#پارت ۱۰
اونشب تا صبح راحت خوابیدم
شیفت پرستارا صبح عوض شد قرار شد دوباره ان اس تی بگیرن
پرستاره از اونایی بود که نمیتونست درست انجام بده
شروع کرد بگه نوار بچت بده
انقد استرس بهم داد فشار خودم باز شد ۱۴ و نوار بچمم خراب بود
رگ دستم پاره شد و مجبور شد رگو عوض کنه
یک ساعت و نیم درگیر بودیم تا مجبور شدن زنگ بزنن دکترم بیاد
اومد بالا سرم و بازم با مهربونی سعی کرد ارومم کنه
گفت بنظر من نوارت خوبه ولی می‌فرستمت سونو اگه اون جوابش اوکی باشه قول میدم مرخصت کنم بچتم دنیا نیارم به این زودیا
بهم گفت شروع کن مایعات شیرین بخور تا بفرستمت سونو
با ضربان قلب روی هزار رفتم سونو
و اونجایی که دکتر سونو گفت همه چیز عالیه و مایع دورشم شده ۸۳. خدا بهم یه جون دوباره داد
دکترم سونو رو دید یکم دستور دارو داد و مرخصم کرد
الان که دارم مینویسم طبق ان ای ۳۵ هفته تمام و طبق پریودی ۳۵ هفته و ۲ روز هستم
دکترم گفت اگه خدای نکرده الانم دنیا بیاد یا نیاز به دستگاه نداره یا نهایتا چند روز فقط می‌ره
اینارو نوشتم تا آدمایی که توی شرایط من هستند و میان سرچ میکنن امیدوار بشن
منو دخترم تونستیم برسیم به ۳۵ هفته پس حتما شما هم میتونید
به امید گذشتن روزای سخت و زایمان راحت انشاالله 🤍🤲

۱۰ پاسخ

خداروشکر بخیر گذشت ایشالا سالم بغل میگیریش

خداروشکر 🥹واقعا باعث افتخاری که اینهمه برای داشتن دخترت زحمت کشیدی و سختی کشیدی
خدا به خودت و بچه ات سلامتی و حال خوب بده🍓❤️💚

منم دقیقا فشارم مث شماس فقط بااین تفاوت ک‌من دیروز ان اس تی دادم‌درد نبود تو ان اس تیم

الهی عزیزم خدا خودش کمکمون کنه انشالله نی نی تو به وقتش بیاری با خوشحالی زایمان کنی عزیزم

توروخدا برا منم دعا کنید من ۳۳هفته هستم واز نگرانی خواب و خوراک ندارم😔😔

باید چند باشه

منم فشارم استرسیه فردا بستری میشم دارم دق میکنم از ناراحتی😭😭

خداروشکر عزیزم خوشحال شدم برات ایشالا ب سلامتی زایمان کنی

خداروشکر ک بخیر گذشت انشالله بوقتش سالم بغل بگیریش

خداروشکر عزیزم ❤️❤️
منم مایع شده ۱۰
خیلی استرس دارم بخدا فقط دارم آب زیاد میخورم روزی ۷ یا ۸ لیوان خداکنه زیادتر بشه

