🍃 شرح زایمان من برای مامانا :
من به صلاح دید دکتر قرار شد صبح برم بستری بشم و با القا زایمان کنم ( همون آمپول فشار )
اولش رفتم لباسامو دادن عوض کردم یه لباس که همه جام معلوم بود 😂
بعد بردن یه اتاقی سرم وصل کردن و ان اس تی وصل کردن و اصلا اجازه نمی‌دادن تکون بخورم
برای همین بدترین و دردناکتربن بخش برای من همین تا ۴ سانت بود چون به شدت کلافه بودممم جوری که گفتم دکتر ببر سزارین 😂 دکترم هم هی دلداری میداد
ماما همراه بنده خدا هم که اسیر من بود و هی با من ورزش میکرد و ماساژم مبدادم
واقعا ماماهمراه چیز خوبیه حتما بگیرید
حضور همسر هم خیلیییی به من کمک کرد چون مایه دلگرمیه
البته اون وسطای درد ظاهراً بهش یچیزای بدی گفتم 😂😂
دیگه طی سه ساعت هی میرفتم توی وان و ورزش و اینا تا گفت شدی ۹ سانت
دیگه انقد بهم زور میومد که بالا هم آوردم
اون لحظه قشنگ حس وقتیه که یبوست داری و زور میدی ‌‌‌‌...
یکساعتم حدودا طول کشید تا فول شدم و سر بچه پیدا شد
دیگه ست زایمان آوردن و دکتر برش رو زد و سه چهارتا زور شدید زدم و دیدم بچه اومددددد
من اهمیت ورزش دوران بارداری رو اینجا فهمیدم چون اگه بدن عادت نداشته باشه این مرحله زور زدن نمیتونه پوزیشن بگیره🥴
من ساعت ۸ صبح القا شدم و ۶ عصر زایمان کردم
چون من وقتی رفتم هیچ دردی نداشتم
اما شما اگه بتونید یکم دردهاتون رو توی خونه بکشید کمتر اذیت میکنن
چون مدام معاینه میکنن و یکم دردناکه.‌‌.‌‌...

تصویر
۴۳ پاسخ

مبارکه عزیزم چشمت روشن خدا نگه داره براتون ♥️😍

مبارکه عزیزم 💝 ممنون از اینکه تجربه تو گفتی ، دوره های خانم آبادی کمک کرد بهت؟ کدوم نکاتش بهتر بود که استفاده کنم؟ دوره رو شرکت کردم هم زایمان راحت هم فیزیولوژیک ولی چون دیره میترسم همشو نتونم ببینم کدوم قسمتش رو ببینم مفید تره؟

خداروهزار مرتبع شکر
دعا کن منم بتونم طبیعی راحت زایمان کنم 🥺❤️

کدوم بیمارستان رفتی فاطمه جان؟

مرسی ک اینقدر جزء ب جزء نوشتی تجربتو برامون❤️

عزیزممم مبارک باشه😘😘😘🧸💫🧸💫

سلام عزیزم
خوبی خودت
به سلامتی عزیزم
قدم نو رسیدت مبارک
سایتون برا نی نی کوچولو مستداام 💕💐

بسلامتی مامان فاطمه گل مرسی از تجربه ات گفتی 😍 کلاس ورزش کجا می رفتی ?

طبیعی نههه😭😥
کدوم بیمارستان زایمان کردی عزیزم
و چند هفته زایمان کردی
و اینک نی نی چند کیلو بود

چه عالی توضیح دادی💋🥺😍💋

ممنونم ازت خانوووووم🌹

مبارک باشه قدم نی نی انشالله نامدار باشه❤ خداروشکر که رد کردید این آیتم رو ،و وارد فاز جدیدی شدید 😁

