۹ پاسخ

اگه فشارمیدادن خیلی خوب میبود
درسته درد داره ولی خیلی خوبه
منم بچه اولم و فشار ندادن تا یماه کامل خونریزی شدید داشتم همراه لخته
ولی تواین زایمان دومم شکممو ۷ ۸ بارمحکم فشاردادن..موقع فشار دادن جونم میومد تو دهنم..ولی تحمل کردم..بعدش فقط همون روزاول خونریزی شدید داشتم
بعدش دیگه خونریزیم قطع شد
خیلی خیلییی کمه الان در روز شاید چندقطره خون بیاد..بیشتر لک قهوه ای میاد

خیلی اذیت میشه آدم از منو ترکوندن

منم تو همون اتاق زایمان یکم ماساژ داد ماما بعدش نداد معاینه ام نکردن دیگه

منم ندادن

تو زایمان طبیعی فشار میدن شکمو یا سزارین؟؟

پمپ درد هم گرفتین یا شیاف اینا؟

وای خداروشکر کن که ماساژت ندادن همون ی بار تو اتاق عمل ماساژ دادن و خلاص
من که مرگو به چشم دیدم از سزارین متنفرررم

احتمالا تو اتاق عمل انجام دادن بی حس بودی متوجه نشدی

برا منم فشار ندادن عزیزم

سوال های مرتبط

مامان آراد💙 مامان آراد💙 ۱ ماهگی
تجربه سزارین قسمت ۳
چشمامو باز کردم توی ریکاوری .همه چیز خوب بود. دردی حس نمی‌کردم و پاهام کامل سنگین بود . ساعت تقریبا دوازده بود .(پسرم ۱۰:۵۵ به دنیا اومده بود )
گفتن کی پمپ درد میخواد من از اونجایی که شنیده بودم درد سزارین با شیاف قابل تحمله اولش گفتم نمی‌خوام
کم کم دیدم دردهام شروع شد و نگران شدم گفتم منم پمپ درد می‌خوام . چیزی نگذشت یه نفر اومد گفت باید رحمتو ماساژ بدم و شکممو محکم فشار داد و نمیتونم بگم چقدر درد داشت و بعد از اون ماساژ دردم خیلی شدیدتر شد و فقط ناله میکردم
از شدت درد خودمو سفت گرفته بودم کل بدنمو منقبض گرفته بودم.افتاده بودم روی لرز شدید و فکر میکردم طبیعیه و از درد و ترس هست ولی وقتی بهشون گفتم سرعت سرمم رو کمتر کردن و شاید هم آمپولی چیزی زدن نمیدونم هرچی بود لرزم بهتر شد.
کم کم پام رو میتونستم تکون بدم و باید منتقل میکردن بخش
ولی بخش شلوغ بود و اتاق خالی نبود باید منتظر میموندیم تا اونا مرخص بشن
پمپ دردمو وصل کردن و گفتن هر بار بعد از ماساژ رحم دکمه رو فشار بدیم .
یه بار دیگه هم اومدن ماساژ رحمی دادن این بار هم بدتر از قبل درد گرفت هر بار یکی بهم نزدیک می‌شد میترسیدم که بیاد و شکممو فشار بده🤦
بی حسی کامل رفته بود و درد شدیدی داشتم
تقریبا ساعت سه شده بود
پمپ درد و سرم و دستگاه ها رو جدا کردن تا آماده باشیم بیان ما رو ببرن.
از اونجایی که پمپ درد رو جدا کرده بودن و تا اومدن منو ببرن حدودا نیم ساعتی طول کشید خیلییی دردم زیاد شده بود و فقط اشک میریختم از درد و ناله میکردم.
از اتاق عمل که اوردنم بیرون همه خانواده اومدن دورم .شوهرم عکس آراد رو نشونم داد داشتم از درد اشک میریختم ولی تا چشمم به لپ هاش افتاد خندم گرفت و دلم درد گرفت فهمیدم نمیتونم بخندم...
مامان حلما و آرین مامان حلما و آرین ۴ ماهگی
زایمان طبیعی ۴
کجا بودیم؟؟
دیگه ساعت ۱۱بود به ۴سانت رسیدم هی ب خانومه التماس میکردم بیا خداییش خیلی التماسش کردم ک خانومه اون کپسوله برام بزنه۰میگف دکتر اجازه نمیده گفته لازم نیس .گفتم پس ماما همراه برام بگیرین گفت الان دیگه تو باید قبلش میگرفتیکه ورزشت بده الان فایده نداره منم واقعا ناامید شدم دیگه درد زیادی داشتم هی میگفتم بگین مامانم بیاد هی پیغمبران امامان خدا صدا میزدم.ک مامانم وارد شد منو ماساژ میداد هی برای معاینه میخواستن مامانم بیرون کنن من نمیزاشتم.اینو یادم رفت بگم ماما وقتی دید من خودم درد دارم آمپول فشار قطع کردن .درد من فقط از کمر بود اونم شدید وای دیگه بچه نمیخوام
دکترم شیفتش داشت عوض میشد اومد گفت تا ۲زایمان میکنی منو سپرد به مامای دیگه.
آنقدر درد داشتم گفتم خدا بچه میخواستم چکار میخواد چکار کنه برام هی میگفتم نمیخوامش.خیلی سردم بود هروقت درد میومد سراغم پاهام میلرزید
ساعت دو گفتن ۸نیم دیگه همکاری کنی زایمان میکنی نیم دیگه اومدن معاینه کردن گفتن ۷من گفتم اون خانومه گفت ۸هستم گفتن از بس جیغ زدی بچه رفته عقب آنقدر ناامید شدم گفتم من دیگه زایمان نمیکنم میمیرم اونا هم دلداری دادن برام عود روشن کردن
مامان امیر حسین 👶🏻 مامان امیر حسین 👶🏻 ۱ ماهگی
خانمای ماهشهری یه نصیحت از من اگر خواستید زایمان کنید هر بیمارستانی خواستید برید ولی اصلا و ابدا بیمارستان حاجیه نرگس معرفی رو نرید اصلا افتضاح افتضاح کثیف و حال بهم زن و نداشتن امکانات. ،دستشویی ها کثیف و توالت فرنگی لوله اب نداشت ، توی یکی از اتاقا تخت زایمان بود روی زمین همش خون‌ریخته بود جمعش نکرده بودن🤢🤢 بعد وقتیم منو بردن اتاق عمل پتو ندادن بهم و جلو پرسنل های مرد که اونجا بودن من زیرم پر خون شده بود و شلوار نپوشیده بودم همه مردا منو دیدن🥲 آبروم رفت، گفتن برید خودتون پتو بیارید بعد شوهرم از خونمون واسم اورد بعدش صبحانه فقط به من دادن به همراه ندادن اصلا و ناهار هم همین‌طور ماماهای زایشگاه انقدر بد اخلاق بودن که نگو یه زنی کنارم بود سزارین شده بود اون ماما میخاست ماساژ رحمی بده زنه جیغ میزد بعد ماما بهش میگفت دستمو ول کن ورگنه بیشتر باهات لج میکنم محکم تر فشار میدم شما نباید یکی با خوبی باهاتون رفتار کنه بعد من نگاش میکردم یعنی فقط منتظر بودم بیاد سمتم که پدرشو دربیارم اینجوری باهام صحبت کنه کلن خیلی افتضاح بود من دیگه تا عمر دارم پامو تو اون بیمارستان نمیزارم