مامانا شما هم از وقتی زایمان کردین بخاطر بچه هی مهمون میاد خونتون ؟
قبلا هیچ کس نمیومد و همیشه تنها بودم خونه الان زود زود میان
یکم اذیت میشم با مادر شوهرم و جاری یه ساختمونم. اونا که هرروز میان راستش تا کارامو میکنم و می‌خوام تا بچه خوابه یکم استراحت کنم میبینم در میزنن چند بار هم از خواب بیدارم کردن می‌دونم بخاطر بچه میان فقط
ولی من راحت نیستم اینجوری باید درکم کنن یکم حداقل دو روز درمیان بیان من هنوز خودمو پیدا نکردم از زایمانم یه استراحت درست حسابی نداشتم 🫠

وای دقیقاااا من حتی چندبار مادرشوهرم و پدرشوهرم زنگ زدن بیان شوهرم گفته خوابن بهشون برخورده منم به شوهرم گفتم خانوادت خیلی بی منطق و بی درکن قرارنیس من به خاطراونا از استراحتم بزنم راس میگن شبایی که گریه میکنه بیان نگه دارن

الهی چقدر سخته برات😩😩

اگه خطری ندارن برای بچه بزارش پیش اونا بگو ۲ساعت نگه دارین کارامو کنم بعدش استراحتتم بکن
یا برو خونه ی مادرشوهرت وقتی بچه خوابه نگهش داره خودتم تو اتاقشون یه چرت بزن

من علنا چندبار بهشون بی احترامی کردم چون دیدم حالیشون نمیشه والا خودم اعصاب ندارم اوناهم هرروز هرروز میان که چی بشه موقع حاملگی اینورا نمیومدن اصلا
حالا جالبه هیچ کاری هم واسه بچم نکردن اولین نوه پسریشونه نه قربونی کشتن نه کادوی درست وحسابی

همینکارارو میکنن عروس جلوشون درمیاد بعد میگن عروس بده و رو نمیده و…

بی رودروایستی و‌محترمانه بهشون بگو‌میخای استراحت کنی ...از استراحت و سلامت روحی و جسمیت هیچی مهمتر نیست .هرکیم نفهمید و درک نکرد و نارحت شد اصلا برات مهم نباشه

واقعا متنفرم از این رودربایستی که ماها داریم و راحت نمی‌تونیم بگیم چیزی اذیتمون میکنه
منم نگران همینجور چیزام. چطور بگم کسی بیمارستان نیاد ملاقاتم تو اون حالم... چطور بگم کسی بچه رو نبوسه تو این اوضاع مریضی... حتیییی کاش میشد کسی بغلشم نمیکرد انقدر که آنفلوآنزا زیاده
و خیلی چیزای دیگه

این که با اقوام تو یه ساختمون باشی خیلی سخته
منم همینطور بودم اما با هررر سختی بود هفته ۳۳اینا اسباب کشی کردم فعلا که راحتم

خودت بزن بخواب و بگو بچع نزاشته بخوابم
یا حمام بودم نشنیدم
خلاصه بکو این کوقع ها استراحت میکنم و خددت خدابالد بگبر تا دفعه بعد بفهمن

ن هیچکس نمیاد واس من😂😂😂