خداروشکر که سالم و سلامت زاییدی

مبارکت باشه عزیزم 😍 الهی قدم کوچولوت پر خیر و برکت باشه 🩷🩵

ممنونم که تجربتو به اشتراک گذاشتی 😘

مبارکه عزیزم

امپول فشار زدن برات دردات تیز نبود؟

بندناف مشکلی پیش‌نیاورد واست؟

اخی عزیزم مبارکت باشه😍😍
خداقوت بهت واقعا🌹🌹
شیرزن😘😘

مگه نمیگفتی بند ناف پیچیده دور بچه و سزارینم🤔

فاطمه جان مبارک باشه 😍⚘
انشالله قدمش براتون پر از خیر و برکت باشه

شما دقیقا چند هفته و چند روز بودین که ختم بارداری دادن؟ چون منم قراره ختم بارداری بدن و با آمپول فشار زایمان کنم

فاطمه جان دوره های بارداری و زایمان راحتی که رفتی اثری توی زایمانت داشت؟؟؟

مبارک باشه بسلامتی عزیزم😍🥰

مبارک باشه😍😍

اتفاقا من میخواستم امروز بهت پیام بدم ببینم زایمان کردی یا نه😅
کدوم بیمارستان بودی؟
به سلامتی ، قدمش خیر و مبارک باشه😍😘

مبارک باشه عزیزم. خسته نباشی 👏🏼👏🏼👏🏼

عزیزم مبارکه زایمان کردی
منم دوروزه زایمان کردم

مبارکه عزیزم

مبارکه پس مگه قرار نبود سزارین بشی؟؟

خیلی خوشحال شدم عزیرم

مبارکه عزیزم ان شاالله قدمش پراز خیرو برکت باشه براتون

قدمش پر برکت

مبارک باشه منم دکترم گفته باآمپول فشار باید زایمان کنم

مبارک باشه عزیزم منم فردا میخام برم بستری بشم چون درد ندارم ولی خیلی استرس دارم

وجود دکتر خودت و ماماخصوصی و اتاق خصوصی که همسرم بیاد چقدر برات هزینه داشت؟

مبارکت باش عزیزم خدابرات حفظش کنه قدمش پرخیروبرکت باش براتون

ما رو هم دعا کن

اخیش بلاخره زایمان کردی
بسلامتی عزیزم 🌹😍

مبارک بسلامتی

کدوم بیمارستان بودین عزیزم؟

آخی عزیزم مبارک باشه😍

مبارک باشه عزیزم الهی همیشه شادوسلامت باشی خسته نباشی مامان مهربون 🦋😘❤️

مبارکه قدمش بسلامتی

مبارک باشه عزیزم 🤗

خیلی مبارکت باشه😍😍😍
الهی ب سلامتی و شادی عزیزم
خسته نباشی مامان♥️
ی سوال ، قبل بستری چقدر باز شده بودی و اینکه بچه داخل لگن اومده بود یا ن؟

سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۲ ماهگی
پارت ۴
ولی بعد کلی ورزش اخرم با دست یه سانت وا میشد ولی عالی بود که بعد اون همه درد من درد نداشتم
دیگه رسیده بودم به ۹ سانت حس زور شدید داشتم سر بچه بالا بود دیگه انقدر زور زدم و سجده رفتم با انقباض که سر بچم اومد پایین دیگه ۱۰ سانت بودم ولی یه مانع بود تو واژن که با تمام قوا زور زدم بچه اومد تو کانال و دکترم اومد و بهترین بخیه ای که تو عمرم دیدم رو برام زد
دکتر موقر بهترین دکتر دنیا برای من تو کل بارداری بچمو گذاشتن تو بغلمو از شوق اشک ریختم
و اینم بگم من از ۴ سانت دیگه هیچچچچ دردی نداشتم
و الان تنها دردم بواسیرمه که خیلی بد شده چون قبل بارداری هم شدید بود و با زور زایمان خیلی بد شد
از طبیعی با اپیدورال خیلی راضی بودم
برای من بد درد که تازه فهمیدم ارثی از خاله هام هست باز نشدن دهانه رحم
عالی بود
بیمارستان پاستور بود شیفت صبح زایشگاه عالی بودن
و بیمارستان خوب بود
هزار بار بگردم طبیعی میارم الان خواهرخام غبطه میخورن به حال من بعد زایمان
و تخت بغل من ۵ نفر زایمان کردن و من هنوز بودم 😅
کسایی رو دیدم که ۸ سانت هم درد نداشتن
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان 💗👶🏻panah مامان 💗👶🏻panah ۲ ماهگی
مامان یوتاب مامان یوتاب ۱ ماهگی
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی3
بعد اون از ساعت 4 تا اخر هییییچ دردی نداشتم این وسط سه بار هم اومدن و برام شارژ کردن ساعت 5 معاینه کردن 6 سانت بودم و بهترین قسمتش این بود ک دیگه معاینه هم دردی نداشتم بعد ساعت6 هشت سانت بودم اما سر بچه هنوز بالا بود تا ساعت 7 شب ک دیگه حس مدفوع و فشار داشتم بهم پوزیشن سجده دادن و گفتن هروقت بهت زور اومدن محکم زور بزن و منم همینکارو میکردم تا دیگه فول شدم بعد یه ماما اومد کمک و گفت پاهاتو بگیر و چونتو بچسبون ب سینت و زور بزن خودشم کمک میکرد منتها من حس نداشتم نمیفهمیدم چیکار میکنه🙄 تا ساعت 8 زور زدم ک دیگ گفت بسه و منو بردن اتاق زایمان اونجا هم دکتر اومد و باز زور زدنا ادامه داشت تا ساعت 8:20 ک فشار سر بچه رو حس کردم ولی چون خیلی خسته شده بودم یه ماما هم اومد کمک و همراه با زورای من وزنشو مینداخت رو شکمم ک یهو دخترکم و دیدم ک دکتر آویزون گرفته بودش و گذاشتنش رو شکمم 🥺😍اون لحظه قشنگترین لحظه زندگیم بود انقدر اشک شوق ریختم و برای همه چشم انتظارا دعا کردم انشالله این حسو تجربه کنن❤بعدم دکتر شروع کرد بخیه زدن ک از طولانی بودن تایمش فهمیدم اوضاع خرابه بپرسیدم ک دکتر گفت من یه برش کوچیک زدم ولی پارگی های دیگه هم داشتی و درکل انقدر ک سر بخیه هام اذیت شدم سر زایمانم نشدم البته من استراحتم نداشتم و بعد ک اومدم خونه بخاطر زردی دخترم سه شب دیگه هم مجبور شدم بیمارستان دست تنها باشم ولی در کل بخام بگم زایمانم خیلی عالی بود بهتر ازون چیزی ک فکر میکردم توصیمم ب مامانا اینه ک اپیدوال یا بی دردی ک مناسب میدونین و حتما بگیرین واقعا ارزششو داره روز زایمان ک بهترین روز زندگیته رو درد نکشی و خاطره تلخی برات نشه❤
مامان جوجه نازم❤️ مامان جوجه نازم❤️ ۲ ماهگی
منم با تمام توانم زور میزدم و چون بلد نبودم و خسته میشدم وسط شدت درد زور رو ول میکردم که این کار رو خراب میکرد دوتا دکتر و چهارتا ماما اومده بودن بالای سرم و از اینکه اینقدر من زود پیشرفت کردم تعریف میکردن و خوشحال بودن ...
اونقدر زور زدم با هر روشی که گفت بریم اتاق زایمان و وقتی من انقباضم ول شد بهم کمک کردن بلند شدم رفتم و روی تخت مخصوص رفتم اونجا بهم بی حسی زدن و برش دادن که من هیچی نفهمیدم و اصلا سوزن بی حسی هم که زد درد نداشت و اونجا بهم می‌گفت زور بزن من دستمو به میله ها می‌گرفتم و با تمام توانم زور میزدم و یه ماما از بالا شکمم رو فشار میداد یکی هم پایین وایساده بود و یکی کنارم که یهو بچه اومد بیرون و من اینو فقط از آبی گرمی که ازم خارج شد فهمیدم و هیچ دردی موقع بیرون اومدن بچه نداشتم...
بچه من ساعت ۸:۳۰ توی یه روز بارونی دنیا اومد و من بخیه خوردم و الان درد بخیه رو دارن فقط و دل درد مثل پریودی که قابل تحمل...امیدوارم همتون این حس قشنگ رو تجربه کنید و من پشیمون نیستم از انتخاب زایمان طبیعی🥰🥰
مامان علیسان مامان علیسان ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 4

