۱۵ پاسخ

من یکی دارم بچم میتونم مدیریت کنم اما شوهرم نه کاش میشد بدون شوهر بچه دار شد 🤣🤣🤣آنقدر که این بشر مزاحم
امروز صبح تا ظهر خونه بود به هیچ کاریم نرسیدم یک ساعت رفت بیرون کلی کار کردم
خیلی رومخه صبح بچم بیدار شده چشمش درد میکرد اونم غرغر و بداخلاقی تو بلد نیستی بچه داری وای خوب شد رفت از خونه بیرون راحت شدم میخواد به همه چی گیر بده یکم هی مگت این چیه اون چیه یکم چیزاش گفتم ببین گیر میده تا دعوای بد سر هیچی
اگر شوهرت خوبه بچت بد ۳.۵درست میشه

فقط تفنگش که همه جا همراهشه🔫

تصویر

برای تمدد اعصاب☕️🍪

تصویر

🌈🌈🌈🌈

حال همه مادرا همینه عزیزم من یکی دارم حالتو درک میکنم واقعا همه ماها ی وقتایی دوس داریم تنها باشیم خدا قوت بهت

نکشیمون اقا مهرداد😂 ان شالله ب چشم، بهم زدنی بزرگ میشه 😍

دقیقا عین من ،منم‌هی میگم کی میشه این دخترمم بزرگ بشه راحت بشم

خسته نباشی عزیزم،واقعا یوقتایی ادم دیگه کم میاره و دلش میخواد یه روز فقط برا خودش باشه،باز خانومای شاغل خوبن یه چند ساعتی از محیط خونه و بچه داری دور میشن

حرف دل همه مادرا همینه 🙁پسرم سرما خورد امروز بردمش دکتر دهنمو سرویس کرد یجا بند نبود کف مطب دراز کشید 😤😤 میرف پیش مریضایی ک وضعشون بدتر بود یهویی دوید بیرون اگ نمی دوییدم میرف تو خیابون

میفهمت منم این حسا خیلی میاد سراغم چه کنیم این روزام میگذره

من توام یا تو منی امروز همسرم خونه نیست پسر بزرگم میگه باید بریم بیرون غذا بخوریم خیلی بچه ی پر خرجیه

بچه ی من مدتهاس که از خونه بیرون نمیاد به زور باید متوسل شم از اونور تو خونه میخواد همش یا یکی باهاش بازی کنه یا اگه نکنیم گوشی و تلویزیون ببینه که شر درست نشه ،خیلی وقتا کم میارم ولی چه میشه کرد

منم دو تا بچه دارم ولی سعی میکنم کارایی که دوس دارمم انجام بدم از طرفی دلم نمیخواد زود بزرگ شن چون میدونم دلم برای این اندازه ای بودنشون تنگ میشه،به کارایی که دوس دارمم کمو بیش میرسم

دقیقا منم همین حس و حال شما رو دارم🫠

منم دوتا دختر پشت هم دارم

سوال های مرتبط

مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
یعنی خاک تو سر من با این مادر بودنم، آخه چرا منی که وقت و حوصله همین یه بچه رو هم ندارم باید تسلیم حرف شوهرم بشم و یه بچه ی دیگه هم بارداربشم،تا الان که درگیرمشکلات بودیم از این به بعدم اون یکی بیادپس کی برای پسرم وقت بدارم بچه م تازه یه ذره یادگرفته حرف بزنه هنوز خیلی کلمه هارو نمیگه،چه روزا باید دوتایی منوپسرم مینشستیم برام با صدای قشنگش حرف میزد چه روزا باید میبردمش پارک از بازی کردن با مادرش کیف میکرد چه کتابا و بازی فکری هایی که میخواستم براش بخرمو نشد چقدر دلم میخواست یه جشن تولدبراش بگیرم اقوامو دفوت کنم یه شام بدم نشد😔دلم میخواست حداقل بچه مو ببرم براش یه کلیپ برای یکی از تولداش بگیرم نشد حالا یکی دیگه که به دنیا بیاد تمام چیزایی که برای پسرم میخواستم تحت شعاع میره😔چقدر من مادربی فکری ام که عقلمو دادم دست یه مرد بی درک ،میدونم خیلی ها توی حسرت یه بچه ن و این حرفای من که با دوبار اقدام باردارشدم ناشکری محضه ولی واقعا کلافه م ودلم غم داره احساس عذاب وجدان شدید دارم😔😔