۲۳ پاسخ

دختر من نیاز به عمل داره ولی از ترسمون نمیبریم 😭

انشالا امام رضا هر چه زودتر شفاش رو بده گلم

عمل بشه خيالتون راحته نگران نباش عمل پيشرفت كرده يه دكتر خوب انتخاب كنين

انشالله خدا خودش شفا بده با خبر خوش برگردی نیازی ب عمل نباشه خدا همه بچه‌ها رو سالم نگه داره

انشالله امام رضا خودش شفا کامل بده پسرتو

به حق امام هشتم خودش دلش رحم بیاد پسرتو شفا بده انشاالله🤲

الهی بمیرم برات خواهر چه غمی تو دلته الهی حضرت زهرا خودش برات مادری کنه حاجت دلت بده به خودش متوسل شو هرچه زودتر انشالله بچت خوب بشه

سلام عزیزم امیدت به خدا باشه منم داداشم ۴ ماهش بود عمل قلب انجام داد خداروشکر الان ۹ سالشه و مشکلی نداره انشالله ک به حق امام رضا مشکلت حل بشه

عزیزم نذر حضرت ام البنین کن بجون پسرش الوالفضل قسمش بده پسرت رو شفا بده و نیازی به عمل نباشه ان شالله

انشاالله سلامت به خونه برمیگرده نگران نباش

انشالله زودی خوب میشه عزیزم نگران نباش به حق خانم فاطمه ی زهرا

خدا شفاش بده عزیزم انشالله زودتر خوب بشه

الهی عزیزم، انشاالله خدا هرچه سریعتر پسرتو صحیح و سالم تو بغلت بزاره میدونم سخته و چه حالی داری ولی بهتره پر انرژی باشی چون تمام حس و حالتو بچه متوجه میشه و رو انرژیش تاثیر میزاره
هرچی شاد باشین و خوشحالش کنین قوی تر میشه

عزیزم انشالله که عمل نخاد خدا کمکش کنه ولی من شنیدم که مشکل قلبی تو نوزادا به مرور زمان حل میشه دوستم میگفت دریچه قلب بچم مشکل داشت دکتر گفت عمل نمیخاد الانم ۳ سالشه دیگه سالمه بچش انشالله که مشکلی نباشه عمل نکنن اخه نوزاد چی داره عمل قلب بازم بشه🥲خدا دلتو اروم کنه عزیزم

عزیزم خدا شفاش بده

من موقع بارداری رفتم اکو قلب گفت سالمه ولی گفته بود ۱۴ روزگی بیارین
چون ی شهر دیگه هست منم نتونستم ببرم الان فکرم مشغوله

ایشالا عزیزم به حق همون امام رضا گل پسرت شفا پیدا میکنه و معجزه میشه نیازی به عمل نیس🥺
نگران نباش مادرقوی❤️

الهی بگردم 😢☹️ به عنوان مامانش سعی کن قوی باشی الهی به حق امام رضا ع فرداشب ناامید نشی و همه چی به خیرو خوشی تموم بشه

رگهای قلبش جابه جاس یاقلبش سوراخ

الهی بمیرم برا قلبت خواهر.خدا بحق آبروی امام رضا شفای پسرتو بده زود زود خوب بشه..پسر منم از بدوتولد آب سیاه مادرزادی داشت هفت روزگی چشماشو عمل کردن دوباره دو ماهگی هم عمل کردن هنوزم مشخص نیس ک بازم نیاز ب عمل داره یا نه؟؟من درکت میکنم خیلی زیاد چون خودم دارم ذره ذره با دردای پسرم آب میشم خدا خودش ب دلمون نگاهی بندازه و شفای بچهامون رو بده..برا پسرت صلوات فرستادم ان شاءالله با خبرای خوش بیای