دیگه دردام قابل تحمل نبودن و من هی التماس میکردم ساعت 12شب شد دکتر گفت تا صبح زایمان نکنی می‌فرستم سزارین باید تلاش کنی ورزش کنی و دردام جوری بود من نمی‌تونستم پامو دراز کنم به زور تونستم روی توپ بشینم دردام میرفتن میومدن و من از درد میشستم زمین زار میزدم ساعت شد 2شب دکتر گفت سر بچه دیده میشه هر وقت درد اومد سراغت زور بزن وقتی دردام میومد از پشت ران پامو می‌گرفتم سرمو میاوردم بالا محکم زور میزدم 10دقبقع بود دکتر گفت لباسامو بپوشم بیام برو بالای تخت زود همه چیزو آماده کردن گفت فقط زور بزن دردام دیگه غیر قابل تحمل بود واقعا احساس میکردم الانه ک بمیرم چشامو بستم گفتم خدایا دیگه تحمل ندارم خواهش میکنم تموم شه همین که اینو گفتم دکتر گفت بی حسی میزنم آروم باش بی حس و زد یه صدای قیچی شنیدم که پاره کرد گفت فقط یه زور بده یه زور زدم بچه اومد گذاشتن روی سینم و کل دردام رفت گفت سرفع کن جفت بیاد دوتا سرفه کردم جفت هم اومد و شروع کردن بخیه زدن و یکی هم هی با دوتا دستاش روی شکمم فشار میداد و واقعا درد داشت یکی دوتا از بخیه هامم دردشو فهمیدم موقع زدن بعدش دیگه لباسامو پوشوندن بچه رو هم دادن بردن بخش هر سوالی داشتین میتونین بپرسین بهتون میگم

این لحظه شیرین و به تمام چشم انتظارا آرزو میکنم
مامان نِلین 🩷 مامان نِلین 🩷 ۱ ماهگی
پارت۲ ساعت۱۲ شب هم رفتم حالت سجده رو تخت تا بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ ، دیگه ماما بهم گفت دراز بکشمو استراحت کنم تا موقع زایمانم برسه که باید زور بزنم جون داشته باشم، منم یه ساعت دراز کشیدم، دوباره رفتم رو توپ ، که دیگه انقباضامو حس میکردم با وجود اپیدورال اما قابل تحمل،دیگه احساس میکردم بچه خیلی پایین، معاینه شدم ۹ سانت باز بودم، ماما گفت بریم سر دستشویی بشین زور بزن ، رفتم ولی خیلی فشار رو پایین تنم حس میکردم ، ترسیده بودم، حس میکردم باسنم میخواد پاره بشه از فشار… ترسناک ترین قسمتش برای من فقط همین لحظه ای بود که سر توالت فرنگی نشسته بودم
دیگه گفتن بیا رو تخت، ساعت شده بود ۳نیم، من اومدم رو تخت ، دکترمم رسید ، خیلی قدرت برای زور زدن نداشتم ، با کمک ماما که رو شکمم فشار میاورد و چند تا زور، ساعت ۴ صبح ۲۰ دی بعد از ۱۹ ساعت با حضور همسرم زایمان طبیعی کردم وقتی بچه مو درآوردن، باورم نمیشد فکر کردم فقط سرش اومده بیرون که همسرم که کنارم بود گفت نه تموم شد زایمان کردی ، بعدم بچه مو اوردن بالا دیدم و راحت سرمو گذاشتم رو‌تخت، بچمم گذاشتن رو شکمم دیگه بخیه زدن دکتر رو خیلی نفهمیدم فقط یکم سوزش داشتم که لیدوکائین زد ، از دکترم بابت تعداد بخیه ها که پرسیدم گفت زیر ۱۰ تا شده …