سوال های مرتبط

مامان رادمهر مامان رادمهر ۱ ماهگی
مامان 👼🏻دوقلوهای معجزه🩷 مامان 👼🏻دوقلوهای معجزه🩷 ۴ ماهگی
#پارت سه…

دکترم برام پمپ درد گرفته بود بچه هامو با خودم بردن بیرون از اتاق خیلی خوشحال بودم. که اول از همه همسرم اومد خودشو به من رسوند بعد رفت سراغ دخترامون🩷🌸🫂
لحظه به لحظه خدارو شکر میکردم بردنم توی اتاق پمپ درد هم گذاشتن دکترمم از قبل شیاف و… گفته بود بگیرم بعد دکترم اومد کنترلم کردو خیلی با مهربونی زیاد بخیه هامو چک کرد و رفت واقعا از دکترم خیلی راضی بودم و از بیمارستانم خیلی راضی بودم…
بعد پرستار اومد بچه هامو شیر داد خدارو شکر شیر داشتمو بچه هام کاملا سیر میشدن…🫀
به هیچ عنوان زیر سرم هیچی نذاشتم سرمو هم تکون نمیدادم بعد ۸ ساعت اومدن گفتن باید راه برم شکمم خیلی بزرگ بودو برام سخت بود با نسکافه شروع کردم بعد هم کمپوت برام گذاشتن روی میز که راه میرم ضعف نکنم همسرم کمکم کرد بلند شدم شکمم سنگین بود با دست نکهمیداشتم و راه میرفتم خیلی سرم گیج میرفت خیلی ضعف داشتم ولی تند تند چیزای شیرین میخوردم که ضعف نکنم واقعا یه توصیه برای کسایی که میخوان زایمان کنن سزارین سعی کنید راه زیاد برید کمپوت گلابی بخورید نسکافه زیاد بخورین سرتونو هم زیاد تکون ندین…بعد که بلند شدم رفتم داخل حمام اتاقم شستنم و تونستم شرت و پوسک بزارم بچه هامو با عشق بغل گرفتم هنوزم باورم نمیشد ولی خیلی خوشحال بودم خیلی نمیتونم نمیدونم چجوری توصیفش کنم براتون…
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۳
چون توضیحات پروندم و دکترم ننوشته بود نمی‌تونستن از ریکاوری خارج کنن بعد از دو ساعت و نیم آوردنم بخش و لباسامو عوض کردن و برام شیاف گذاشتن و پد گذاشتن گفتن که باید تا ساعت ۴ استراحت کنم و نمی‌تونم چیزی بخورم کلی برام سرم و امپول میزدن که درد احساس نکنم و واقعا رسیدگیشون عالی بود ساعت ۴ برام سوپ آوردن که بخورم و آب کمپوت و چای نسکافه گفتن شروع کنم ب خوردن که نیم ساعت بعد بیان بلندم کنن برای اولین راه رفتن که واقعا این قسمت برای من خیلی سخت بود با اینکه کلی دارو گرفته بودم اما عذاب بود حالا شاید برای فرد دیگه ای راحتتر باشه
و واقعا راه رفتن باعث میشه ک شکم نرمتر بشه و حالم بهتر شد
فقط شیر دادن با بخیه سخته ک اونم بعد از چند بار عادت میکنید
خیلی هم مامانا گفته بودن تجربه‌تو بذار اینم از تجربه من که شکر خدا از بیمارستان و دکتر خیلی راضی بودم و برای من عالی بود و رسیدگی به نوزادشونم خیلی خوب بود و همه چیزشون سر وقت بود♥️😍
مامان نیلان👧🏻 مامان نیلان👧🏻 ۱ ماهگی
مامان پندار مامان پندار روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم تجربه زایمانم 🌼😍
خلاصه بدون برنامه ریزی و اینکه اصلا از بیمارستان خبری داشته باشم رفتیم بیمارستان سعدیی اصفهان 😍 فوق العادههه بودن پرستار ها بیمارستان همه چی عالییی حتی شیاف هم خود پرستار میزاشت برامون
تا رسیدم دیگه دکتر رو دیدم گفتم به دادم برس فرشته نجاتم😍
خلاصه سریع بلافاصله معاینه شدم گفت ۳ فینگری گفتم‌ میرم سزارین و خلاصه سریع لباس گان پوشیدم رفتیم اتاق عمل
من چون ناهار خورده بودم اسپاینال شدم که راضی نبودم و آلان سر درد های افتضاحی دارم با اینکه چایی و نسکافه هم خوردم
خلاصه تا رفتم اتاق عمل حدود نیم ساعت بعد پسرمو گزاشتن بغلم😍😍
تو اسپاینال درد نداری بی‌حسی اما کاملا متوجه همه چی میشی .
بعدش که رفتم ریکاوری درد نداشتم و هرچی بی‌حسی میرفت یکم دردا متوجه میشدم اما مسکن زدن برام و قابل تحمل بود
رفتیم بخش هر به ۶ ساعت دوتا دوتا شیاف دادن و ی دونه سرم که درد ها کنترل شد و عالی بود . سون ام بعد عمل برام گزاشتن و اصلا درد متوجه نشدم فقط ادرار اول میسوخت ‌یکمی