#تجربه_زایمان_طبیعی۲
من کلا ۲تا بخیه خوردم با اینکه دردای خیلی بدی و تو چند ساعت تحمل کردم تو دردا کل بدنم میلرزید علتشم درد زیاد بود انگار تشنج کرده باشی....
ولی میخوام بگم حتما حتما تو بارداریتون از زمانی که دکترتون اجازه میده
۱-ورزش کنید
۲-پیاده روی برین
۳-کلاس های بارداری و حتما شرکت کنید حالا کلاسایی که خود بیمارستان داره یا آنلاین میخواین بگیرین ازش غفلت نکنید.
۴-اصلا عجله نکنید واسه زایمان هر موقع زمانش برسه خودش میاد بستگی به بدنتون داره
۵-ذهنتون و آماده کنید برای زایمان و اینکه استرس نداشته باشین
۶-هر زایمانی سختی خودش و داره پس ازش غول نسازین
۷-زایمان طبیعی شاید برای خیلی هاتون ترسناک باشه ولی کلا دردش ۱ روزه و دردای شدیدتون تو چندساعت بعدش راحتین
۸-عوارض بعدش خیلی کمتره و راحت میتونید بلند شین و کارتون و انجام بدین
۹-تنها چیزی که بعد زایمان یکم سخته اگر فشار زیاد به مقعد بیاد همروئیدتون میزنه بیرون که بعد خوب میشه اون دردناک و وقتی بخیه میخواد جذب بشه یکم میسوزه و درد میکنه وگرن راحتین بعدش
من وقتی زایمان کردم انگار سبک شدم دردام کاملا رفت و واقع
ا ۱ساعت بعدش یادم نمیومد دردام‌چجوری بودن فقط یادم بود که درد کشیدم چجوریش و نمیدونم
و اون حسی که وقتی بچه رو میذارم ۱ساعت تماس پوستی داری باهاش خیلی خوبه من واقعا زایمان طبیعی و پیشنهاد میکنم به دردش میارزه که بعدش راحت باشی و نگرانی چسبندگی و اینجور مکافات و نداشته باشی

۹ پاسخ

اره عزیزم من قبل از زایمان هم بهش گفتم گفت من به کسی نمیتونم اطمینان کنم عمل بسپارم دستش

من بچه دوم بدون بخیه بودم .یعنی راحترین زایمان ممکن داشتم .خیلی راحت بودم .انگار رفته بودم دستشویی اومده بودم راحت شده بودم 😂😂😂😂

