تجربیات و نکات بارداری و زایمان 🌺پارت هشتم
خب بعد ازینکه علامت زایمان دیدین و خونسردی نو حفظ کردین. چیزایی که گفتم و میل کردین و زمانی که گفتم رو رسیدین و رفتین سمت اتاق زایمان سعی کنید دعای نادعلی رو زیاد بخونین اگر معنیش و بخونید خیلی آرامش دهنده است و سوره انشقاق و دعای یستشیر چیزایی هست که خیلی توصیه شده موقع زایمان. سعی کنید الکس جیغ و اینا نزنین. هرچی همکاری کنید و خودتون رو مدیریت کنید کمک پرستاران و ماماها بهتون بیشتره و اصلا اذیت نمیشید یا اذیتتون نمیکنن.اصن زایمانا تو روند خوبی میافته. اگر نذاشتن راه برید حداقل روی یک صندلی بشینید. روی تخت خیلی دیر فول میشید. توی این زایمانم روی صندلی نشستم به طور برعکس یعنی پشتی صندلی جلو روم بود. بخاطر همین پاهام کاملا باز بود و با شروع هر انقباض رون پاهامو با دت میگرفتم و به بالا میکشیدم. اینجوری درد کمرم به رحم منتقل میشد و تمام فشار میومد روی رحم و لگن قشنگ با همین روش توی ده دقیقه دوستانت باز شد و حتی کیسه آبم خودش پاره شد. واقعا راحت دردام کنترل میشد. باهمین حرکت از دو سانت به یک ساعت فول شدم و زایمان کردم. الکی زور نزنید چون دهانه رحم ورم میکنه. با ماما همکاری کنید برای بار چندم میگم. واقعا به نفعتونه. و موقع انقباضات نفس عمیق بکشید و موقع بیرون دادن انگار شمع فوت میکنید. اینجوری نفس هم کم نمیارید

۷ پاسخ

نفس عمیق خیلی کمک میکنه

به به چه نکات خوبی ممنون

عزیزم برای زایمان طبیعی مگه نباید زور زد؟ یعنی زور خوب نیست؟ اخه گفتین زور زدن باعث ورم دهانه رحم میشه

عزیزم در مورد تعیین جنسیت و بارداری دختر و پسر هم تجاربی دارید بهمون بگید؟

کلاس نرفتم اما هم تجربه خودم و هم از تجربیات دیگران بشدت استفاده کردم و هر نکته رو از تجربه کسی یادگرفتم و همشو بکار بستم.ورزش. هم از کسی که کلاس زایمان رفته بود یاد گرفته بودم و همراه پیاده روی انجام می‌دادم مخصوصا وقتی دردم گرفت تو خونه انجام دادم تا تایم رفتنم و چون خیلی نتیجه دیدم گفتم به اشتراک بزارم.

چیکار کنم دهانه رحم باز بشه ورزش و پیاده روی دارم
تاریخ زایمان طبیعی ۲۲ بهمن
خیلی دوست دارم تا اون موقع به دنیا بیاد

