کشیدم واقعا حس سبکی کردم و اون سوزش رفع شد عزیزان ؛ اینم بگم کشیدن بخیه هاهم درد نداره من دیدم یه چیزی ریخت رو شکمم و یهو یه سوزش کوچیکی حس کردم و فکر کردم قرار تازه دست بکار بشه که دیدم تموم شد ؛ درمورد شیرهم بهتون بگم اگر اون اول نداشتید استرس نداشته باشید من سه روز بعدش شیرم اومد ولی متاسفانه چون شیرنداشتم و بچم به شیرخشک عادت کرده بود سینه من رو‌نمیگرفت و منم یه روز تب شیرکردم و سردرد داشتم چون شیرم تخلیه نشده بود که شیردوش برقی گرفتم و هر دوسینم رو هر روز خالی میکردم و با شیشه شیر میدادم میخورد و درکنارش شیرخشک هم میدادم ؛ من با اینکه حالم بهتر بود ولی تا وقتی نیرو‌کمکی داشتم استراحت کردم و درست که الان دیگه واقعا سرپا شدم و حالم خوبه ولی تا چهل روز حواسم به خودم هست و شما هم حواستون به خودتون باشه

۶ پاسخ

عزیز شما بعد از عملت شیرت رو نریختی بریزی دور ؟
چون میگم بیهوشی ممکنه روی بچه تاثیر بذاره ؟ حالا چه از طریق شیر چه حین زایمان

دمت گرم مبارک باشه قدم نینیت

ممنون عزیزم.تجربه تونو به اشتراک گذاشتین.⁦❤️⁩
ان شاءالله قدم کوچولوتون پر از خیر و برکت باشه💕

از همه چی گفتی الا حس بعد دیدن بچه و اینکه میشه باهاش کنار اومد. حس غریبی نداشتی به بچه؟؟

