پارت دوم تجربه زایمانم 🌼😍
خلاصه بدون برنامه ریزی و اینکه اصلا از بیمارستان خبری داشته باشم رفتیم بیمارستان سعدیی اصفهان 😍 فوق العادههه بودن پرستار ها بیمارستان همه چی عالییی حتی شیاف هم خود پرستار میزاشت برامون
تا رسیدم دیگه دکتر رو دیدم گفتم به دادم برس فرشته نجاتم😍
خلاصه سریع بلافاصله معاینه شدم گفت ۳ فینگری گفتم‌ میرم سزارین و خلاصه سریع لباس گان پوشیدم رفتیم اتاق عمل
من چون ناهار خورده بودم اسپاینال شدم که راضی نبودم و آلان سر درد های افتضاحی دارم با اینکه چایی و نسکافه هم خوردم
خلاصه تا رفتم اتاق عمل حدود نیم ساعت بعد پسرمو گزاشتن بغلم😍😍
تو اسپاینال درد نداری بی‌حسی اما کاملا متوجه همه چی میشی .
بعدش که رفتم ریکاوری درد نداشتم و هرچی بی‌حسی میرفت یکم دردا متوجه میشدم اما مسکن زدن برام و قابل تحمل بود
رفتیم بخش هر به ۶ ساعت دوتا دوتا شیاف دادن و ی دونه سرم که درد ها کنترل شد و عالی بود . سون ام بعد عمل برام گزاشتن و اصلا درد متوجه نشدم فقط ادرار اول میسوخت ‌یکمی