خداروشکر واقعا از دکتر راضی بودی؟ و اینکه اپیدورال نزدی چرا؟

خداروشکر که زایمانت خوب بود🥹
شما قبلش ورزش و پیاده روی کردی؟بچه ی چندمتون بود؟

بسلامتی عزیزم،ببخشید زایمان اول تون بود؟

منم بدنم میلرزید واقعا از درد

عزیزم‌مبارکه کجا زایمان کردی؟

مباکت باشه عزیزم 😊
خوشبحالت راحت شدی 😥

خداروووووشکر

سوال های مرتبط

مامان 🩷𝓪𝔂𝓵𝓲𝓷 مامان 🩷𝓪𝔂𝓵𝓲𝓷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی ۲
از درد زیاد همه جارو چنگ مینداختم به مامائه گفتم اگه بچم به دنیا نمیاد این ۷سانت بیشتز نمیشه من میخوام دیگه برم برای سزارین گفت ن دیگه به دنیا میاد یکم تحمل کن خلاصه ساعت ۱۰ بود یه مامای دیگه اومد گفت از تخت بیا پایین یه ورزش بهت میگم اینو انجام بده اونو با درد زیاد انجام دادم اونم کمرم محکم گرفت فشار داد با همون خلاصه ۱۰ سانت شدم دردام شدیدتر و با فاصله خیلی کمتر شد ولی سر دخترم تو کانال زایمان گیر کرده بود در نمیومد موهاش و میدیدن ولی پایین تر نمیومد اخرش یکی دیگه از ماماها اومد بالا سرم مشت هاش رو گذاشتم رو شکمم و محکم رو به پایین فشار داد اون یکی ماما هم هم از پایین فشار می‌آورد تا دهانه واژنم باز تر بشه اما نمیشد چون من هربار دردم می‌گرفت دردام ۵ثانیه ای می‌شد تا بچه یکم پایین تر میومد من دردم دوباره می‌رفت بچه دوباره می‌رفت بالا اخرش پرینه رو برش زدن و با فشار های زیاد سر بچه اومد بیرون و دخترم به دنیا اومد دردم کلا رفت ولی بعدش بخیه هام خیلی درد میکرد و اینکه فشار دادن شکم بعد زایمان خیلی درد داره من نمیخوام از زایمان طبیعی بترسونمتون ولی اگه طاقت درد زیاد قبل زایمان ندارین حتما برید برای سزارین البته ک اونم درد های خودشو بعد زایمان داره ولی من درد خیلی بدی داشتم قبل زایمان هربار یادم میاد تنم میلرزه ولی بازم همین که دخترم صحیح و سالمه خداروشکر♥️
مامان امید مامان امید روزهای ابتدایی تولد
تجربه ۴ زایمان طبیعی
دیگه با هر زور و زحمت و فشاری که دکتر و دوتا ماما داشتن ساعت۱۱/۳۵زایمان کردم ، البته پسرم کمی کمبود اکسیژن داشت بعد زایمان بردنش نیم ساعتی تو دستگاه ، بعدش ماما خودش بخیه هامو زد ,خودش که پارم نکرد دستش درد نکنه ولی خودم از داخل پارگی دادم
من بیمارستان دولتی رفتم ولی یعنی من واقعا از اخلاق و رفتار ماما و دکتر راضی بودم همش امید می‌دادن و مهم‌ترینش همین بود مواظب بودن پارگی ندم ، از اول تا آخرش تو اتاق با خواهرم تنها بودیم مریض دیگه نیاوردن ، بعد اینکه مطمئن شدن خونریزی ندارم ساعتای شش بعد از ظهر بود که بردنم بخش تا دکتر اومد خودمو معاینه کرد بعدش دکتر اطفال نی نی رو ، دیگه کارای ترخیصو انجام دادیم شد ۱۲شب که رفتیم خونه
کلا زایمانم از ساعت دو تا ۱۱/۳۵ شد ده ساعت
و سر هم ۲۲ساعت زایشگاه بودم که بنظرم اصلا متوجه گذر زمان نشدم چون اول دردا حالم خوب بود و ورزش میکردم و اخراش از درد متوجه ساعت و زمان نمی‌شدم و بعدشم که پسرم بدنیا اومد با اون و شیر دادنش سرگرم بودم
برای اونایی که می‌خوان زایمان طبیعی کنن میگم که حتما قبلش آمادگی داشته باشید و ورزشارو انجام بدید اصلا نترسید چون آخرش واقعا قشنگع مخصوصا وقتی که نی نیو رو سینتون می‌زارن بعدشم فورا میتونین بلند شین و کاراتون خودتون انجام بدید ،مثلا من خودم بلند شدم و رفتم سرویس و بعدش نوارمو گذاشتم و واقعا بعدش دردی نداشتم که نیاز به مسکن و شیاف داشته باشم ، اگه ب عقب برگردم بازم انتخابم طبیعیه
