شرح حال من از موقع زایمان تا الان برای کسایی ک پرسیدن بچه ها اومدن یا نه

من۳۵ هفته احساس انقباض کردم و نصف شب رفتم بیمارستان ، ان اس تی دادم گفتن انقباض داری باید معاینه شی گفتم نه ، نذاشتم ، از ماما اصرار و از من انکار اخر گف پس دکتر نمیاد و اگه دهانه رحمت باز بود مسئول خودتی، خلاصه ترسوند منو و معاینه کرد و خیلی درد داشت، گف باز نیس، شبو بیمارستان موندم سرم و اینا زدم و اومدم خونه. پس فرداش تو ۳۵ روز و ۲ روز کیسه ابم ساعت ۶ صب پاره شد رفتم بیمارستان و ۸ سزارین شدم، سزارین خوب بود فقط میترسیدم خیلی ، ولی هیچی حس نمیکنی و ترس بیخودیه، بچه هامو نشونم دادن و سریع‌ بردن ان ای سیو با وزن ۲۲۰۰ (من امپول ریه نزده بودم دکتر نذاشت) صب رفتم بچه ها رو دیدم ، بعدش ساعت ۱۱ منو مرخص کردن و بچه هام موندن ، من فک کردم ۴-۵ روزه میدن، اما زهی خیال باطل ، یکی از بچه هام ۲۵ روز موند اون یکی هنوز بعد ی ماه هنوز اونجاس، و من فقط دو روز در هفته در حد دو دقیقه اجازه دیدنشونو داشتم، این مدت دیوونه شدم ، تیکه تیکه شدم بدترین حس دنیا رو داشتم، جمعه یکی از بچه ها رو دادن و یکی دیگه رو گفتن این هفته میدن انشالله
ب انرژی مثبتتون نیاز دارم 🙏 دعام کنید

۱۴ پاسخ

انشاالله که هرچه زود تر اون یکی نی نیت هم به سلامتی میادخونه تون وهمه چیز درست میشه

باز خداروشکر ک سالم وسلامتین عزیزم
اگه امپول ریه میزدی خیلی زود مرخص میشدن انقد نمیموندن من۳۳هفته زایمان کردم۱۰روز موندن شما خو۳۵هفته بودید کاش آمپول میزدید
ولی باز خیالت راحت مشکلی پیش نمیاد دختر خاله من بچه هاش۲ماه دستگاه بودن الان ۱ سالشونه

مم تو فکرت بودم همش انشالله اونم میدن بهت. گلم💖

برای دوقلوها حتما امپول ریه باید بزنن چون اکثرا احتمال زودرس دارن

الهی بگردم
انشاالله هرچه زودتر اون یکی نی‌نیت رو هم ب سلامتی بغل بگیری و تموم بشه این دوری 💖

ان‌شاءالله بزودی اون کوچولوی دیگم میاد خونه و تماام حال بدیات تموم میشه

ان شاالله به زودی جفت کوچولوها تون رو صحیح و سالم در کنارتون داشته باشید

انشالله به سلامتی خانواده چهار نفرتون😍😍😍😍

عزیزم من هرروز صفحتو چک میکردم تا پیامی از خودت بزاری، میخواستم بهتون پیام بدم گفتم شاید مزاحم باشم و هی سوال پرسیدن در مورد چیزی که دغدغه خود شما هست آزار دهنده باشه
خداروشکر که یکی از بچه ها مرخص شده
انشالله قل دومم زودتر میاد پیش خانواده

من ۳۴ روز nicu بودم از در بیرونمون میکردن از دیوار میرفتیم

همه این روزا رو گذروندم باید خیلی قوی باشی وقتی بیاریشون خونه شروع ماجراست باید چشم پزشکی ببریش مرتب اگه خودشون چشم‌پزشکی ندارن ،اکسیژن میگرفتن دیگه؟

چرا دکترت نزاشت آمپول ریه بزنی

انشاءالله به سلامتی اون یکی هم میاد خونه گلم

ابجی اگه معاینه ات نمیگرد کیسه ابت پاره نمیشد خداحفظشون کنه

مقالات مرتبط

زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | تغذیه مناسب
خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟
غذای مخصوص روز‌های امتحان بچه‌ها
غذای مخصوص روزهای امتحان بچه ها | تغذیه در ایام امتحانات