۲ پاسخ

عزیزم پسرت چندکیلو بدنیا اومد؟

چرا دکتر ندا نیازی نیومد واسه زایمانت ؟ چرا عوضش کردی ؟

سوال های مرتبط

مامان هدیه زهرا مامان هدیه زهرا ۱ ماهگی
#تجربه_سزارین
پارت دوم
تو اتاق عمل اول متخصص بیهوشی خیلی مهربون بهم مشورت داد که وقتی میترسم، بی حسی خوب نیس و باید بیهوش شم. چون وقتی وارد اتاق عمل شدم، خیلی ترس داشتم و اینو همه شون متوجه شدن . یکم باهام حرف زدن تا ارومم کنن. و تصمیم گرفتن که بخاطر ترسم، بیهوشم کنن. و اینکه از عوارض بی حسی بهم گفتن که بعداز اینکه بی حسی تموم میشه، سردرد های شدید دارن .
دستگاه تنفس بهم وصل کردن و همونجا دیگه تو یه لحظه بیهوش شدم.
بیدار که شدم، ساعت ۲ و نیم بود.
دیدم تو اتاق ریکاوری ام و پرستار بهم شیاف میزنه تا درد نداشته باشم.
آرامبخش و شیاف خیلی خوب بود . باعث شد وقتی که به هوش اومدم، اصلا دردی نداشته باشم. واقعا خوب بود . اصلا نیازی به پمپ درد نداشتم. همه کسانیکه با ما سزارین کرده بودن هم همینطور بودن، هیچکدوم پمپ درد نداشتن . و همه مون با شیاف و سرم و آمپول ، آروم بودیم و هیچ دردی نداشتیم‌ . و بخاطر اینکه بیهوش هم شده بودم، هیچ عوارضی نداشتم و حالم اوکی بود.
تو این زمینه ی بعد از عمل، بیمارستان و عواملش خیلی مهمه. من که واقعا رااضی بودم. رسیدگی شون عالی بود.
مامان آیسا💖✨ مامان آیسا💖✨ ۲ ماهگی
تجربه زایمان #2✨
دیگه دکتر رسید از اتاق عمل زنگ زدن سریع بیارینش ،، منو با ویلچر بردن اتاق عمل تو تریاژ برام سوند وصل کرده بودن که اونم درد داشت،، دیگه رفتم رو تخت نشستم بهم گفت خم شو برا آمپول ،، ببینید اصلاااا بخدا درد نداشت دردش مثل همون آمپول معمولیه شما هیچی نمیفهمین ،، آمپول ک زد من دراز کشیدم بعد چند ثانیه پاهام سر و سنگین شد که نمیشد تکونشون بدی،، دکتر با دستیار عمل شروع کردن بعد ۵ دقیقه صدا دخترم پیچید تو اتاق ساعت ۱ و نیم به دنیا امد،، هم دکتر هم پرسنل اتاق عمل میگفتن دخترت خیلی واسه تاریخ ۴.۴.۴ عجله داشته نتونست ازش بگذره 😂😂
دیگه چون خونریزی داشتم یکم پروسه بخیه اینا طول کشید ،، حالت تهوع ام داشتم ،، فشارمم یهو بالا پایین میشد هی حالم بد میشد بهم انواع سرم و آمپول میزدن ..تا اینکه تموم شد و رفتیم ریکاوری.. ماساژ رحمی تو اتاق عمل انجام شد .. تو ریکاوری ام دوبار فشار دادن ک من متوجه نشدم بعد یه ساعت تقریبا ساعت ۳ شب رفتیم بخش،، اینم بگم من پمپ دردم داشتم..بخایی حساب کنی تا ساعتا ۱ ظهر من هنوز بی حس بودم دردی متوجه نمیشدم
بعد اونم با پمپ درد و شیاف واقعا قابل تحمل بود ،، موقع راه رفتنم نمیگم خیلییی راحت بود
ولی خب اونقدر سخت نبود که نشه تحملش کرد..
مامان حسین و ریحانه مامان حسین و ریحانه ۱ ماهگی
میخام براتون از تجربه سزارین دوم بگم . من روز سه شنبه تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۴ ساعت هشت صبح بستری شدم زایشگاه برای سزارین . همه چیز خوب بود تا شوند زدن خیلی سوزش داشتم یعنی تا بیست دقیقه بعدش سوزش داشتم . بعد سوند نیم ساعت بود صدا زدن اومدن دنبالم بریم اتاق عمل اونجا که رسیدم یهو بدنم لرز کرد . خلاصه رفتم نشستم رو تخت اتاق عمل بیحسی اسپاینال از کمر گرفتم . حس باحالی بود از کمر به پایین بدنم گرم شد و سر . ولی همچنان میلرزیدم بعد دیگه دکتر بیهوشی برای لرزم بهم یه گاز ترکیبی با ماسک زدن که رفتم تو عالم خواب و بیداری یعنی منگ شدم صدا ها اطرافم می‌فهمیدم ولی هیچ کاری نمیتونستم بکنم نه
حرف بزنم خلاصه بعد چن دقیقه ماسک رو برداشتن از دکتر پرسیدم چیشد شروع نکردین گفت کجایی تموم شد رفت بچت بردن ریکاوری 😂 سرکلاژ تم در آوردم تموم . خلاصه منم بردن ریکاوری این دختر ما از شدت گرسنگی بخش ریکاوری رو گذاشته بود رو سرش جیغ میزد 😂😂 ماما اومد کمک کرد بهش یکم شیر دادیم اروم گرفت . بعد از نیم ساعت بردنمون بخش . از اونجا بود که کم کم درد هام شروع شد درد وحشتناک کمر سوزش شدید جا بخیه از درد گریه میکردم فقط در صورتی که موقع پسرم اصلا همچین درد های رو تجربه نکرده بودم 🥺. اصلا وحشتناک بود دردعام ساعت هم اصلا نمی‌گذشت خلاصه دوتا شیاف دادن پرستار ها گذاشتم یکم بهتر شدم باز آمپول مسکن زدن . دردام کمتر و کمتر شد تا اینکه باز اثر مسکن ها می‌رفت باز شروع میشد بشدت بد بود ولی خداروشکر بچم سالم و سلامت بغل کردم . ولی واقعا فرق می‌کنه سزارین اپل و دوم من برا اولی اصلا حالیم نشد ولی این یکی جونم در اومد . ولی بازم شکرخدا😍😍😍
اینم تجربه سزارین دوم من ♥️
مامان فندقم🤰🏻💙 مامان فندقم🤰🏻💙 روزهای ابتدایی تولد
شروع تجربه سزارین با دکتر سروگل شهریور بیمارستان پیوند:
من یک هفته قبل از سزارین رفتم آخرین چکاب و پرداخت دستمزد دکتر برا عمل تاریخو بهم داد برا ۱۴۰۴/۶/۳ یک هفته گذشت و گفتن که ساعت شش صبح بیمارستان باش ما هم دوشنبه ساعت شش صبح با یه استرس وحشدناک رفتیم بیمارستان فرستادن بخش زنان برا کارهای پرونده اینا رفتیم اونجا تا تماهنگی ها انجام شده و سنو ها و پرونده رو تشکیل دادن و گفتم برید داروخونه پک زایمانو بگیرین بعد لباسش رو پوشیدم و فرستادن تو یه اتاق ک اونجا نوار قلب گرفتن و سرم وصل کردن و میخواستن سوند ادرار رو وصل کنن ک اونجا اجازه ندادم چون از قبل به دکتر گفتم بعد بیحسی بزنین برام بعد یه حدود نیم شاعت اینا با ویلچر بردن بخش اتاق عمل وای که نگم از استرس وحشدناکی که داشتم اونجا تو اتاق انتظار گفتن باید بمونی نوبتی برید عمل دو نفر بودیم عمل اول تموم شد و منو صدا زدن بردن اتاق عمل نگم از ویوی قشنگ اتاق عمل و فضای بیرونش حس خوبی داشت بعد نشستم رو تخت میخواستن سوزن بیحسی رو بزنن یه مرد بود تو اتاق عمل و بقیه همه خانم بودن داشتن با بتادین کمرم رو ضد عفونی میکردن یه لحظه حس کردم که کمرم گرم شد گفتم کمرم داغ شد که گفتن مال بیحسیه گفتم مگه زدین سوزنه رو گفتن اره مگه نفهمیدی و گفتن سریع دراز بکش یه دو دقیقه موندن و سوند ادرار رو گذاشتن برام که دیگه بیحس شدم و حالیم نبود
مامان نون خامه ای🧁 مامان نون خامه ای🧁 ۵ ماهگی
#تجربه_زایمان
دیروز وقت سزارین داشتم بیمارستان نیکان اقدسیه پیش دکتر لیلا سعیدی
ساعت ۷و نیم صبح رفتیم پذیرش کارا رو انجام دادیم ساعت ۸ و ربع فرستادنم بلوک زایمان
واسم سوند وصل‌کردن تجربه سوند برای من وحشتناک بود
بشدت درد داشت و چندش بود، بعد فرستادنم اتاق عمل آمپول بی حسی اصلا درد نداشت بلافاصله پاهام داغ کرد و‌ سر شدم، عمل رو شروع کردن خیلی استرس داشتم از ترس میلرزیدم اما هیچیو متوجه نشدم شنیده بودم بعضیا موقع عمل حس تیغ کشیدن رو میفهمن اما من حتی اونم متوجه نشدم فقط موقعی ک‌بچه رو‌کشیدن بیرون انگار از دندم کشیدن بیرون ی حس بدی داشتم گفتم آی🥲 سریع نی نیو آوردن چسبوندن ب صورتم و آرامش بهم تزریق شد🥺😍
بعدش بردنم بخش و‌ چون آرامبخش داشتم و سر بودم دردی نداشتم
از سری ک‌در اومدم درد وحشتناکی‌اومد سراغم با پمپ درد و شیاف و‌مسکن هم کنترل نشد
من خیلی درد داشتم و هنوزم دارم. هیچکس مث من نبود
ماساژ شکمی رو ۵ ۶ دفعه انجام دادن حین سری و اصلا درد نداشتم و‌متوجه نشدم و برام خیلی خوب بود اصلا خونریزی ندارم الان از پریودی کمتره خونریزیم
در اخر دکتر سعیدی انقد قشنگ بخیه زده ک انگار ن انگار شکمم باز شده
مامان ماهان مامان ماهان ۳ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