عزیزم‌قبلش آموزش هم دیده بودین یا ورزش هم انجام میدادید؟

سوال های مرتبط

مامان علیرام مامان علیرام ۲ ماهگی
تجربیات و نکات بارداری و زایمان 🌺پارت ششم
توی ساک با خودتون روغن سیاهدانه هم بزارید. در ادامه دلیلش رو میگم.
می‌رسیم به علائم زایمان و بهترین زمان زایمان
من هر سه تا بچه رو چهل هفته رو تکمیل کردم. سر بچه دومم 41 هفته رو کامل کردم، چون استرس زایمان داشتم دردام نمیومد و دیگه رفتم بیمارستان اما بخاطر استرس بالا منو نگه نداشتن بجاش سند داخل رحم گذاشتن و فرستادم خونه گفت در ات که شروع شد زمان اومدنت که رسید این سند خودش میافته و تو میفهمی باید بیای من صبح سند گذاشتم و ساعت پنج افتاد و رفتم بیمارستان. همین و بگم که بزارید در آتون شروع بشه و بعد برین چون واقعا اگه زودتر برین اذیت میشین. القای درد اذیت کننده است.سر این زایمانم گذاشتم خوب دردام بیاد. علائم زایمان یکیش درد هست که مرتبه یعنی با فواصل منظم و مدت منظم که هی فاصله ها کمتر میشه و مدتش طولانی تر. اگر بچه اوله قشنگ بزارین درداتون به فاصله دو دقه برسه بعد برین چون با همین فاصله هم کلی طول میکشه تا فول بشید اما برای زایمان دوم یا سوم زودتر ب ین چون فاصله کم شدن زمان تا فول شدن سرعتش بیشتره و ممکنه خیلی زود فول بشید و وسط راه گیر کنین.من بچه اولم فول شدنم چهار ساعت بود بچه دوم با فاصله دو دقیقه رفتم و دو سه ساعت فول شدم و برای این یکی چون لک قهوه ای دیدم رفتم و دردام که زیاد شد تا فول شدنم یک ساعت طول کشید. یکی از علائم زایمان دیدن لک قهوه ای هست که از دیدن لک حداکثر 72 ساعت بعد زایمان میکنید.پس علامت دیدین اولین کار این باشه که مدارک پزشکی که شامل معرفی نامه دکترتون یا دفترچه بهداشت، اولین سونو بارداری و آخرین سونو، و آزمایشات ن رو به همراه شناسنامه خودتون و همسرتون بردارین.
مامان طاهاوداداش مامان طاهاوداداش ۲ ماهگی
وقتی بستری شدم یه دونه کمپوت آناناس خوردم چون ماما میگفت دهانه رحم نرم میکنه.زمانی که دردم شروع میشد بااینکه خیلی کم بود تنفس شکمی انجام میدادم همینم باعث میشد دردام تایمشون منظم بشه همزمان نوک سینه هام ماساژ میدادم تا قبل از اینکه ۵ یا۶ سانت بشم دردام خیلی ملایم بود و قابل تحمل ماما بهم گفت از ۴ سانت تکنیک تنفسیه یه دم عمیق یه بازدم بعد یه دم دو بازدم و همین طور اضافه میشه تا یه دم ۷ بازدم مثل فوت کردن شمع انجام بده از ۸ سانت به بعد برعکس یعنی ۲ دم یک بازدم وتا ۷دم و یک بازدم موقع دردا ادامه بده هربار که برای معاینه دکتر یا ماما میومد خیلی میگفتن پیشرفتت خوب و عالیه زمانی که ۵ سانت بودم توپ بهم دادن که حرکت دایره روی توپ بزنم یک ربع بعد معاینه کرد گفت ۶ سانتی طول سرویکست بالاست حالادیگه برو روی تخت توی حالت سجده لگنت به راست و چپ تکون بده این حرکت که انجام میدادم دردام بی نهایت شدید شد و تقریبادرعرض نیم ساعت یا کمتر تا فول شدم و بچه اومد دیگه حتی فرصت نشد برم روی تخت زایمان همون جا بدون برش به صورت فیزیولوژیک بچه چرخیدوخارج شدو بعدش باهمون زورایی که بچه خارج شد جفتمم خارج شد زایمان اولم خیلی زور زدم که جفتم بیاد ولی اینبار خداروشکر راحت اومد بعداز اینکه بچه به دنیا اومد تمام دردا از بین رفت جوریکه اصلا باورم نمیشد نیم ساعت پیش از زور درد به خودم میپیچیدم کل پروسه زایمانم از زمانی که سرم فشار بهم زدن تا تولد بچه ۲ ساعت ونیم طول کشید درکل خداروشکر زایمان خوبی داشتم ان شاءالله روزی همه چشم انتظارا بشه
مامان یوتاب مامان یوتاب ۲ ماهگی
مامان مهوا مامان مهوا ۲ ماهگی
مامان شکوفه بهاری ۲ مامان شکوفه بهاری ۲ ۱ ماهگی
ادامه تاپیک قبل:فاصله دردام کم میشد،بهم گفتن دراز بکشم که nst بگیرن،دهانه رحمم داشت خوب باز میشد ۵،۶سانت باز شده بود،بعد دید کیسه آبم کامل پاره نشده،اونو پاره کرد،دردام شدید تر میشد،سعی می‌کردم نفس عمیق بکشم ولی نمیشد داد نزنم،هردو دقیقه درد شدید با سفت شدن شکم،که مامایی که چک میکردن همون موقعی که درد شروع میشد معاینه میکرد ببینه بچه تو چه وضعیه، می‌گفت بچه نمیاد تو لگن و بالا مونده،دوتا آمپول بهم زدن،یه دارو تو آنژیوکت زدن،که زورم بیاد ولی من خودم زور میزدم دعوام میکردن که الکی زور نزن اینجوری دهانه رحمت ورم میکنه،بزار زور خودش بیاد،از ساعت ۸صبح دردام شدید شد جوری که فقط داد میکشیدم،دکتر جانشین اومد بالا سرم،طاهره میربلوک که اصلا راضی نبودم،به جای اینکه به آدم انرژی مثبت بده وسط دردای وحشتناک بهم استرس وارد میکرد،ماماها بهم گفتن خوب داری پیش میری،ولی وقتی دکتر اومد میدید داد میزنم و زور میزنم میگفت خیلی مونده به زایمانت،حالا حالاها زایمان نمیکنی،پس بیخودی داد نزن،سعی کن نفس عمیق بکشی،فکر کنی من از درد دارم پاره میشم،یکی بالاست مدام بترسونتت،وقتی گفت خیلی مونده به زایمانت چنان استرسی بهم وارد کرد وسط درد کشیدن،ساعت ۱۰ اینا بود احساس زور میکردم،با دوتا نفس عمیق و زور سر بچه وارد لگن شد،که بدو منو بردن اتاق زایمان،اونجا هم داد میزدم و زوووور،با چندتا زور وحشتناک و جیغ از اعماق وجودم احساس کردم یهو خالی شدم،و بچه م به دنیا اومد،وای که چقد همون لحظه حسش خوبه،حس سبکی،خالی شدن،آروم شدن،با اینکه خیلی اذیت شدم ولی گفتن زایمان خوبی داشتم،و حتی لازم نبود شکممو فشار بدن،زیاد بخیه نخوردم نسبت به زایمان قبلیم،ادامه دارد...
مامان نیکی🩷 مامان نیکی🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی/پارت دوم