میگم ازکجا فهمیدی مشکل قلبی داره ؟

عزیزم انشالله که صحیح سلامت باشه بچه ات

سلام مشگل قلبش چیه

سوال های مرتبط

مامان برسام مامان برسام ۴ ماهگی
تجربه بارداری و زایمان پارت 8#
تو همین وضعیت که داشتن به من بتا میزدن و از مامانم میخواستم که به همسرم زنگ بزنه بیاد واسه رضایت اتاق عمل یه خانم دکتری که شبفتشم نبود انگار خدا واسه من فرستاده بود اومد توی بخش و منو وسط راه رو دید که رو تخت دارم اشک میریزم اومد سوال کردو منم همه چیو واسش توضیح دادم گفت که شما یه قرص میگم تهیه کنید الان بخور ضد زایمان زود رس هست اگر بهتر شدی که عمل نمیشی اگر تاثیر نداش باید عمل شی خلاصه بگم که شوهرمم اومد با یه حال بد و ناراحت که چرا الان که زود واسه به دنیا اومدن بچه. منم از داغ دلم بهش گفتم آره فک کردی یه ده سالی قراره باردار باشم فرصت داری که کمبودهایی که گذاشتی رو جبران کنی آره الآنم برو رضایتتو بده که من هر لحظه امکان داره برم واسه عمل بعدشم برو دیگه هم نیا انقد منو حرص دادی انقد غصه خوردم که داره این بلاها سرم میاد اونم رضایتتو دادم رفت قرصی که دکتر گفته بود خریدو اومد. ولی دیگه تو اتاقی که من بستری بودم نمیومد میدونستم با دیدنش واقعا بهم میریزم
مامان برسام مامان برسام ۴ ماهگی
تجربه بارداری و زایمان پارت ۷#
خلاصه اینکه شوهرم خونه رو جمع کرده بود که بیان شروع کنن به کاغذ دیواری اینم اضافه کنم که من چون نزدیک به پنج ماه با همسرم قهر بودم و خونمون نرفته بودم خونه به شدت کثیف شده بودو من اصلا اعصابم نمی‌کشید که بخوام برم این صحنه های کثیف از خونه رو ببینم. بااینکه خونم طبقه بالای خونه مامانم بود اما حاظر نبودن حتی واسه ثانیه برم ببینم چه وضعیه . خلاصه که شوهرم و مامانم گفتم که بعد از تموم شدن کاغذ دیواری نظافتچی میارن که خونه رو تمیز کنه پرده ها و فرشامم دادن که بشورن اماااا... صبح همون روزی که نصاب اومد واسه کاغذ دیواریا من از خواب که بیدار شدم حس کردم دردم بیشتر از روزای قبله جوری که از درد حالت تهوع هم بهم دست داده بود همینطور تا شب صبر کردم که بهار شم اما نه شب که شد حالم واقعا بد بود به مامانم گفتم بیا بریم بیمارستان حالم خوب نیست دیگه تحمل ندارم توی مسیر تارسیدن به بیمارستان همش اشک می ریختم که من تازه ۳۳ هفته ام نمی‌خوام الان زایمان کنم زوده همینکه رسیدیم بیمارستان یه مامان اومد منو معاینه داخلی مرد گفت دهانه رحم بستس. نوار قلب از جنین گرفت و تست آن اس تی که همه خوب و نرمال بود اما توی معاینه شکمی بچه خودشو سفت میکرد یه ماما دیگه اومد گفت کاملا مشخصه که انقباض داره باید بره اتاق عمل من همونجا یخ کردم گفتم نه خیلی زوده من این دردارو از اول بارداریم داشتم الان خوبه همه چیم تورو خدا به دکترم زنگ بزنید اما قبول نکرد فقط گفت سریع بهش بتا بزنید کاراشو کنید که بره واسه عمل
مامان کیانا مامان کیانا ۴ ماهگی