بعد از اون کلا متوجه نشدم کی به اخر عمل رسبدیم و من عملم ساعت ۷ شروع شد ۷:۴۵ رفتم ریکاوری و ساعت ۸ رفتم بخش زنان
درد خاصی نداشتم حتی تا ساعت ۱۲ منتظر دردای وحشتناک بودم اما خب فقط دردی شبیه درد پریود داشتم و بخاطر شکم بند و گرما یکم جای بخیه هام میسوخت
یکم استرس سردرد بعد از بیحسی رو داشتم برای همین سرم رو اصلا بالا نیاوردم بالشت هم نذاشتم کلا تا صبح و زیادم سرم رو تکون ندادم
ساعت ۳:۳۰ سوندم رو درآوردن که بعد از درآوردنش یکم سوزش داشتم بعد از اون چای نبات خوردم ‌و نیم ساعت بعدش سوپ و بعدش شروع کردم به راه رفتن
اولین بار سختیش اونجایی بود که میخواستم باند بشم چون بخیه هام درد میگرفت و میسوخت بعدش اوکی شدم
ظهرش دکتر اومد ویزیت و برای ساعت ۶ عصر مرخصم کرد
راستش خود عملم واقعا عالی بود و من تنها مشکلم این بود که بچه ام ان آی سی یو بستری شد و دکتر آنکال اون شب زیاد دکتر خوبی نبود خلاصه که من دیروز ساعت ۶ مرخص شدم پ امروز ظهر هم بچه امپ با رضایت شخصی آوردم خونه🙃