سوال های مرتبط

مامان دخترم یکدونم مامان دخترم یکدونم ۳ ماهگی
فردا رفتم دکتر اونجا فشارمو گرفتن گفتن ۱۵ باید بستری شی تاساعت ۶وایسادم تا تخت بدن چون شلوغ بود بعد بستری شدم فرداش بهم ختم دادن رفتم زایشگاه با آمپول فشار بچه بدنیا بیاد روز اول هیچ پیشرفتی نبود روز دوم ۱سانت شدم درست پنجشنبه بود ساعت ۵ونیم حس کردم یه درد ریزی بود اومد رفت کیسه ابم پاره شد معاینه کردن گفتن کیسه ابته ولی هنوز ۱سانتی درد داشت منو می‌کشت ولی پیشرفتی نبود فرداش جمعه ۱۸ابان معاینه کردن گفتن ۲ونیم سانت شده ولی تا ۱ظهر فول شد طبیعی اگه نشد سزارین تا ۱درد شدید داشتم ولی همون دونیم مونده بودم که آخرسر فرستادنم سزارین ...سزارین برای من هیچ دردی نداشت بعدش راحت بلندشدم حرکت کردم
مامان آریا کوچولو🩵 مامان آریا کوچولو🩵 ۱ ماهگی
اینم تجربه زایمان طبیعی من اگ کسی می‌ترسه نخونه:
یکشنبه ظهر رفتم پیش دکترم معاینه ام کرد بعد از اون کمر درد گرفتم تا شب درد داشتم زیاد جدی نگرفتم فک کردم بخاطر معاینه اس شب تا صبح خوابم نبرد صبح رفتم دوش گرفتم دیدم باز ادامه داره ب علاوه ترشح ژله ای خونی داشتم خلاصه نزدیکای دوازده ظهر بود دیگ با شوهرم رفتیم بیمارستان معاینه کردن گفتن دو سانت افتصاحی سر بچه تا دهانه زیاد فاصله داره...ان اس تی گرفتن گفتن انقباض داری برو شیاف گل مغربی بگیر برات بزاریم... تا رفتیم گرفتیم و برگشتیم دمه در بیمارستان یهو حس کردم ادرارم ریخت فهمیدم کیسه آبه ...خلاصه رفتم باز معاینه... ساعت ۳ ظهر بستری شدم دیگ رفتم تو اتاق مخصوص لباس پوشیدم زنگ زدم مامانم ک بیاد ماماهمراهمم گفت ۴ سانت بشی میام
مامان گل پسر(مهدیار) مامان گل پسر(مهدیار) روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طلبیعی
هرکس فکر میکنه استرس میگیره نخونه لطفا🙏🙏
اینم بگم که همه مثل هم نیستن،مقایسه نکنید،صرفا جهت درخواست دوستان و آگاهی دادن تجربه میزارم