چطور شد که اینقد خوب پیشرفت کردم؟
۱)تنفس تنفس تنفسسسس
از همون اوووول که دردام شروع شد با کوچیک ترینش من نفس عمیق میگرفتم و بعد فوت میکردم بیرون.از خفیف ترین دردام تا شدید ترین دردام کل ۷ ساعت

۲)بی‌دردی از دست
همه بی‌دردی از کمر رو میشناسن معمولا ولی بی‌دردی از دست کمتر شناخته شده
تفاوتش اینکه بی‌دردی از کمر درد رو خیلی کم میکنه اما سرعت پیشرفت رو کند میکنه و بی‌دردی از دست درد رو تا حدودی کم میکنه اما باعث میشه دهانه رحم سریع‌تر باز بشه و پیشرفت بیشتر باشه.من ترجیحم این بود تایم زایمانم کوتاه بشه تا اینکه دردم خاموش بشه(بلاخره درد رو که قبلشم داشتم میکشیدم حالا چند دقیقه بیشتر)

۳)معاینه
من استقبال میکردم که معاینه‌ام کنن حتی خودم به دکتر گفتم معاینه تحریکی برام انجام بده.تو زایمان طبیعی معاینه خیلی میتونه کمک کننده باشه برای پیشرفت. در حالی که همه فکر میکنن دست کاری میشم و این حرفا!ولی اصلا مقاومت نباید داشت تو روند زایمان روی معاینه

۴)جیغ و داد اصلا نکردم
در اینکه حجم زیااادی درد تحمل میکنیم و اینکه آستانه تحمل درد آدما متفاوته شکی نیست.ولی جیغ و داد فقط انرژی شما رو میگیره و زور شما تو گلو‌تون خالی میشه در صورتی که شما باید به سمت پایین و باسن‌تون زور بزنین.ناله میکردما اما داد و جیغ اصلا
همین که دردم شروع می‌شد نفس عمیق میگرفتم و فوت میکردم

