🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۵)

بیمارستان مجیبیان هم از هرنظر برای من عالی بود. البته اینا تجربیات منه و برای همه یکسان نیست و شرایط برای هرکس متفاوته. من حرف های ضد و نقیض درمورد مجیبیان زیاد شنیده بودم و برای همین خیلی دودل بودم که برم اینجا یا نه ... ولی الان اگه بخوام تجربه خودم رو بگم واقعا عالی بود. هم پرسنل و هم طرز برخوردشون هم رسیدگیشون واقعا خوب بود (البته به شیفت و پرستارهایی که اون روز هستن هم خیلی بستگی داره 😅). مجیبیان قانون های خاص خودش رو داره مثلا اصلا نمیتونی همراه یا پادار داشته باشی (مگر اتاق خصوصی و vip) ولی خوبیش اینه پرسنل همه جوره هواتو دارن. مثلا بچه رو پرسنل بخش نوزادان نگهداری میکنه، پوشکش رو عوض میکنه، تو شیردهی بهت کمک میکنن یا پرستار بخش اگه درد داشته باشی یا مشکل خاصی سریع رسیدگی میکنه ... حتی برای دستشویی رفتن یا شیاف گذاشتن هم پرسنل برات انجام میدن. یه خانومی بود اولین باری که میخواستم راه برم کلی بهم کمک کرد تا دستشویی همراهم اومد، کل بدنم رو شست، شورت پام کرد، برام پد گذاشت و منو برد اتاقم یعنی درجه یک بود. برای هرکاری هم پرسنل مخصوص خودش رو داره هروقت زنگ زدم سریع اومدن و رسیدگی کردن. برای من خیلی خوب بود و واقعا راضی بودم.

۳ پاسخ

مبارک باشه عزیزم..وسایل هیچی باخودت بردی؟من پرسیدم گفتن چیزی نمیخواد ببرم

یه چیز دیگه هم که واقعا بابتش خداروشکر میکنم این بود که من روز اول نه خودم شیر داشتم نه بچم بلد بود مک بزنه. یعنی اصلا نمیتونست شیر بخوره. انقدر ناراحت بودم که حد نداشت. یه پرستار از بخش نوزادان بهم گفت نگران نباش بچه تازه دنیا اومده خیلی کوچیکه هنوز بلد نیست مک بزنه اما من باهاش تمرین میکنم تا مک زدنش قوی بشه. بچمو برد اتاق نوزادان و مدام با لب و دهن و فک و صورتش تمرین میکرد و انقدر باهاش کار کرد تا بچم یاد گرفت. یعنی اون لحظه ای که بچم سینمو مک زد و شروع کرد به خوردن از خوشحالی اشک میریختم میخواستم اون پرستار رو محکم بغلش کنم انقدر که ماه بود. بخدا هرموقع شیر میدم، دعاش میکنم خدا خیرش بده ... پرسنل و بیمارستان خوب یعنی این

ممنون که تجربت رو گذاشتی🙏خیلی دلگرم کننده بود و خوب.

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۴ ماهگی
خانوما اومدم تجربم رو از زایمان تو بیمارستان رضوی بگم شاید بدردتون بخوره
من ی زایمان تو بیمارستان مادر داشتم در مقایسه با اونجا بیمارستان رضوی خیلی شلوغ تر بود پرسنل بخش زایشگاهش اکثرا خسته و بی حوصله رفتارای خوبی ندیدم مخصوصا شیفت شب جوری که هربار برای nst میرفتم شک میکردم که همین بیمارستان رو انتخاب کنم یا نه ولی خب من سزارین بودم و کلا چندساعتی بیشتر تو زایشگاهش نبودم پرسنل بخش زنان خیلی خوب بودن و رسیدگی بهیار و ماماها عالی بود جوری ک یکی از بهیارا وقتی دید حس خوبی به خونریزیو اینا ندارم وقتی بی حسی پاهام برگشت بردم حموم و منو شست 😁
هرچقدرم همسرم خواست بخاطر زحمتش شیرینی بهش بده قبول نکرد و چون چند ساعتی دست تنها بودم پوشک بچه رو هم عوض میکردن . اتاق عملشون فوق العاده بود . تمیزی تجهیزات و رفتار پرسنل عالی بود کل پروسه عمل در حال حرف زدنو خندیدن بودم اصلا نفهمیدم کی تموم شد چون اورژانسی بودم دکتر خودم نیومد و خانم زارع مودی عملم کردن که از عملم برخوردشون و وظیفه شناسیشون کاملا راضیم .
بیمارستان مادر هم از نظر رسیدگی و برخورد پرسنل خوب بود ولی اتاق عملو تجهیزات رضوی بهتر بود هردو بیمارستان اتاقای عمومیشون دو تخته بود در کل بنطرم هردوشون خوبن .هزینه هارو هم تا جاییکه یادم بیاد میگم
اتاق خصوصی شبی دو تومن
هزینه فیلمبردار و عکاس یک و پونصد
ذخیره بندناف ۱۱میلیون
پمپ درد رو هم چون دردم با شیاف کنترل شد نیاز نشد هزینش فکرکنم یک تومن بود
هزینه نهایی هم بیمه تکمیلی داشتم برای هرکسی متفاوته ولی چیزی که از پذیرش پرسیدم ۱۸ تومن سزارین رو گفتن
مامان مسیح مامان مسیح ۳ ماهگی
تجربه زایمان داخل بیمارستان فردوس اصفهان

