همیشه فکر میکردم یه دختر قوی هستم. اما حالا وقتی ۴ صبح فشارم میزنه بالا در حالی که دارم بچه رو شیر میدم و همسرم توی تب می سوزه و من مجبورم تنهایی خودمو برسونم اورژانس می فهمم اشتباهه قوی بودن. وقتی بخیه های اون زایمان طبیعی کوفتی هنوز درد میکنه وقتی درد طاقت فرسای مچ دست چپت با ساعدت اجازه نمیده دراز کش یا نشسته به بچه ات شیر بدی وقتی تنهایی مجبوری بپزی بشوری بروبی از همسرت مراقبت کنی بچه تو هی تروخشک کنی اونم درست زمانی که به شدت نیاز به استراحت داری با خودت فکر می کنی نه نباید این اندازه قوی می بودی... باید نشون می دادی که تو هم شکننده ای. تو هم نیاز به مراقبت داری. تو هم نمی تونی تنهایی از پس این همه کار و درد و کوفت بربیای... ساعت ۴ صبح وقتی همه توی خواب نازن تو اشک ریزان سوار اسنپ میشی تا بری اورژانس. فشاری که پایین نمیاد مسئول پذیرشی که با بلندی صداش تو رو به خودت میاره که خانوم بیمار کیه و تویی که هنوز میخوای وانمود کنی قوی هستی و میگی خودم... ساعت ۵ صبح و برگشتن به خونه... کلید رو توی قفل چرخوندن و شنیدن صدای گریه بچه که شیر میخواد و پوشک و اصلا مریضی تو براش معنا نداره و همسرت که روزی هزاربار قربون صدقه دخترت میرفت و حالا یه جوری داره توی تب ناله میکنه که حواسش نیست بچه داره از شدت گریه از حال میره... نه قوی بودن تا این اندازه خوب نبود...

۱۰ پاسخ

الهی بمیرم برات
والدین شوهرت یا خودت کجان؟
آشنایی کسی؟؟

عزیزم 💔

خدا بهت قوت بده واقعا درک میکنم منم موقع زایمانم بدنم توانایی نداشت خسته میشدم گریم میگرفت ک نمیتونستم مث قبلا کارامو بکنم کمردردمیشدم وقتایی ک میرفتم سرکار شبش کمردرد گریه میکردم همش میگفتم دیگ اون ادم سابق نمیشم .
ولی مااا زنا اشتباه میکنیم بدخودمون ظلم میکنیم .همیشه با خودم میگفتم چرا زود بلند شدم ک برم سرکار هیچی مهمتر از سلامتی نیست بدنم خیلی کم میاورد
تو این ۴۰ روز سخت نگیر بزار خونت نامرتب باشه بزار ظرفا کثیف باشع به خودت فشار نده تو همینک ب بچت تر وخشک میکنی ب اندازه کافی قویی ..

منم سزارین بودم بخیه‌هام درد میکرد سینه‌م زخم شده بود از شیر خوردن بچه‌م از درد و زخمش گریه میکردم. شوهرم شیفت شب میرفت سرکار من تا صبح با بچه درگیر بودم. کولیک میشد تا صبح یه نفس جیغ میزد .دلم واسه ۵دقیقه خواب ضعف میرفت روزها هم همش یا به کار خونه و بچه‌داری میگذشت یا خانواده شوهرم میومدن یا مهمون میومد. اون روزها وحشتناک بود ولی گذشت

مامانتون نیستن؟ یا خانواده شوهر ؟
اخه من تا ۴۰ روز خونشون بودم .

دعا میکنم برات ان شاءالله بحق امروز که تولد امام جواد هست خدا کمکت کنه .خانوم صبور

ای بابا هوفف منم شوهرم ازاین ویروسه گرفته بود یک هفته ت خونه بود تب افتاده بود یعنی تنهای بردمش سرم وصل کرد یک وعضی تازه الان رفته سرکار خوب شده خداشکر

ای وای چ سخت خدا بهت قوت بده عزیزم

ان شاالله که خدا بهت توان و سلامتی بده خانمی
سخته واقعا
ذکر لاحول و لا قوه الا بالله رو زیاد بگو

عزیزممممم
حالا حالت بهتره؟

سوال های مرتبط