۷ پاسخ

عزیزم باهاش فارسی حرف بزنید تا فارسی صحبت کنه زمان زیاد داره واسه یادگرفتن کردی
من خودم فارسی اما مازندران ازدواج کردم ۳۰سالمه توی ۵سالی که ازدواج کردم کامل مازندرانی صحبت میکنم

ما عرب جنوب هستیم ولی مشهد زندگی می‌کنیم الان پسرم۱۰سالشه همش میگه چرا به من عربی یاد ندادید متاسفانه عربی یکم سنگینه الان سختشه.دیگه الان با دخترم عربی صحبت میکنم فعلا هم فارسی رومتوجه میشه هم عربی😆بعضی کلمه ها رو فارسی میگه بعضی ها رو عربی

نولا کاره کت اشتباس ناوه یکسره فارسی قسه کیت امانه بو‌خویان قسه اکن ایژن کارکت دروسه اوانه هر خوشیان له ایمه نایت

عزیزم‌ سردر گم نشو الان من خودم ۳زبان بلدم دخترمم همینطور تا بیشترم مغزش فعال میشه

من کردهستم مادرم کلا با ما فارسی صحبت میکرد و کردی یاد گرفتیم وقتی مادرم با پدرم یا فامیل صحبت میکرد خودش یاد میگیره مهم فارسی یادش بدی

بزار اول کامل فارسی یاد بگیره بعدا کردی یادش بده اگه الان کردی بگی خیلی لحجه میگیره ممکنه بعدا خودش معذب بشه

عزیزم منم سنندجی ام شوهرم فارسه ولی به دخترام کوردی یاد دادم بخوای یا نخوای فارسی یاد میگیرن اما زبان مادری یه چیز دیگس

سوال های مرتبط

مامان مامان عسلکシ❤ مامان مامان عسلکシ❤ ۱ سالگی
توروخدا بیاید بگید شما جای من بودید چیکار میکردید ینی انقد داد زدم ته گلوم دیگه میسوزه صدام درنمیا شوهر من 7صب میره 8ونیم شب میا وقتی میا مثلا میخوا نبودشو براپسرم جبران کنه هرکاری ک این بچه در طول روز از سمت من براش قفل با باباش انجام میده شوهرمم چون تایم طولانی نیستو دلش تنگ میشه ن نمیگه اصلا پسرم باباش ک میا دیگه از من حساب نمیبره میشه ی بچه لوس پرتوقع...دیشب بغلش کرد پنجره رو باز کرد پسرم از مداد شمعیاش دستش بود پرت کرد بیرون و خندیدو خوشش اومد از پدرش خاست ک دوباره این کارو تکرار کنه اونم هرچی دم دستش بود میداد بهش ولی مواظب بود ک حین پرت کردن نره بیرون ولی از 20تا وسیله خونه و اسباب بازیش 3تاش ازدستش در رفت و از طبقه 6یا شکست یا له شد دیشب گفتم این کارو دیگه تکرار نکنی اخه این چ بازیه هیچی امشبم تا اومد خونه پسرم گریه ک باید دوباره همون کارو کنی منم ب شوهرم گفتم نذار بااین عادتای زشت بار بیا رو نده هرچی گفت خودتو بزن ب اون راه حواسشو پرت کن نمیدونید پسرم چی میکرد خودشو ب درو دیوار میکوبید ک باید منو بغل کنی وسیله پرت کنم بیرون دوباره عِرق پدری اومد سراغشو گفت باش بازم از مداد رنگیاش بادکنک سرشیشه ش همرو پرت کرد واااای من دیگه امپر پروندم تا جایی ک میتونستم سرش داد زدم توروخدا شما جای من بودید چیکار میکردید وسایل خونه و چیزایی ک ورت کرد جهنم من نگران این دو تربیتی شدنشم بچه قشنگ متوجه شده بین منو پدرش سره خاسته هاش هماهنگی نیست ب زور متوسل میشه تا ب خاسته هاش برسه الانم انقد حالم بد بود حاضرش کردم گفتم برید فقط جلو چشمم نباشید
خیلی حالم بده اخه تقاص تایم طولانی نبودن تورو ک تربیت بچه نباید بده
ایی خداااااا