خب اول بگم ک یک بیمارستان ب شدت خلوت و اروم اتاق ها همه تک تخته هستن و بزرگ داخل هر اتاق تزئین شده یخچال و کمد سرویس فرنگی و حمام هستش
اتاق عمل بزرگ و تمیز پزشک بیهوشی و بی حسی ب شدت خوش برخورد و مهربون داخل اتاق عمل یک خانومی بود که گفت تا بری ریکاوری من پیشت هستم اونم خیلی خوب بود
پرسنل اتاق عمل همه خوش اخلاق بودن
یک سری پرسنل بخش زنان ب شدت خوش اخلاق و رسیدگی عالی یک سری هم ب شدت سگ اخلاق و بدبرخورد
شیاف باید همراهتون بزاره واستون ک من خودم میزاشتم
سوند روباید همراه خالی کنه
لباس نوزاد نمیدن یک ساک واسه مادرمیدن
غذاهاشون خوب و باکیفیت
فلاکس رو میان مرتب میبرن و ابجوش میکنن
در روز دو یا سه بار میان اتاق رو تمیز میکنن
بهترین خوبیش اینجا بود چون خلوته واسه رفت و امد هیچ کاری ندارن اجازه ملاقات همه ساعتی هست
ازهمه مهم تر من میخواستم شب شوهرم کنارم باشه که خداروشکر هم شوهرم هم خالم پیشم بودن
بخش ان ای سیو خیلی خیلی مراقبتشون از نوزاد خوب بود
درکل بخوام بگم راضی بودم واقعا
هزینه سزارین بابیمه تامین اجتماعی و پمپ درد۱۸تومن شد
ان ای سیو برای دوشب۹تومن شد
البته اینم بگم من یک شب بیمارستان بستری بودم و مرخص شدم
ولی چون بچم دستگاه رفت شب بعدش هم بیمارستان با دوتاهمراهم موندم که هزینه شب دوم رو نگرفتن ازما ولی خدمات دهی داشتن مثل شام و نااهار و صبحانه
مامان نیایش و نیلآی مامان نیایش و نیلآی ۲ ماهگی
تجدبه زایمان دومم قسمت چهارم:
مامانم اومدنزایشگاه بالای سرم بهم خرما و آبمیوه دادن تا یکم جون بگیرم.
بعد غنچه قشنگم رو آووردن تا شیر بدم یکم شیر که دادم حدود ساعت ۳ صبح بود که پرستارهای بخش اومدن منو رو ویلچیر گذاشتن و به بخش منتقل کردن اتاقم هم اتاق خصوصی بود اما من درخواست اتاق خصوصی نداده بودم چون جا نداشتن تو بخش برن اتاق خصوصی .اتاق خوب و دلبازی بود من تا بعد از ظهر اونجا بودم بعد تاین ملاقات اتاقم رو عوض کردن بردن اتاق عمومی اتاق عمومی هاش دوتخته بودن یکم دلگیر تر بودن و تخت هاشونم برقی نبود اگه خواستین بیمارستان پاستور زایمان کنید بنظرم اتاق خصوصی بگیرید اگه حساسید.من تایم کوتاهی تو اتاق عمومی بودم و ساعت ۹ شب هم مرخص شدم.
من که از همه چیز راضی بودم رسیدگی ماما زایشگاه برخورد پرستار ها و رسیدگی شون همش عالی بود. بیمارستانم پاستور بود.
دکترم هم که دومین تجربه زایمان طبیعی رو باهاشون داشتم باز دوباره به کار بلد بودن و حرفه ای و دلسوز بودنشون ایمان آووردم.و از همه مهمتر احساس مسئولیت و تعهدی که نسبت به بیمارشون دارن و زیر میزی هم نمیگیرن برام قابل توجه بود و هست دکترم هم فاطمه عادلخواه بودن.
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۳ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۴)

بابت بیمارستان و دکترم، من خیلی خیلی راضی بودم. دکترم مهدیه خوان پایه و بیمارستان خصوصی مجیبیان یزد زایمان کردم.