حمام بعد از زایمان کجا کیف داره اخه

پرستار گلم گرفتی ماهی چقد

سوال های مرتبط

مامان ꜱʜᴀʜᴀɴ مامان ꜱʜᴀʜᴀɴ ۲ ماهگی
بخش پنجم تجربه زایمانم 😁🔥 :
گفتند برای اینکه حالت تهوع نداشته باشی از عوارض بیهوشی آب جوشیده رو عسل قاطیش کن و کم کم بخور و اگر حالت بد نشد میتونی چیز بخوری که بعدش نسکافه و اینا خوردم که خیلی خوب بود و واقعا هر لحظه بهتر از قبل میشدم ؛ و هروقتم که درد داشتم شیاف میزاشتن که کنترل میشد ؛ سرم و چند بار عوض کردند و تقویتی زدند که کم خون نباشی و . . .اولین دستشویی و راه رفتن بعد از سزارین سخته که اگر انجامش بدید دیگه بقیش براتون راحت میشه ؛ من به سختی اولین دستشویی و با کمک رفتم و آخر شب هم چندبار سالن و بزور راه رفتم و برگشتم و دراز کشیدم😌😂
اینم بگم من از استرس و عوارض بیهوشی شیر نداشتم اون لحظه و واقعا بچه گشنش بود و مامانم بهش شیرخشک داده بود هرچند پرستارای اونجا مخالف بودند و اصرار به این داشتن من شیر بدم که واقعا هرچی زور زدم نبود
فردا صبحش خیلی بهتر شده بودم و اومدن پانسمان روی بخیم و با یه ضدآب عوض کردند و دکترم اومد بالای سرم و چک کرد و وقتی دستشوییت هم مشکلی نداشته باشه مرخصت می‌کنند ؛ دکترم گفت یک هفته بعدش برم بخیه هام و بکشم و چون پانسمانم ضدآب بود همون شب هم می‌تونستم برم حموم که گفت برو و سه روز بعدش پانسمان و بردار و برو حموم ؛ برای بچم هم که شنوایی سنجی انجام دادند و زمان دادند که ببرمش دکتر اطفال و ۳ تا ۵ روزگی ببرم بهداشت برای تیروئید و . . . ؛ من مرخص شدم و اومدم خونه و توالت فرنگی خیلی دو سه روز اول حداقل تا کشیدن بخیه ها بهم کمک کرد دوستان ؛ من به ایرانی عادت داشتم ولی واقعا سختم بود نشستن و فرنگی خیلی بهم کمک کرد چون فشار به بخیه هام نمیومد .
مامان مَهوا🌕 مامان مَهوا🌕 ۱ ماهگی
پارت۵
دیگه از اون روز تا همین یک هفته پیش شیر خشک ندادمش و هفته قبل همون شیر خشک گیگوز رو بهش دادم و خداروشکر مشکلی پیش نیومد.
روز بعد هم که مرخص شدم اومدم خونه، تا روز سوم خیلی اذیت شدم و همیشه شیاف میذاشتم، برای شیردادن واقعا اذیت بودم... اما بهبودم رو کامل حس میکردم... روز ۵ ام دردام کمتر شده بود اما بازم سوزش رو داشتم...
دیگه از روز ۸ و ۹ خب بهتر شده بودم اما خوب خوب نه!
اما تونستم روز دهمم با قطار از تهران تا نیشابور بیام.
تا روز ۱۵ یا۱۶ برای بلند شدن و دراز کشیدن دردی رو حس میکردم که با احتیاط کارامو میکردم.
الان که ۲۱ روزه عمل شدم تقریبا خیلی خیلی بهتر شدم، فقط کمرم کمی درد داره و برای بلند شدن باید به پهلو برگردم و تا بتونم بلند بشم...
✅اینم ی توضیح کامل از پروسه سزارین از روز اول تا امروز✅
من با روسری شکمم رو میبندم و راضی هستم، چون گن که استفاده کردم و خیلی تنگ بود، باعث شد درد بخیه هام بیشتر بشه درصورتی که خوب شده بودم اما به خدی دردم رو زیاد کرد که مجبور شدم از شیاف استفاده کنم.
الانم نمیگم کاااملا خوب و بی درد هستم، اما خداروشکر از پس بیشتر کارای خودم و مهوا برمیام. وقتی در عرض ۲۰ روز بهبودم اینطوری پیش رفته،انشالله تا روز چهل بهتر از الانم میشم.
اگر تاپیکامو ببینید، من به حدی درد داشتم که همیشه کلافه بودم. توی خونه گریه میکردم و میگفتم من دیگه خوب نمیشم... اما خداروشکر گذشت...
مامان یار امام زمان مامان یار امام زمان ۷ ماهگی
تجربه زایمان :بعد وارد بخش ک شدم دوباره بعد چند دقیقه اومدن شکم فشار دادن این مرحله واقعا درد داره بعدش تا شب با پمپ دردام قابل کنترل بودن بعد اون اومدن سوند در بیارن دوباره ترس داشتم ک گفت نفس عمیق بکش پاهاتم باز کن اینکار کردم اصلا درد نداشتم گفتن باید بیایی پایین تا راه بری راه رفتن خیلی بد بود من دوقدم برداشتم حالم بد شد بعد دیگ گفت برگرد بخواب رو تخت بعد یک ساعت دوباره امتحان کردم باز حالم بد شد ولی برا بار سوم خوب شد و راحت تر بودم اینم تجربه زایمان من واقعا خدا کمک میکنه من فکر نمیکردم برام اینجوری پیش بره تا میتونین راه برین هر روز بخیه ها بشورین خشک کنید تا عفونت نکن من یه دو روز بخیه هام عفونت کردن اذیت شدم دیگ تا روز ۷ سرپا هستین اومدین خونه شیاف استفاده کنید تا درد نکشین ،کسایی ک شیر دارن تا میتونین با شیر دوش ندوشین ک زخم میشیم اذیت میشن با آب ولرم با دست سینه هاتون خالی کنید اینم تجربه هایی ک من داشتم امیدوارم کاربردی بوده باشه