۳۷ هفته کامل بودم باز کردم سرکلاژ رو و وقتی باز کردم دکتر گفت ۳ سانت بازی،از وقتی باز کردم فعالیت میکردم تو خونه و بیرون پیاده روی میکردم.دهانه رحمم نرم بود و اوکی اونقدر که ۳۹ هفته و دو روز ۵ سانت باز شده بودم همون روز ورزش کردم یک ساعت لگنی با ماما بعد معاینه کرد گفت ۶ سانت باز هستی و برو بیمارستان انقباض هم داشتم ولی منظم و خیلی شدید نبود؛خلاصه ساعت ۸ شب بستری شدم و تا ۹ ورزش کردم زیر دوش اب گرم و نواز قلب گرفتن چندبار کم کم داشتم انقباض های زایمانی خوب میگرفتم که کیسه آبم پاره شد و درد ها بیشتر و فاصله ها کمتر،فول شده بودم کمی بعدش و تا یکی دو ساعت زور میزدم بچه بیاد جلو،ماما همراه هم داشتم راضی بودم،در کل خوب بود ولی اخرش بچه با شونه بد اومد شانس من و پارگی داشتم روز بعد رفتم اتاق عمل ترمیم،هنوزم بیمارستان هستم دعا کنید زودتر خوب بشه بخیه ها و مرخص بشم.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان لیانا...❤️ مامان لیانا...❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من با جزئیات کامل نوشتم ...
روز قبلش از خواب بیدار ک شدم فک کردم آب ریزش دارم گفتم شاید کیسه باشه رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن نه نیست باز گفتم دهانه رحمم چند سانت شده ک گفت اصلا باز نشده ی ماما دیگه اومد اونم معاینه کرد گفت نه نیست ولی برا اطمینان برو تست آمینوشور انجام بده رفتم از داروخونه گرفتم اومدم انجام دادم گفت نه اوکیه همچین فقط اگر خودت نگرانی اینا شب ساعت 8 بیا سنو بیوفیزیکال انجام بده ک آب دور بچه چک شه بعد از وقتی که معاینه شده بودم دل‌درد کمردرد گرفته بودم و آبخون ازم میومد کم‌کم منم ساعت 8 رفتم سنو هم انجام دادم اوکی بود همچی ت بیمارستان بودم که حس کردم دلدردم بیشتر شده ب پرستار گفتم گف بخواب ک معاینه شی بعد گف 2فینگر باز شدی برو ساعت 12بیا♥️
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان 🩷دل‍‌ــارام مامان 🩷دل‍‌ــارام ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت 2
سه شنبه رفتم بستری شدم گفتن یه روز دیگه میخای تا 37هفته
شب بیمارستان بودم
صبح از بخش منو بردن زایشگاه
تا ساعت 10هیچ خبری نبود
10یه قرص زیر زبونی بهم دادن
یکی دو ساعت. بعد یکم دل درد گرفتم
بعد دکتر اومد بالا سرم معاینه کرد گفت بسته هست دهانه رحمت
ساعت 3عصر شروع کنید سوزن فشار بزنید
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دیانا و بردیا🥹 مامان دیانا و بردیا🥹 ۱ ماهگی
تجربه زایمان تک پارتی: ۶ صبح بیدار شدم احساس کردم خیس شدم
با ماما همراهم تماس گرفتم و رفتم دوش گرفتم و رفتم بیمارستان
بستریم کردن تا ساعت ۱۵ ۳ سانت باز شدم بعدش دکترا گفتن طبیعی نمیشی اگر بشی بچه رو از دست میدیم خلاصه سزارین شدم ساعت ۱۶:۵۸ دقیقه بردیا به دنیا اومد
بشدت درد داشتم و بی حس بودم اینم از تجربه زایمان من🧿👶🏻🫶🏻🩵
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرشا مامان آرشا ۲ ماهگی
# پارت دوم سزارین
رسیدیم جلو بیمارستان رفتیم بخش زنان باردار اونجا گفتن چرا موندی این موقع اومدی منم گفتم آخه مامانم اینا گفتن وگرن ب وقت زایمانم مونده هنوز زنگ زدن ب دکترم گف دستگاه وصل کنین درد داشت ب من بزنگین دستگاه وصل کردن شب ساعت ۳ ب دکتر اطلاع دادن دکتر گف بستری سرپایی بشه تا صب ساعت ۷
تا صب دستگاه ب شکمم وصل بود از اونایی ک شبیه کنترلن منم یکم خابیدم همسرمم رفت تو ماشین خابید مامانمم رو تخت همراه
صب ساعت شش شد خسته شده بودم ب پرستار گفتم بیا اینا رو در بیار من برم خونم گف نه انقباض داری باید ب دکترت دوباره اطلاع بدی
دوباره ب دکترم اطلاع دادن گفته بود معاینه ش بکنین ببینین چن سانته😐😐😐
بدترین مرحله زایمان همین معاینه هس
پرستاره با ناخن های بلندش معاینه کرد گف دو سانت باز شدی
باز ب دکتر زنگ زد
دکترم گف اتاق عمل رو تا ساعت ۹ (صبح) آماده کنین بیام عمل بکنم😐😐😭😭
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۲

