۶ پاسخ

گلم میخام بیمارستان پارس زایمان کنم ازت یکم سوال دارم میشه درخواستم قبول کنی

گلم بعد چند روز سرپا شدی

دکتر شما کی بود ؟؟

چقدر خوب

مبارک باشه
هزینه های بیمارستان پارس چجوریه؟

بسلامتی عزیزم مبارکتون باشه🥰 اونجایی که گفتی حالت تهوع گرفتی به خاطر خون ریزی خیلی ترس گرفتم 😢

سوال های مرتبط

مامان پندار مامان پندار ۶ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمانم 🌼😍
خلاصه بدون برنامه ریزی و اینکه اصلا از بیمارستان خبری داشته باشم رفتیم بیمارستان سعدیی اصفهان 😍 فوق العادههه بودن پرستار ها بیمارستان همه چی عالییی حتی شیاف هم خود پرستار میزاشت برامون
تا رسیدم دیگه دکتر رو دیدم گفتم به دادم برس فرشته نجاتم😍
خلاصه سریع بلافاصله معاینه شدم گفت ۳ فینگری گفتم‌ میرم سزارین و خلاصه سریع لباس گان پوشیدم رفتیم اتاق عمل
من چون ناهار خورده بودم اسپاینال شدم که راضی نبودم و آلان سر درد های افتضاحی دارم با اینکه چایی و نسکافه هم خوردم
خلاصه تا رفتم اتاق عمل حدود نیم ساعت بعد پسرمو گزاشتن بغلم😍😍
تو اسپاینال درد نداری بی‌حسی اما کاملا متوجه همه چی میشی .
بعدش که رفتم ریکاوری درد نداشتم و هرچی بی‌حسی میرفت یکم دردا متوجه میشدم اما مسکن زدن برام و قابل تحمل بود
رفتیم بخش هر به ۶ ساعت دوتا دوتا شیاف دادن و ی دونه سرم که درد ها کنترل شد و عالی بود . سون ام بعد عمل برام گزاشتن و اصلا درد متوجه نشدم فقط ادرار اول میسوخت ‌یکمی
مامان فاطمه سما🩷 مامان فاطمه سما🩷 ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت 3
بعد حدودا 10 دقیقه صدای گریه دخترم و شنیدم و دکتر می‌گفت چقد خوشگله صحیح و سالم 🥹 تا آخرین لحظه نگران بودم که بچم ضعیفه و میبرن بستریش میکنن
صدا گریش که اومد منم از چشام اشک میومد خیلی حس قشنگی بود اون لحظه رو واسه همه آرزو کردم
لباساش و پوشوندن و پرستار آورد صورت دخترم و چسبوند به صورتم کلی قربون صدقه اش رفتم و بردنش تو ریکاوری منم بعد چند دقیقه که بخیه زدن بردنم ریکاوری و اونجا پرستار آورد بچه رو شیر دادم یه ساعتی گذشت و رفتیم بخش کم کم اثر بیحسی داشت می‌رفت شکمم درد داشت ولی پاهام تا 3 ،4 عصر هنوز بی حس بود پرستار یکی دو بار اومد مسکن زد دردش قابل تحمل بود برام تا 8 شب هم گفته بودن چیزی نخورم بعد اون شروع کردم و چای و نسکافه و مایعات خوردم بعد شامم گفتن که راه برم اولین بار خیلی درد داشت با کمک مامانم بلند شدم و راه رفتم ولی بعدش دردم کمتر شد و کمی استراحت کردم دومین بار هم بلند شدم راه برم دردم کمتر از بار اول بود فرداش ظهر هم مرخص شدیم و اومدیم‌خونه انشالله قسمت همه مامانای باردار و اونایی که منتظر نی نی هستن🥹😍
مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 ۱ ماهگی
برای مامانای سزارینی
صرفا چیزی که میگم تجربه شخصی خودمه و بستگی به بدن ، بیمارستان و دکتر هم داره
من خودم عاشق زایمان طبیعی بودم و تا هفته ۳۸ قصدم طبیعی بود، تمام ورزش هارو انجام دادم و آماده طبیعی بودم که لحظه آخر همسرم اجازه نداد .
وحشت عجیبی از سزارین و درد بعدش داشتم نمیدونم چرا
اما کلا همه وحشتام صرفا الکی بود چون درد سوزن اسپاینال ، سوند و ماساژ رحمی رو اصلا نفهمیدم بعد بی حسی هم پمپ درد داشتم ، همون شب با کمک پرستار همراه شروع کردم راه رفتن و سعی کردم کمرم رو صاف نگه دارم و از فرداش که مرخص شدم کاملا سرپا بودم و کلا ۲روز بعد زایمان درد کمی مثل درد پریود داشتم همین و بس🤗
پیشنهادم اینه که بدون استرس برید برای عمل ، موقع اسپاینال و یوند کاملا بدنتون رو شل کنید ، از پرستارها خواهش کنید تا بی حس هستین ماساژ رحمی رو داخل اتاق عمل و ریکاوری انجام بدن ،
بعد عمل تا میتونید راه برید و کمرتون رو صاف نگه دارین
ایشالله که زایمان خوبی داشته باشین همه چه طبیعی چه سزارین❤
مامان نی نی مامان نی نی ۱ ماهگی
تجربه سزارین پارت پنجم
بعد از این که به هوش اومدم و تونستم خیلی ناواضح حرف بزنم سراغ پمپ درد را گرفتم که متوجه شدم شوهرم یادش رفته بگه پمپ درد میخام. کلی گریه و التماس کردم. گفتم درد دارم و توروخدا پمپ درد واسم بزارید ولی گفتن پزشک بیهوشی رفته و دیگه نمیتونیم.😑