مامان مهدیار و مهیار مامان مهدیار و مهیار ۱۰ ماهگی
سلام عزیزان خواستم تجربه زایمانم بگم من از وقتی وارد ۸ ماه شدم به معنای واقعی سنگین شدم به زور یه وعده غذا فقط درست میکردم خیلی هم درد داشتم الحمدالله تعطیلات بود و همسرم کلا خونه بود کمکم میکرد تا اینکه ۲ روز مونده بود من ۳۴ هفتم تموم بشه ۳ صبح درد زایمان من گرفت من قبلا ۲ تا طبیعی زایمان کردم دقیقا درد میشناسم خلاصه تا ۵ صبح صبر کردم که شاید دردم ول کته دیدم نه که با شوهرم رفتیم بیمارستان اونجا هم من تا ۹ شب بیخودی زجر دادن نه سرم و نه آمپول واسه قطع شدن درد ها نزدن البته بگم من بخاطر بچه هام که بیمه نبودم مجبور شدم برم دولتی خلاصه تا ۹ شب من درد کشیدم رحمم ۳ سانت باز شد تا من بردن واسه سزارین بچه هامم با وزن ۲ کیلو به دنیا اومدن و رفتن تو دستگاه الحمدالله حالشون خیلی بهتر و شاید به زودی مرخص یشن خواستم بگم بدترین انتخاب واسه زایمان سزارین من اگه توان داشتم این دوتا بچمم طبیعی به دنیا میاوردم چون خیلی بعد زایمانم دارم درد میکشم
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۱۱ ماهگی
( پارت ۳ ) تجربه زایمان طبیعی 👶🏻💙
و بلاخره آقا میران ساعت ۹:۱۰ دقیقه ۶ اسفند بدنیا اومد 😍🧿🥰
من ۳۵ تا بخیه داخلی و ۵ تا بخیه بیرونی خوردم ک ۱ ساعت و نیم طول کشید بی حسی زیاد روم اثر نکرده بود و اذیت شدم با وجود این همه درد ک کشیدم بعد از زایمان وقتی پسرمو دیدم و ماما گذاشتش تو بغلم یه حس خیلی خوبی بهم دست داد و احساس سبکی کردم اون لحظه دردام فراموش کردم و همینطور باورم نمیشد ک من این فرشته کوچولو رو بدنیا آوردم راستی اینم بگم ک اون لحظه ک درد داشتم برای همه‌ دعا کردم بیشتر هم برا خانومای باردار ک‌ راحت و بسلامتی زایمان کنن
و اینکه از اونجایی ک ماما بخیه هامو بد زده بود منم ک بافت بدنم نرم و پوستم حساس بود بخیه رو پس زده بود من بعد از ۱ روز ک مرخص شدم همش درد و سوزش داشتم وقتی با آینه چک کردم دیدم ۲ تا از بخیه های داخلی و ۵ تا بخیه بیرونیم کلا باز شد با وجود اینکه هیچ فعالیتی نداشتم همش استراحت میکردم و تو رختخواب بودم ۲ بار هم تو آب و بتادین نشستم (در حد ۱۰ دقیقه) با سرم شست و شو و شامپو بچه هم خودمو میشستم قرص هامم سر وقت میخورم شیاف هم میزاشتم با اینکه این همه رعایت کردم بخیه هام یه ذره عفونت کرد بعد از ۴ روز دوباره رفتم بیمارستان و مجددا قسمت هایی ک باز شده بود رو با یه نخ دیگ ک مخصوص سزارین بود بخیه زدن و من دوباره درد کشیدم 😖
مامان دلانا مامان دلانا ۸ ماهگی
مامانا میخوام از تجربم در مورد بچه های رفلاکسی بهتدن بگم شاید به دردتون بخوره
دخترم از همون روز اول تولدش علائم رفلاکس پنهان داشت برای همین از همون هفته اول که شیر خودمو میخورد دارو گرفت ولی علائمش از بین نمیرفت تا اینکه دیدم شیرم سیرش نمیکنه،وزن تولدشم کم بود ۲۷۰۰ دنیا اومد که دو هفته اول تا ۲۴۵۰ وزنش کم شد،با نظر دکترش شیر خشک نان ای ار شروع کردم،بهش روزی ۱۲۰ سی سی شیر خودم رو میدادم بقیش شیر خشک،اینم بگم که رژیم رو سفت و سخت رعایت میکردم فقط برنج و مرغ و خرما و سیب زمینی میخوردم.دیگه جونی برام نمونده بود چون خودمم زخم معده دارم،حتی بعد از زایمان به کاچی نخوردم بخاطر دخترم،تا اینکه دیدم بعد از خوردن شیرم علائمش بدتر میشه،خر خرش خیلی زیاد شد حدس زدم که شاید به یکی از همین چیزای محدودی که میخورم هم آلرژی داره برای همین شیر مادر رو کلا قطع کردم،راستش اولش خیلی ناراحت بودم و احساس بدی داشتم که نتونسام شیر خودم رو بدم ولی وقتی دیدم بچم راحت تره و بهتر شده اروم تر شدم