۱۳ پاسخ

وای عزیز حرفی ندارم بگم بهت
خدا به دلت آرامش و صبر بده
زبونم بند اومد

اگه تصمیم ب جدایی نداری بهش نگو وقیح تر میشه عذابت میده

پس زن اولش خیانت نمی‌کرد خودش خیانت کار بوده

چجوری وقت داره هر روز بره و رابطه داشته باشه مطمعنی؟ یه خط بخر ناشناس بهش پیام بده بگو من یکی از آشناها ی خانمت هستم که تورو با یه زن دیدم و اگه ادامه بدی مجبورم به زنت بگم بزار بترسه خودش تمومش میکنه

ببین هیج جا نرو که فقط‌جارو واسه زنای دیگه باز میکنی
تا میتونی زیرتو پول جمع کن، خرج بتراش، به خودت و بچت برس، اصلا بهش بی توجه شو دیگه، در حدی که صداش دربیاد
فک کنم میتونی به علت رابطه نامشروع ازش شکایت کنی چون مدرکم داری، سودشم اینه که مهریتو میزاری اجرا و یکمی اذیتش میکنی

خدا کنه درد بی درمون بگیره آخه چرا خیانت ببین تا قهر نکنی آبروشو نبری آدم نمیشه بگو همینجوری که تو خیانت کردی منم خیانت میکنم تا بفهمی چقد سخته خواهرم درکت میکنم خدا به زمین گرمش بزنه

متاسفم😔😔😔😔

ان شا۶ الله خوب بشه

برو شکایت کن زنه بدبخت میشه شوهرت بخدا از ترس سکته میکنه

باهاش منطقی صحبت کن ببین مشکل از کجا شروع شده ک رفته دنبال یکی دیگه

بهش گفتي دليله كارش چيه

بچتو‌سقط کن

خاک بر سرش فقط همینو میتونم بگم

سوال های مرتبط

مامان mahlin_tayebi@ مامان mahlin_tayebi@ ۱ سالگی
❌⭕‼️کسایی که میخوان بچشونو از شیر بگیرن ‼️⭕❌
بیاین تجربه امو بگم
پارت اول :
امروز سومین روزیه که ماهلینم از شیر جدا شده
ماهلین کلا زیاد وابسته ی شیر نبود و خیلی خیلی کم شیر میخورد و علاقه بیشتر به غذا نشون میداد
و اینکه شیرم خیلی کم شده بود قشنگ سینه هام خالی بود چون ماهلین نمیخورد و فقط زمانی که میخواست بخوابه میخورد روزا که نمیخورد اگرم میخورد درحد ۵ یا خیلی ۱۰ دقیقه و فقط وقتی شب میخواست بخوابه میخورد
اومدم خونه ی مامانم و چه خوب شد که اومدم چون فکر کنم بدون کمکی سخت بشه جدا کرد... ماهلین خیلی وابسته ی مامانمه و یه جورایی مامانم انگار مادرشه 😐😂🤦🏻‍♀️ نه اینکه با من وقت نگذرونه ...نه من نه باشگاه میرم نه سرکار نه جایی و کلا پیش خودم و مامانمه ولی خب احساس نزدیکی به مامانم بیشتر داره ...فکر کنم الان که از شیر گرفتم دیگه نیاد خونه😐😂🤦🏻‍♀️
خب داشتم میگفتم
وااااقعا پروسه ی سختیه وااااقعا همش میگم چه غلطی کردم از اول شیر خشکی نکردم
مخصوصا من که خیلی خیلی زود گریه میکنم ...واقعا دارم زجر میکشم و پر از عذاب وجدانم ...ولی از یه طرف هم شیر نداشتم هم اینکه فکر کنم هرچی بیشتر میگذشت واسه دوتامون سخت میگذشت...الان با چسب زخم و رژ زدن فکر میکنه زخمه و نمیاد سمتم ...بزرگتر میشد سخت تر میشد و نمیشد گولش زد ....مخصوصا که قبل گرفتن از شیر یه خانمی رو تو ارایشگاه دیدم بچش ۶ سالشه و شیرشو میخورد میگفت دل شوهرم و خودم نیومد جدا کنیم الانم تحمل گریه و لجشو نداریم و دیگه گول هیچ روشی رو نمیخوره و غصه اش گرفته بود چجوری امسال ببرتش آمادگی
ادامه رو پست بعدی میزارم چون نمیشه متن طولانی گزاشت