با درد زیاد منتقل شدم بخش. چون قبل از سزارین هپارین میزدم خونریزیم زیاد بود. و مرتب ماساژ رحم انجام میدادند. دوبار داخل ریکاوری- یکبار حین تحویل از اتاق عمل به بخش - چهار بار مامای بخش - فردای عمل هم یکبار دکترم.
بدون پمپ درد واقعاً دردش غیر قابل تحمل بود. از چیزی که تصور میکردم طولانی تر و شدیدتر بود. و برای مسکن فقط شیاف و 1cc آپوتل بهم زدند.😑 درصورتی که بیمارستان دولتی شهرمون همون اول که بیمار از اتاق عمل وارد بخش میشه پتدین به بیمار میزنند. ولی خصوصی فقط پمپ درد داشت که شوهرم یادش رفته بود به پذیرش اتاق عمل بگه و رضایت بده. با هر بار ماساژ رحم من داد و بیداد میکردم و التماس میکردم که بسه دیگه.برای این که دست ماما را نگیرم مادر شوهرم دوتا دستام را محکم می‌گرفت و ماما ماساژ رحمی انجام میداد و من جیغ میزدم😭... برای من مثل شکنجه بود.
مامان حامـی🤍🍃 مامان حامـی🤍🍃 ۵ ماهگی
سزارین پارت پنجم📌
توی ریکاوری هم حالم واقعا اوکی بود پاهام که خب طبیعتا حسی نداشت و زودتر دوست داشتم برم بخش.انگار یک ساعت و نیم توی ریکاوری بودم
دیگه توی همون بیحسی دوبار شکمم رو فشار دادن.درد خیلی کمی حس کردم که قابل تحمل بود. دیگه هم نیمدن فشار بدن.
بعدش رفتیم بخش اون قسمت که همسرم بچه رو دید اونم یه تراژدی بود برای خودش😁

تا چند ساعت بی حس بودم اثر بیحسی که رفت درد دلم شروع شد.اینم بگک من دکترم مخالف پمپ درد بود و من پمپ دردی نداشتم❌❌❌
اولین تزریق رو زدم که مرفین بود و چند ساعتی اوکی بود بعدش شیاف گذاشتن و یکی دوبار دیگه باز تزریق کردن.
من پنج صبح دردم به اوج رسید که اخرین و قوی ترین مرفین رو زدن که من یک روز کامل خوب خوب بودم.
اولین راه رفتن سخت بود اما شدنی.درد داشت اما نه که نتونی از پسش بربیای.

الان روز سوم من دردی ندارم اما موقع بلند شدن و راه رفتن خیلی سختمه که اونم طبیعیه هفت لایه شکم بریده شده و قرار نیس بی درد باشه

بیمارستانمم بیمارستان نیکان اقدسیه بود که من راضی بودم از رسیدگی

اگر سوالی دارین همین پست بپرسین📌🩷