تجربیات زایمان پارت دوم😬:خلاصه ساعت ۱۲ اینا کیسه ابمو ترکوندن و بعدش که ۶ سانت بودم برام امپول اپیدورال زدن دو ساعت بی حس بودم از اونم خیلی راضی بودم ، ۲:۳۰ دخترم تو بغلم بود من از لحظه ی زایمانم هیچی یادم نمیاد چقدر داد زدم😂فقط شوهرم میگه یه بارش گفتی بیا دیگه 😂 شوهرمو فقط موقع معاینه ها میزدم😂 شوهر تپل هم داشتن خوبه ها شکمش میشه کیسه بوکس 😂😂😂 شوهرم بند ناف بچه رو برید خودش 😍 موقع زایمانم دکترم گفت وای خدا چقدر رحم کرده بند ماف دو دور دور گردن بچه پیچیده بود خدا خیرش بده دکترمو که میگفت حس مادرانه جلوتر از هر سونو و ان اس تی یا هرچیزیه 😭😭من چون میگفتم حرکت بچم کم شده منو تو ۳۸ هفته ختم بارداری داد

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط