مامانا تورو خدا راهنماییم کنین چه خاکی تو سرم بریزم از از دست این دختر
هرچی بهش بگم سرم داد میزنه گریه میکنه
امروز بچه هام دوتاشون گازشو گرفته بودن گریه میکردن

بعد اینا خیلی خواهرشونو دوس داره تا بیاد سمتشون یا براشون برقصه اینا خوشحال میشن
بعد هر روز نیم ساعت گوشیمو میدم دست دخترم برنامه های آموزشی هست نگاه میکنه

بهش گفتم عزیزم یدقه بیا براشون برقص تا آروم بشن یکم تا بخوابونمشون
چند بار تکرار کردم گفت نه گفتم دخترم لطفا باز محل نذاشت
منم گفتم اصلا بده گوشیمو اونم یجوری نگام کرد منم دستمو بردم طرفش که بده یهو داد میزنه میگه خو باشهههه باشههههه بیا گوشیو انداخت زمین دوتا چک خودشه زد و به گربه افتاد منم دعواش کردم که آره سر مامانت
داد زدی بعد اومدم تو اتاق
اونم هی گریه گریه که کاش من بدنیا نمیومدم من میرم پیش سگا که منو بخوره فلانو فلان بعدم اومده تو اتاق میگه ببخشید
و میگه زود ازم مغذرت خواهی کن یعنی که بیا آشتی کنیم
بخدا دارم دیونه میشم خودمم از دستش کلی گریه کردم دلم نمیخاد اونم اذیت بشه ولی واقعا منم اذیت میشم از رفتارش نمیدونم چکار کنم
به نظرتون ببرم روانشناس؟

۵ پاسخ

عزیزم رفتار شما درست نیست .
بچه شما بزرگه متوجه میشه . شما بهش قول دادی نیم ساعت گوشی دستش باشه بعد به خاطر کار خودت میگی از اون تایمت بگذر بیا برقص ! تازه بعدم که دخترت طبق حق طبیعیش مخالفت میکنه میگی اصلا گوشیو بده !
مگه چه کار اشتباهی کرده که با گرفتن گوشی تنبیهش میکنی ؟
خب مشخصه با این رفتار بچه فکر میکنه با اومدن اون دوتا مامان دیگه منو دوست نداره و شروع میکنه به لجبازی

سعی کن براش از طرف دوقلوها کادو بخری هر بار که تو نگه داریشون کمکت کرد یا باهات همکاری کرد، کادو های کوچیک، یه چندتا وسیله بخر بذار توخونه هر سری یکیشو بده. ولی گاهی بده نه همیشه، نذار فکر کنه بهش باج میدی.
روانشناس که حتتتما ببرش.
خواهرم رفته بود پیش روانشناس دخترش ۷ سالشه پسرش ۱۰ ماه. گفته بود اولویت دخترته. پسرت در حد رفع نیازهاش بهش توجه کن. وقتی دخترت خوابه یا خونه نیست کل وقتتو بده به پسرت و بهش محبت کن.
دوقلوهارو بسپار به کسی با دخترت برو بیرون براش خرید کن برید کافه. تا بفهمه خیلی مهمه. کاری که دوس نداره در قبال دوقلوها انجام بده رو مجبورش نکن انجام بده، مثلا همین دفعه دلش نمی‌خواسته تو اون لحظه برقصه، اصرار نکن. نذار فکر کنه به خاطر دوقلوها مورد ظلم و اجبار قرار گرفته.

من یه پسر ۶ ساله دارم
از وقتی دوقلوها دنیا اومدن بشدت حساس شده و لجباز
البته تقصیریم نداره کل وقتمو دوقلوها میگیرن دیگه مث قبلا نمیتونم باهاش بازی کنم و دلمم براش میسوزه

روانشناس خوبه ببری هیچ اشکالی نداره ولی تا اون مدت تا میتونی بهش محبت کن بغلش کن بهش بگو خیلی با ارزشه برات و دوسداری مثل قبل باهاش وقت بگذرونی.منتظری کوچولوهات بزرگ بشن تا دوباره باهاش حسابی وقت بگذرونی

چن سالشه

سوال های مرتبط

مامان ماهلین🌙👼🏻🩷 مامان ماهلین🌙👼🏻🩷 ۸ ماهگی
سلام مامانا
میخواستم اتفاقی که چند شب گذشته افتاد و براتون تعریف کنم
چند شب پیش خونه پدر شوهرم دعوت بودیم و دوتا از خواهرشوهرامم بودن با شوهر و بچه هاشون ،ماعلین بلافاصله که عمه هاشو میدید به طور خیلی شدید گریه میکرد و بعد که میبردمش داخل اتاق آروم میشد و باری میکرد اگر اونا میامدن تو اتاق باز گریه میکرد تا برن بیرون
این دفعه دومی هست که تومهمونی این اتفاق میوفته و ماهلین با دیدن همه هاشو آنقدر شدید گریه می‌کنه
هم خودشون ناراحت میشدم هم مادرشوهرم
هی می‌آمد می‌گفت بیارش بیرون از اتاق تا بازی کنه منم گفتم گریه می‌کنه ۱,۲بار باهمسرم فرستادند بیرون باز گریه کرد آوردش داخل اتاق ساکت شد
کلا از وقتی ماهلین به دنیا آمده شاید ۸,۹بار دیدتشون
نمی‌دونم دلیل این همه بی‌قراری چیه
برای شامم آمردمش سر سفره ولی جایی که اونا رو زیاد جلو چشمش نباشن نشوندم اما باز صداش میکردم انگار خوششون می‌آمد بچم گریه کنه
بنظرتون دلیل این کار و رفتار ماهلین چیه ؟؟؟
خواهرای خودمم زیاد نمی‌بینه اما بعد دیدتشون گریه نمیکنه
مامان زینب😍🫀✨ مامان زینب😍🫀✨ ۹ ماهگی
من خیلی مامان بدیم😭
گاهی وقتا با خودم میگم چرا یه بچه ی معصوم و بی زبون رو به دنیا آوردم وقتی نمیتونم باهاش درست رفتار کنم😭😭
من غریبم و خانواده ی خودم و همسرم شهرستانن و دست تنهام
از یه طرفم چهار پنج ماهه یه مشکلی پیش اومده تو زندگیمون خیلی اوضاع روانیمون به هم ریخته و هرکسی زنگ میزنه به اسم احوال پرسی کلی بهم تیکه میندازن و اذیتم میکنن
امشب خیلی حالم بد شد و از داخل مغزم داشت از این همه فکر و خیال و فشار عصبی منفجر میشد ، دخترم رو خوابوندم اومدم بذارمش سر جاش بیدار شد یه کم جا به جا شد و یه کلی بالا آورد روی پتوش منم یکدفعه نشوندمش و با صدای بلند دعواش کردم و پتوش رو برداشتم بردم توی پذیرایی پاک کردم با دستمال ، زینب داشت گریه میکرد بلند بلند میگفت ماما😭😭😭اومدم تو اتاق دیدم چهار دستو پا اومده پشت سرم تا در اتاق و همش با گریه میگفت ماماااا😭 بغلش کردم و خوابوندمش و بوسش کردم ، الان کلیییی گریه کردم و حالم بده ، نگله که به صورتش میکنم از خودم متنفر میشم😭😭😭💔💔💔