اول بارداری پیش یه دکتر دیگه میرفتم که خیلی بهم استرس میداد. مثلا اوایل هماتوم داشتم و انقدر منو ترسوندن که کارم شده بود گریه. یا هفته ۵ که فهمیدم باردارم، رفتم سونو و قلب بچه تشکیل نشده بود هر هفته منو میفرستاد سونوقلب با کلی استرس و نگرانی. دیگه تصمیم گرفتم دکترم رو عوض کنم. دکتر خوان پایه خیلی بهم آرامش و قوت قلب میداد و اصلا استرسی بهم وارد نمیکرد. با صبر و حوصله منو ویزیت میکرد و همه چیز رو کامل برام توضیح میداد تا خوب متوجه بشم. برای زایمان هم گفتم که تصمیمم بر این بود که طبیعی زایمان کنم و خانم دکتر همراهی کردن و گفتن حتما سر زایمان طبیعی میان پیشم مگر اینکه شرایط ویژه ای پیش بیاد. اصلا اصرار به زایمان طبیعی یا سزارین نداشتن و حق انتخاب رو به خودم دادن. من هم دوست داشتم طبیعی زایمان کنم. اما آخر کار با توجه به شرایطی که داشتم، منو آگاه کردن که سزارین برات بهتره. حتی سزارین اورژانسی برام ثبت کردن (چون دوتا ماما منو معاینا کردن و تایید کردن) و هزینه زیادی مثل سزارین اجباری برامون نداشت. واقعا داشتن دکتر خوب نعمته
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۳
چون توضیحات پروندم و دکترم ننوشته بود نمی‌تونستن از ریکاوری خارج کنن بعد از دو ساعت و نیم آوردنم بخش و لباسامو عوض کردن و برام شیاف گذاشتن و پد گذاشتن گفتن که باید تا ساعت ۴ استراحت کنم و نمی‌تونم چیزی بخورم کلی برام سرم و امپول میزدن که درد احساس نکنم و واقعا رسیدگیشون عالی بود ساعت ۴ برام سوپ آوردن که بخورم و آب کمپوت و چای نسکافه گفتن شروع کنم ب خوردن که نیم ساعت بعد بیان بلندم کنن برای اولین راه رفتن که واقعا این قسمت برای من خیلی سخت بود با اینکه کلی دارو گرفته بودم اما عذاب بود حالا شاید برای فرد دیگه ای راحتتر باشه
و واقعا راه رفتن باعث میشه ک شکم نرمتر بشه و حالم بهتر شد
فقط شیر دادن با بخیه سخته ک اونم بعد از چند بار عادت میکنید
خیلی هم مامانا گفته بودن تجربه‌تو بذار اینم از تجربه من که شکر خدا از بیمارستان و دکتر خیلی راضی بودم و برای من عالی بود و رسیدگی به نوزادشونم خیلی خوب بود و همه چیزشون سر وقت بود♥️😍
الهام الهام قصد بارداری
مامان تو دلیم مامان تو دلیم ۳ ماهگی
تجربه ی زایمان #
پارت ۴
دکتر شروع کرد و توضیح می‌داد برام که دارم چیکار میکنم و من فقط مغزم خالی بود و اصلا هیچ حسی نداشتم فقط منتظر بودم که دکتر بعد از دو دقیقه گفت لایه آخر برش داده شد و بین خودشون گفتم بچه خیلی بالاس هنوز ،هنوز این جمله تموم نشده بود که بچه رو انداخت رو سینه ام و ی دسته از موهاش چسبید به ملحفه جلوی صورتم ،ی حس غریب ،ناباوری ،کنجکاوی تمام وجودمو گرفت ولی غیر ارادی قربون و صدقه اش میرفتم انگار که اینجوری میخواستم باور کنم تا اینکه ورش داشتم تمیزش کنن و چشمم بهش افتاد و اشکم راه افتاد بعد آوردن گذاشتن روی صورتم و بعد هم دکتر بخیه رو تموم کرده بود و تو دلی من ۸:۵۵دقیقه اومد توی بغلم ،پسر قشنگم رستان عزیزم به دنیام اضافه شد ولی واقعا همه ی دنیام شد.بخیه ام جذبی نبود و تمام عمل من پنج دقیقه هم نبود و بیست دقیقه هم کلا توی اتاق عمل بودم اومدن ما رو بردن ریکاوری اونجا برای اولین بار شیر خورد بعدم رفتیم بخش و من تنها بودم و خبری از خانواده هامون نبود چون خانواده من دوازده ساعت فاصله داشتن خانواده همسر هم شش ساعت ولی پرسنل خیلی همکاری کردن برام شیاف ردن ،لباس بخش رو پوشیدن و پوشک گذاشتن به پسرم رسیدن ،لباس پوشیدن میومدن شیر میدادن تا ساعت نه که خانواده هامون رسیدن و خوشحالیم تکمیل شد از دیدن پدر و مادر و خواهرم در کنار پسرم
تو نبود اونا درگیر گرفتن پرستار همراه بودن که پرسنل گفتن نگیر خودمون هواتو داریم و روز بعد هم دکتر داروساز ،دکتر خودم،دکتر نوزادان،دکتر تغدیه اومدن چکمون کردن و خدا رو طکر همه چیز عالی بود.