تا شدم ۳۷ هفته و ۱ روز نوبت دکتر زنان داشتم رفتم اونم معاینه کرد و گفت هنوز دو سانتی ولی سر بچه توی لگن فیکس شده همین باعث میشه زود دهاته رحمت باز بشه ، اونم معاینه تحریکی برام انجام داد
، فرداش صب از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و برگشتم ، توی تخت نشسته بودم که حس کردم یه ابی ازم اومد ، سریع رفتم دستشویی دیدم داره همینطور ازم اب میاد ، فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، رفتم دوش گرفتم وسایلم رو جمع کردم و با شوهرم رفتیم بیمارستان .
اونجا معاینه کرد و گفت اره کیسه ابت پاره شده ولی دهانه رحمت همون دو سانته ، بستریم کردن و کم کم بهم امپول فشار تزریق کردن ، ساعت ۸ و نیم صبح بستری شدم ، تا ساعت ۱۲ ظهر دکتر اومد باز معاینه کردن و هیچ تغییری نکرده بودم کیسه ابم رو خالی کردن که خیلییی درد داشت داشتم میمردم از دردش واقعا ، ولی دردهای اصلیم که خیلی شدید بود شروع نشده بود
همینطور روی توپ ورزش میکردم و بشین پاشو میرفتم و روی تخت ورزش انجام میدادم
مامان ❤️محمد یاسین❤️ مامان ❤️محمد یاسین❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت1
من دیروز رفتم آن اس تی بدون دلیل گفتن از کی سونو ندادی گفتم۳۳هفته گف خب الان۳۸باید بری رفتم زده بود احتمال وجود مکنیوم یا ورنیکس زنگ زدن دکترم گف لگو بره صب ساعت۸بیاد نوار قلب رفتم اومدم خلاصه خوب بود گفتن باز روز بعد بیا ک من رو معاینه کرده بودن اون روز ببینن چند سانتم گف ی فینگر شبش رابطه داشتم بلافاصله بعد رابطه ترشح خونی داشتم ک زنگ زدم دکترم گف برو بیمارستان رفتم بستری شدم کم کم تا ساعت۵انقباض داشتم بدون درد معاینه کرد گف ۱ونیم سانت سرم فشار گذاشتن کم کم بیاد دیگه ساعت۱۲بود دردام متوجه میشدم و از ساعت۲دردناک بود جوری ک داد میزدم و درخواست امپول ایپدوال کردم ک عالی بود کمک کننده بود واقعا
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیهان مامان نیهان ۱ ماهگی
تجربه زایمان رو میزارم
پارت 1
۳۹ هفته ۲ روز بودم حرکت بچه کم شده بود رفتم سونو حرکت گفت آب دور بچه کم شده شده ۸ برو زایشگاه روز بعدش،رفتم زایشگاه اونجا نوار قلب گرفتن و گفتن دردام شروع شده گفتم من دردی ندارم گفتن دستگاه نشون میده خیلی درد داری خودت حالیت نیست سریع باید بستری بشی منم فک کردم همون روز زایمان میکنم بستری شدم همش میومدن معاینه میکردن اولش گفتن اصلا دهانه رحمت باز نشده آمپول فشار همش میزدن روز بعد گفتن شدی ۱ سانت فک کنم دروغ میگفتن ک مرخص نشم خلاصه روز سوم هر چی آمپول فشار میزدن دهانه رحمم باز نمیشد بیشتر از ۲۰۰ بار معاینه کردن ب خونریزی افتاده بودم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محیا کوچولو مامان محیا کوچولو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
خوب از اولش بگم من من ۳۶ هفته ماما گرفتم و ورزش هامو داد گفت از ۳۸ شروع کن سرویکس آن کمه منم تا ۳۸ کار میکردم اصلا استراحت نبودم از اول تا آخر تا ۳۸ شدم رفتم معاینه لگن دکترم گفت عالیه لگنت دو سانتم باز شدی شیاف برام نوشت گفت برو یک هفته دیگه بیا منم آمدم خونه ورزشهامو شروع کردم با مادرم میترسبدم آخر شب دردم بگیره کسی آن نیست مارو ببره مادرم تا صبح بیدار رو سرم دیگه صبح شد من درد داشتم در حد پریودی ولی کم و بیش دیگه جونم بگه براتون ورزشها رو میکردم و هر هفته دوبارهم میرفتم ان اس تی به خاطر دو دور بند ناف گردن بچه ام ۳۸ هفته ۳ روز بود صبح ساعت پنچ صبح شوهرم آمد از سرکار خونه منو درد گرفته بود ولی ول میکرد منم دیگه گفتم ماه درده دیگه خوابیدم درد هام کن شدن ظهر برا آن اس تی رفتیم بیمارستان ماما گفت خوب نیست بستری شو برو وسایل هاشو بیار شاید زایمان کرد من آماده شدم مادرم رفت خونه وسایل هامو بیاره منم رفتم آن اس تی که هر می‌آمد و معاینه میکرد همون دو سانت بودم آمپول فشار زدن
بیا پارت بعدی ................
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🩷ماهلین🩷 مامان 🩷ماهلین🩷 ۲ ماهگی
شرح زایمان من ٫٫طبیعی٫٫