بعد از کم شانسی۱۰ کیلومتر به کاشمر ماشینمون خراب شد دیگه شوهرم یک ماشین گرفت منو مادرم فرستاد بیمارستان خودش موند برای ماشین وقتی به بیمارستان رسیدیم ساعت یک شده بودخانم دکتر باقری گفت دکتر رمضانی بامن هماهنگ کرده برو بخواب تا نوار قلب بگیرم و معاینه کنم هرچه میخواست ضربان قلب رو گوش کنه نتونست تا معاینه کرد گفت دهانه رحمت کلا بسته شده و خونریزی به لخته تبدیل شده بود گفت اکسیژن به بچه نمی‌رسه ضربان قلب افت کرده فوری زنگ بزن شوهرت خودشو برسونه برای امضا دیگه تا موقع مادرم رفت برای تشکیل پرونده منو آماده کردن سوند وصل کردن که درد نداشت سرم وصل کردن خون ازم گرفتن گذاشتن روی ویلچر که شوهرم اومد دیگه راهی اتاق عمل شدم رفتم اتاق عمل تموم کادر پزشکی خانوم بودن روی تخت نشستم که به کمرم بی حسی زدن که اونم درد نداشت کم کم پاهام بی حس شدن دراز کشیدم پرده جلوم گذاشتن دکتر تا وارد اتاق عمل شد بسم الله کرد خیلی خانوم دکتر مهربون بود خداخیرش بده تا شروع کرد من تند تند صلوات می‌فرستادم و آیه الکرسی میخوندم
مامان دل‌ربا👧🏻 مامان دل‌ربا👧🏻 ۲ ماهگی
بی رحم ترین آدما کسایی هستن که به یه مادر حس ناکافی بودن میدن
چند شب پیش ما به اصرار دوست شوهرم رفتیم شام خونشون
من خودم میدونستم دردهای کولیکیش شروع میشه اونجا و اذیت میکنه اما اصرار کرد بیاید
گریه هاش اونجا شروع شد و آروم نمیشد
یه دفعه گفت بهش قطره کولیک خارجی بدید گفتیم براش خریدیم اما دکتر گفت اول صبر کن مطمئن شو درد کولیک بعد شروع کن قطره رو از امشب رفتیم خونه بهش میدیم
یه دفعه دوست شوهرم گفت نه باید بهش تا الان میدادید بچه گناه داره بهش بدید اصلا بهش استامینوفن داریم بهش استامینوفن بده
گفتم نه استامینوفن فقط باید زیر نظر دکتر داد به بچه الکی نمیشه بهش داد گفت نههه ما به بچمون میدیم که درد نکشه گناه دارن من سکوت کردم چیزی نگفتم
دیگه بچه رو از بغل شوهرم گرفت به آروم کردنش دیگه یطوری نگاهم کرد که یعنی شما به درد نخورید بلد نیستید بچه رو آروم کنید باید قطره بدید و …
خلاصه همش تیکه میپروند ما به بچمون میدادیم اصلا گریه نمیکرد آرامش داشت و …
شبش من اینقد غصه خوردم که من مادر بدی هستم نمیتونم بچم رو آروم کنم بچه های بقیه آرامش دارن
چرا بعضیا یه طوری رفتار میکنن انگار دلسوزتر از پدر و مادر برای بچه هستن 🤕
چرا اینقد بعد مادر شدن تروماهای مختلف تجربه می‌کنم 😭
مامان هستی خانم مامان هستی خانم ۳ ماهگی
من دیگه خسته شدم ، کم آوردم ، خسته ام ، داغونم چرا بچه داری اینقدر سخته ، چرا اینقدر یه مادر باید سختی بکشه تا بچه اش بزرگ بشه مگه ما آدم نیستیم که باید اینقدر استرس و ترس و عذاب وجدان رو تحمل کنیم 😭
از به طرف حساسیت به پروتئین گاوی که خودم چند هفته است به هیچ پروتئینی لب نزدم بدنم داغون شده از بس هیچی نخوردمتز یه طرف رفلاکس و بالا آوردنش که همه اش باید لباس عوض کنم الآنم که سرماخورده ( خودم سرماخورده ام اما ۲۴ ساعت حتی برای خواب ماسک زدم اما اطرافیان اصلا درک نمیکنن داداشم مریض بود اومدن خونه مون دخترم گرفت با اینکه اصلا نزاشتم نزدیکش بشه و زود رفتن 😭)
الان بچه ام یکم سرفه داره ، دماغش میگیره و آبریزش و عطسه داره ولی خب خیلی زیاد نیست اما من تحمل همینم ندارم از صبح تا الان حالم گرفته است دارم از غصه میمیرم
کاش میشد چند روز بدونه هیچ دغدغه ای برم یه جایی دور از همه خسته شدم دیگه اصلا فکرش رو نمی‌کردم اینقدر سخت باشه😭😭💔❤️‍🩹