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
#پارت ۹
رسیدم مطب دکتر فشارمو گرفت اول ۱۴ بود گفت یکم بشین باز میگیرم دوباره گرفت شد ۱۵ گفت برو بستری شو شروع کردم گریه کنم
دکتر خیلی مهربون بود کلی باهام حرف زد و آرومم کرد گفت قول میدم تا جایی که بشه بچتو نگه دارم تو شکمت برو تا فقط خودتو خوب کنم
یه نامه سزراین اورژانسیم داد گفت اگه مجبور شدم دیگه زایمانت میکنم
گفت نگران نباش الان هفته ۳۴ هستی نهایتش بچت دو هفته میره دستگاه
رفتم بیمارستان و بستری شدم
از ساعت نه شب تا ساعت دوازده هرچی ان اس تی گرفتن خوب نبود زنگ میزدن به دکتر و میگفتن خوب نیست اونم تند تند دستور دارو میداد
انقدر شرایط بد بود همزمان دوتا رگ گرفتن یکی سولفات میرفت یکی سرم و سوزنایی که دکتر می‌گفت
کم کم فشارم شد ۱۳
هی شرایط بچمم داشت بهتر میشد
ساعت یک و نیم آخرین ان اس تی رو گرفتن و گفتن خوب شده دیگه
دستگاها رو باز کردن و بهم گفتن بخواب
چون زایشگاه بودم نمیشد همراه کنارم باشه و همه فقط تلفن میتونستن بزنن
اون شب تا صبح نتونستم بخوابم
صبح بهم گفتن بگو خانواده ات داروهاتو بیارنو شروع کن مصرف کن
فشارم تنظیم شده بود و حال بچمم خوب بود
مامانم یکم اومد پیشم و رفت
با اینکه تنهایی اذیتم میکرد حاضر بودم یک هفته بمونم و بچم نیاز به دستگاه نداشته باشه تا شب شرایطمو برای دکترم توضیح دادن و ساعت یازده و نیم شب دکتر گفت دیگه بفرستینش بخش شرایطش استیبل شده
مامان محمدحیدر👶 مامان محمدحیدر👶 روزهای ابتدایی تولد
بعضی روزا تهش خیلی خوب تموم میشه💚
مثل چند شب پیش که از کم شدن حرکتای محمدحیدر زنگ زدم به دکترم و دکترم گفت محض اطمینان برو ان اس تی بده. رفتیم بیمارستان و نگم از مامایی که چه جوری توی دل منو خالی کرد😣 جوری منو ترسوند که چرا انقدر دیر اومدی و حرفایی زد که من مثل یخ وا رفتم جوری که اگر یه جمله دیگه میگفت بغضم میترکید.😭 که دید من حالم انقدر بد شد سعی کرد یه خورده مدارا کنه و دیگه ان اس تی و انجام داد و گفت برو همین امشب سونو بده و ساعتم ۱۱ شب.
یه جوری شد که من گفتم همین امشب زایمان میکنم ، رفتم خونه با مامانم و بدو بدو ساک جمع میکردیم و همسرم اومد تا به نزدیک ترین مرکز سونوگرافی رسیدیم ساعت ۱ شب بود و سونو رو دادیم و دکتر رادیولوژیست گفت همه چی خوبه خداروشکر و ما خیالمون راحت شد🤲
و قسمت شد که شب جمعه بعد از مدت خیلی طولانی ما بریم حرم حضرت عبدلعظیم، بارون قشنگی میومد که نگم براتون، حال و هوایی داشت🌧💚
و انگار خدا اون شب رو برای ما اینطور چیده بود❤️✨️
مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
#پارت ۷
گرفتم خوابیدم و کم کم ترشحاتم قهوه ای شد دو روز بعد باز یکم خونی بود زنگ زدم زایشگاه و گفت تا وقتی فقط ترشح باشه اشکالی نداره
خداروشکر اون سه روز لعنتی تموم شد و خوب شدم
دستیار دکترم یه سری آزمایش و سونو داده بود انجام بدم
هفته سی و سه بودم که رفتم و انجام دادم و چهار ساعت معطل شدم
همه چیز توی سونو خوب بود
خوشحال و خندان اومدم خونه و داشتم از خوب بودن شرایط بچم لذت می‌بردم
فردا صبحش پاشدم از خواب همه چی خوب بود و حالمم خوب بود
نزدیک ظهر رفتم دستشویی یه دفعه دیدم انگار پریود شدم
دستمالو کشیدم و دیدم پر خون شد با ترس مامانمو صدا کردم و گفت زنگ بزنه شوهرم تا بریم بیمارستان
همه بدنم میلرزید و گریه میکردم
بهم میگفتن نگران نباش نهایتا دنیا میاد و من فقط میترسیدم که امپول ریه نزدم
تا برسم به بیمارستان هزار بار مردم و زنده شدم
اونجا یه عالمه ماما و پرستار ریختن دورم
گفتن باید یک ساعت ان اس تی بشی
فشارم پایین بود بهم سرم زدن و یه ساعت هم ان اس تی گرفتن
توی همون تایم خونریزیم هم بند اومد
چک کردن و گفتم احتمالا بازم فشار اومده به سرکلاژت
و شرایط بچه خوبه میتونی بری خونه
فقط شنبه باید بری پیش دکتر جایگزینت
اومدم خونه و در مورد دکتره سرچ کردم
همه گفته بود زود زایمان می‌کنه با بهونه کم بودن آب دور بچه و بند ناف و اینا
روز یکشنبه رفتیم پیش دکتر تا سونو کرد گفت مایع بچه کمه و باید بری بستری بشی تا اورژانسی سزارینت کنم
پاشدم از مطبش اومدم بیرون
به شوهرم گفتم من نمیرم بستری بشم
بریم بیرون سونو بدم ببینم مایع بچم چطوره