پارت اول:

سلام مامانا اومدم بعد یک ماه شرح زایمانم رو تعریف کنم...
اخرای ۳۸ هفته بودم تقریبا ۳۸ هفته و ۵ یا ۶ روز بودم که پیاده روی رو شروع کردم پسرمو پیاده می‌بردم مهد و برمیگشتم و اینم بگم دخترم خیلی اومده بود پایین جوری که بعد پیاده روی دیگه نا نداشتم از بس زیر شکمم درد میکرد،۳۹ هفته بودم رفتم بهداشت خانوم ماما معاینه شکمی کرد گفت دوسه روزه زایمان می‌کنی چون درد داری،گفتم نه من که درد ندارم،گفت متوجه نیستی رحمت سفت شده،برگشتم خونه شب شد خوابیدیم ساعت ۳ نصف شب بود با حس خیس شدن شلوار بیدار شدم ،دیدم بله کناره های شلوارم خیسه پاشدم رفتم دستشویی دیدم کیسه م پاره شده و همش آب میریزه شوهرمو صدا زدم و پد خواستم ازش و گذاشتم و اومدم خونه وسایلام و مدارکا رو جمع کردم و زنگ زدیم به مامانم و راهی بیمارستان شدیم ساعت ۴ اینا بود رسیدیم بیمارستان و من رفتم معاینه و گفت آره کیسه ت پاره شده و ۱ سانتی هنوز برو پرونده تشکیل بده بیا بستریت کنم ،شوهرم و مامانم رفتن پرونده تشکیل دادن و اومدن و با کمک مامانم لباسمو عوض کردم و لباس بیمارستان پوشیدم،تا ساعت ۶ صبح اصلا درد نداشتم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آدرین مامان آدرین ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم
بعد حس کردم دستشویی شدید دارم تا بلند شدم دیدم داره دستشویی م میریزه سری رفتم داخل دستشویی که دیدم کیسه آب پاره شده ،خلاصه یک ساعتی تو خونه موندم تا کیسه آب خالی شه ،بعد برم بیمارستان، ولی درد هیچی نداشتم ساعت ۶ رفتم بیمارستان ،که گفتن دهانه رحم دو سانت بازه دقیقا روز شنبه من ۳۹ هفته میشدم ،خلاصه با آمپول فشار بعد ۶ ساعت زایمان کردم
مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۶ هفته و خرده ای رفتم دکتر برای معاینه لگن گفت دو سانت بازم و لگنم عالیه برای زایمان
تقریبا درد پریودی داشتم و گاهی می‌گرفت و ول میکرد
۳۷ هفته و یک روز بودم که هر ۵ دقیقه یه بار یه دردی یکم بیشتر از درد پ یودی منو می‌گرفت و ول میکرد و بعد چند ساعت کلا نامنظم شد ولی درد داشتم
صبح بعدش رفتم سرویس لکه خون دیدم چون معاینه شده بودم گفتم شاید از اونه ولی خواهرم گفت برم یه ان اس تی بدم خیالم راحت بشه رفتم بیمارستان شرح حال دادم اول معاینه کردن گفت ۴ سانت بازی و خونریزی داری
زنگ زدن دکترم و دکتر گفت بستریش کنید
بستری شدم بهم آمپول فشار زدن و ۶ سانت بودم کیسه ابم پاره شد و دردام خیلی بیشتر شد و قابل تحمل نبود خیلی اماده کرده بودم خودمو که داد نزنم و تموم زورمو بدم ولی اون لحظه واقعا دردش قابل تحمل نبود برام درد آمپول فشار خیلی بیشتر از درد فشار طبیعیه
خلاصه خیلی زود ۱۰ سانت شدم و بعد هر بار فشار اومدن با تموم وجودم زور میزدم پرستار از رو شکمم محکم فشار میداد و من زور میزدم
که بلاخره سر بچه اومد و زایمان کردم ساعت ۳ بستری شده بودم و ساعت ۴:۳۰ زایمان کردم
من خیلی زود رفتم اگه دردامو تو خونه می‌کشیدم و آمپول فشار نمیزدن شاید راحت بود زایمانم و اینکه من هنوز نه ورزشم نه پیاده روی رو هم شروع نکرده بودم
و بخاطر همینا خیلی پاره شدم و بخیه خوردم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر