۵ پاسخ

پناه میگ بغل نکنین همو جیغ میزنه😂😂حسووود خانوم

خداروشکر عزیزم عشق خانوادگی تون مستدام باد 🙏🏻💙
بله صد در صد عشق معجزه می‌کنه 😍

عشق تون ابدی عزیزم ....
حالا نویان حسودی میکنه میگه مامانم رو بغل نکن 😂

پسر منم همینطوره

سپیده عزیزدلم کانال واتس اپم بیا😍کلی بازی و‌کتاب جذاب نی نی🥹بهم پیام بده واتس 09902737450

تصویر

سوال های مرتبط

مامان باران مامان باران ۱ سالگی
دوستااااااااان همیشه قدر بدونید قدر چیزیو ک دارید بدونید مادر پدر برادر خواهر همسر فرزند قدر همه چیزو بدونید و شکرگزار باشید🥺توی این دنیا همیشه مشکلی وجود داره ک بزرگتر از مشکل ما باشه پس باید همیشه شکر کنیم شاید الان شرایط تون بده ولی فکر کنید از این بدترم ممکنه باشه پس بازم جای شکر داره.کسایی هستن ک مشکلات ما براشون خنده داره چون خیلی بدتر از ما هستن اینجا یکی از شلوغ کردن بچه ش داره گریه میکنه خسته شده یکی هست ک بچه ش تو بدترین وضعیت بستریه و باز هم بالا دست اون یکی هست ک بچه شو از دست داده...غصه ی هیچکسو کوچیک نمیشمارم ولی میگم بیشتر قدر داشته هامونو بدونیم واس هر چیز کوچیکی ناراحت نشیم غصه نخوریم
اگه بچه ت سالمه شلوغ میکنه خرابکاری میکنه گریه میکنه بگو خدایا شکرت اگه خونه ای داری ک تو این هوای سرد بیرون نمونی بگو خدایا شکرت اگه چیزی برای خوردن داری تا گرسنه نمونی بگو خدایا شکرت
هزار و یک دلیل واس شادی و هزار یک دلیل واس ناراحتی وجود داره تو گزینه اول رو انتخاب کن فقط سعی کنیم امروز بهتر از دیروز باشیم
مامان سپهر جان🩵 مامان سپهر جان🩵 ۱۶ ماهگی
این متن خوندم چقدر زخم زبون شنیدیم از خانواده هامون..
کاش ما برای بچه هامون استفاده نکنیم 🥺


مامانم همیشه بهم میگفت تو اینقدر حواس‌پرت و شلخته‌ای که یه بچه بهت بدن یا به کشتنش میدی یا یه جا میذاریش یادت میره...
باردار که بودم این جمله همیشه جلوی چشمم میومد، ساعت ها گریه میکردم که اگه نتونم چی؟ اگه چیزیش بشه چی؟ هی به همسر میگفتم این بچه رو نکشم یوقت؟
از ترس صدتا دوره کلاس های اولیه، بارداری، زایمان، بچه داری و اینا رفتم.
بعد سه هفته که مرخصی زایمان همسر تموم شد پر از استرس بودم، التماسش میکردم زودتر بیاد خونه تا یوقت بچه چیزیش نشه.
الان که نگاهش میکنم نه تنها دست تنها با اتفاقات عجیب بزرگش کردیم، بلکه سه تا قاره مختلف هم بردیمش، زندگی جدید ساختیم، شغل جدید، دوستای جدید و هیچ اتفاق وحشتناکی نیافتاد...
هیچوقت نفهمیدم چرا بعضی از والدین بدون توجه، یه سری از حرف‌ها رو به بچه‌هاشون می‌زنن بدون اینکه بدونن این حرف‌ها ممکنه چه عواقب بدی برای بچه‌ها داشته باشه.
مامان رادمهرو رادنوش مامان رادمهرو رادنوش ۱۶ ماهگی
سلام مامانای گل
وقتی بچهاتون چسبندگی دارن و همش نق میزنن مثل جوجه میان دنبالتون برای بغل واکه بغل نکنی آنقدر نق میزنه که تبدیل به گریه میشه چیکار میکنید؟؟؟تا چه حد میزارید برای خاستش گریه کنه ؟منظنظورمرم اینه بلافاصله بغل میکنید یا وسیله ای ک میخاد میدید بهش یا نه میزارید گریه کنه تا بفهمه با گریه نمیتونه کارش وپیش ببره؟؟؟ این رو هم که بگید گولش بزن بازی کن یادش بره این دوقلوهای من این مدلی نیستن اصلا که سرشون با چیز دیگه گرم کنی
من الان یکساله پرستار دارم ولی خسته شدم از بودنش دیگه روش به رومون باز شده کارش رو خوب انجام نمیده وقتی هست و نیست فرق ندارها باز بچها اویزونن بهم فقط یکم کارای خونه واینارو با آهسته ترین سرعت ممکن انجام میده ک وقت بگذره میخام دیگه بگم نیاد اما میترسم نتونم ازپسش برنسام بچهام خیلی چسبندن
و اینکه چقدر میزارید تلویزیون نگاه کنن؟؟؟نمیشه نذاشت واقعا آدم می‌بره
من مخالف تلویزیون بودم اما دیگه نمی‌کشم🙂حالا زیادم نگاه نمیکنن ها اما خوب میترسم چشمشون ضعیف شه
مامان یارا مامان یارا ۱ سالگی
بی شعور نباشیم!

امروز توی مهمونی مه خونه پدرم بود؛ بچه داداشم‌و یارا (هم سن هستن) و‌بچه دختر عمه‌م هم‌بود که ۴ سال و نیم‌شه.

خوب این بچه مرکز توجه بوده که یارا اینا یهو افتادن وسط مرکز توجه بودنش و همه دارن ب بچه های کوچیکتر توجه میکنن حسادت طبیعیه و اینکه خوب بچه‌س عقلش نمیرسه.

بچه های ما تازه راه افتادن و با هرچی‌زود تعادلشون بهم‌میخوره و میفتن و این بچه خوشش میومد از افتادنشون اول فقط ادای افتادنشونو درمی‌آورد که خوب بازی‌می‌کرد بعدش هی از کنارون رد میشد می‌خورد عمدا بهشون که اینا بیفتن. دوبار گفتم رایان نخور ب بچه ها میفتن اوف میشن دردشون‌میاد گریه می‌کنند. بعد دیدم کارساز نیس، یارا هرجا می‌رفت افتادم دنبالش. با اینکه باید ب مادرم کمک میکردم تو پذیرایی ولی دیدم این بچه حتی نمی ترسه یا خجالتم نمیکشه از حضور من باز میاد میزنه دیکه میخواست نزدیک‌بشه میزدمش کنار. اینم انگار افتاد رو دنده لج! ی پرتقال رو زمین بود پرت می‌کرد سمت بچه ها (ب زن داداشمم‌گفتم حواست ب بچه‌ت باشه)گفتم پرت نکن میخوره بهشون رو زمین قل بدید توپ بازی کنین دیدم دقیقا قل میداد زیر پای یارا موقع بازی‌کردنش پرتقالو ازش گرفتم.

این اصلا بچه!عقلش نمیرسه !اصلا از رو‌ حسادت.

ننه بابا نداره این بچه؟ حتی‌نکردن ب بچه شون بگن بیا اینور! دیدن که من دنبال بچه م افتادم هی ب بچه‌ش میگم نکن. نزن. انگار نه انگار!

بیشعور نباشیم.بچه‌رو ول نکنیم ب امون صابخونه توی مهمونیا.

با توجه به اینکه این آدمارو من هرچند وقت یه بار میبینم پیشنهادتون چیه؟