مامان قشنگم🌸👶 مامان قشنگم🌸👶 ۱ ماهگی
مامان الیسا خانوم مامان الیسا خانوم ۱ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانمون بگم
نمی‌خوام به کسی استرس بدم چون بدن با بدن فرق می‌کنه
من. رفته بودم برای مراقب بارداری و هنوز. هیچ علاعمی نداشتم فقط لکه بینی کم داشتم . وقتی معاینه شدم کلان یک سانت بودم . ولی وقتی دکتر فهمید که بچه ۴هستش گفت که بستریم کنن . و احتمال خیلی زیادم سزارین بود ولی به تشخیص دوتا دکتر که بعد از پاره کردن کیسه این دادن. این بود که بچه به چهار کیلو نمیخوره . ولی باز خواستن ریسک کنن که شاید طبیعی بدنیا بیاد . اونجا هرکس هم اتاقی من بود طبیعی درد کشیدن و بعد یک یا دو ساعت دیگه زایمان کردند ولی من با دوتا آمپول فشار که درد های زیادی کشیدم یک شبانه روز با درد موندم که دهانه ی رحممم از دوسانت هیچ تاثیری نکرد وقتی دکتر اومد. بهش گفتم که خیلی درد دارم بچم طبیعی نمیشه و اونم گفت قبول دارم ولی باید بمونی تا ساعات پر بشه تقریباً ۱۲ظهر بود که من واقعاً از درد داشتم جون میدادم دکتر اومد گفت که برای اتاق عمل آکادمی کنم برای اتاق عمل هیچ استرسی نداشتم و تمام خیلی راحت بود درسته بعدش برام سخته ولی خیلییی میارزه به بی دردی طبیعی چون من خیلی عذاب کشیدم. نظرم نسبت به طبیعی عوض شد . ولی درکل. امیدوارم که همتون زایمان خوبی رو تجربه کنید درسته سختی داشت ولی ارزش اینکه. دختر قشنگمو بعدش بغل بگیرم داشت هر دوتاشونم سخته. در کل باید به ا توکل کرد مادرشدن الکی نیست . پس دنبال درد کم یا راحتی نباشیم که هیچ کدوم راحت نیست. هردو سختیاب خودشو داره . ببخشیدک اگه واضح توضیح ندادم. در کل اینتوری تونستم بنویسم
😂😂❤️❤️
مامان مهیار مامان مهیار ۱ ماهگی
ولی واقعا توی‌‌ زایمان طبیعی یه ماما خوب خیلی واجبه چون اگه اون نبود من نمی‌تونستم پاشم و تا فول میشدم خدا میدونست میشد ساعت چند ماما همراه خوب مهم ترین چیزه
بعد ک شدم ۸ سانت گف‌ برو معاینه شی معاینه شدم گفتن فولی و سر بچه پایینه حالا بشین زور بزن و منی ک توان نفس کشیدن نداشتم چه برسه بتونم زور بزنم و گاز بی حسی رو انتخاب کردم ولی واقعا خیلی دردش بد بود تمام بدنم می‌لرزید بچه خودشو محکم فشار میداد و کمرم انگار از وسط نصف شده بود. ساعت دو دراز کشیدم و زور زدم البته با کمک گاز بی حسی وگرنه کلا حال نداشتم توان نداشتم دیگ هعی گاز می‌گرفتم و هعی زور میدم ساعت چهار بالاخره زایمان کردم مهیار رو گذاشتن وسط سینم ولی من بیهوش بودم کلا 😂 بعدش بچه رو بردن و اصلا نترسید من وقتی با تیغ بریدن دیدم با چشمام ولی اصلا دردشو‌ متوجه نشدم حتی بخیه هارو و اصل ماجرا فشار دادن شکم بعد زایمانه که انگار یه بار دیگ‌ زایمان میکنی و اونم درد داره
خلاصه مهیار ۳۸ هفته دو روز با وزن ۲۷۰۰ به دنیا اومد 💙
تجربه هم‌ اینکه تا وقتی درداتون شدید نشده نرید بیمارستان یعنی وقتی که هر دو دقیقه گرفت
و ماما همراه هم حتما داشته باشید 💙
مامان پرنسس اسدی🎀 🦄 مامان پرنسس اسدی🎀 🦄 ۲ ماهگی
آخه من چرا به این درد گرفتار شدم 😭 قبل از اینکه زایمان کنم هیچ ذهنیتی از زایمان نداشتم به همه میگفتم ۳ ۴تا بچه میارم. دوران حاملگی هم خیلی خوب بود ویار آنچنانی نداشتم. ولی اون شب زایمان هزار بار گفتم گوه خوردم رفتم جهنمو برگشتم. از ۱۹ هفته ورزش کرده بودم اصلا هیچ تاثیری نداشت. یه جوری بیچاره میشی اصلا نفس کشیدن یادت نمیفته. هرچی تو کلاسا در مورد زایمان طبیعی میگن دروغه. همه ی ماماها خودشون میرن سزارین میکنن. حالا منی که عاشق بچه بودم از اون شب توبه کردم یه لحظه از بدبختی که کشیدم یادم نمیره مصیبت بود. بعدشم که همه میگن تو طبیعی بعدش راحتی نه اصلا این حرفا نیست بخیه های پایین تا ۱۵ روز پدر آدمو درمیاره دردش. حالا باز خداروشکر بخیه ها خوب شد تموم شد شکمم داره میره عقب. فقط الان دردم اسنه من چیکار باید بکنم با اون خاطره ی وحشتناک زایمان چجوری به بچه ی دوم فکر کنم. اصلا اونایی که دومین بچشونو آوردن بیان بگن کار درستیه آوردنش یا نه ؟
من که دیگه بمیرم پامو واسه زایمان طبیعی زایشگاه نمیزارم. الان مثلا واسه بچه ی دوم بخوام سزارین اختیاری بکنم کار عاقلانه ایه؟ یه بار از پایین خودمو جر دادم یه بارم بیام از بالا جر بدم 😞 از کل پروسه ی بچه دار شدن تا وقتی موقع زایمان نشده خوبه. زایمان که خیلی سخته چه طبیعی چه سزارین بعدشم که بچه دنیا میاد یه بار واسه زردی دهنت سرویس میشه تا دستگاه تموم میشه کولیک شروع میشه شب بیداری واسه شیر دادن تا صبح
خدایا شکرت ولی واقعا مادر بودن خیلی سخت بوده خیلی زیاد سخت
مامان آوش مامان آوش ۱ ماهگی
سلام به همگی من دو روز پیش زایمان کردم و به رسم گهواره اومدم تجربه بزارم ، من از بی حسی اپیدورال استفاده کردم و البته خیلی راضی بودم، صبح ساعت ۷ و نیم حدودا دردام شروع شد، انقباضاتم میگرفت و ول میکرد ولی منظم نبود، یکم کارامو کردم صبحانمو خوردم، خونمو مرتب کردم ، شک داشتم که درد زایمان باشه، رفتم یه دوش گرفتم اومد و دیدم خوب نشد و داره دردام بیشتر میشه، وسایلمو جمع کردم و رفتم بیمارستان، ساعت ۱۲ حدودا بیمارستان بودم، معاینم کردن ۳ و نیم سانت بودم، روز قبلش دکترم معاینه کرده بود و ۳ سانت بود،کیسه آبم رو پاره کردن همون وقت که اصلا درد نداشت و سرم فشار وصل کردن، بعد از سرم فشار دردام یل زیاد شد، اینجاش یکم سخت بود ، دیگه مامام اومد و بردم ورزش و گفت اگه اپیدورال میخوای باید حداقل ۵ تا ۶ سانت باز باشه ، با ورزش به سختی و دردناکی رسیدم به ۵ و نیم و دکتر بی حسی اومد ، وقتی بی حسی رو زد دیگه آب بود رو اتیش ، همه دردام رفت ، خیلی خوب بود، خیلی ضعیف انقباضاتم و حس میکردم، که بهم گفت هر موقه حس کردی فشار بده ، انجام دادم و اصن یه رب بعدش ۹ سانت بودم ، دکترم اومد و اینجا باز انقباظات رو بیشتر حس میکردم و دردناک بود ولی به دردناکی قبل بی حسی نبود، هر کاری گفتن انجام دادم و ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه زایمان کردم، همینکه زایمان کردم درد انقباظات تموم شد، و دکتر شروع کرد بخیه زدن، که یه حس سوزن سوزن حس میکردم ، بد نبود، و تمااااام ، رفتم بخش و حالا اثر بی حسیا رفته هیج مشکلی ندارم ، فقط بخیه هام درد میکنه
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من