۴)ماماهمراه
به نظرم داشتن ماماهمراه برای زایمان طبیعی از وااااجباته

۵)همکاری با ماماها
میگفتن معاینه میگفتم اوکی
میگفتن نفس بگیر میگفتم اوکی
میگفتن زور بزن میگفتم اوکی
هرچی بیشتر همکاری کنین به نفع خودتونه
مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دو
فکر میکردم با اپیدورال همین هم حس نمی‌کنیم وگرنه تجربه من رو بخواین اپیدورال نمی‌کردم . ماما اومد یکم ورزش کردم و یک صندلی بود برعکس نشستم روش که احساس کردم بچه خیلی داره فشار میاره جیغ زدم گفتم داره میااد ماما هم دکترم رو صدا زد با یک ماما دیگه اومدن و سریع رفتم روی تخت و دیگه موقع انقباض ماما همراهم می‌گفت نفس عمیق بکش جیغ نزن به حرفش گوش دادم یکی دوتا انقباض رد کردم و دیگه بعدش خیلی فشار زیاد بود جیغ زدم و گفتم بچه داره میاد دکترم می‌گفت بزار بیاد خوبه ادامه بده دیگه گفتن ی زور محکم بزن یکی دوتا زور محکم زدم و دکتر گفت فوت کن فوت میکردم و دیگه زور نمیزدم دیگه بچم به دنیا اومد.
تجربه من اینکه اگه برگردم عقب اپیدورال نمیکردم
اینکه دردامو خونه کشیدم خوب بود که هی معاینه نکردن ولی از خونه تا بیمارستان خیلی استرس کشیدم که بچم به دنیا نیاد وسط راه چون صبح روز زایمانم به دکترم زنگ زدم گفت بیا بیمارستان ولی من رفتم بیمارستان نزدیک خونمون و اینجا معاینه کردن گفتن چهار سانتی و اگه بری وسط راه ممکنه زایمان کنی ولی من نمی‌خواستم اون بیمارستان زایمان کنم با استرس و ترس رفتم تا بیمارستان
سوالی داشتید بپرسید
مامان نیکی🩷 مامان نیکی🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی/پارت اول

من ۳۸ هفته و ۱ روز کیسه آبم یهو پاره شد ساعت ۹ شب بستری شدم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد
همه ماماها و ماماهمراهم میگفتن تو تا یک روز دیگه(۲۴ساعت) هم زایمان نمیکنی چون نه درد داری نه دهانه رحمت باز شده
همون اول هم دکتر شیفت معاینه کرد لگن‌مو خیلی راضی بود گفت لگنت عالیه برا طبیعی
خلاصه بستری شدم اولش درد نداشتم ماماها میگفتن باید آمپول فشار بزنی تا دردات شروع بشه ولی بعد نیم ساعت دردام شروع شد در کمال تعجب هر ده دقیقه!در حد یک دقیقه درد داشتم
در عرض نیم ساعت دردام شد هر چهار/پنج دقیقه مامایی که امپول فشار آورد بزنه گفتم هر ۴ دقیقه درد دارم کلا منصرف شد آمپولو برگردوند.اینجا حدودا ساعت ۱ و ۲ شب بود
دیگه دردام همون ۴ دقیقه بود ولی هم شدتش بیشتر شده بود هم تایم بیشتری طول می‌کشید.دوباره معاینه شدم رسیده بودم به ۵ ۶سانت(کرک و پر کل بچه‌های شیفت ریخته بود)خیلی شدت دردام زیاد بود که درخواست بی‌دردی کردم ساعت ۳ شب
بی‌دردی از دست گرفتم و سرعت پیشرفتم بیشتر شد و تحمل دردام راحت‌تر
اینجا دیگه کم کم احساس فشار هم میکردم هرچی جلو رفتم درد نداشتم احساس فشارم بیشتر می‌شد ساعت یه ربع به چهار دوباره معاینه شدم و گفتن فولی!!!حالا هر وقت احساس فشار کردی زور بزن اگه خوب زور بزنی ده دقیقه‌ای بچه به دنیا میاد
و راس ساعت ۴ نی‌نی رو گذاشتن روی شکمم!
کلللل پروسه زایمان من از ۱سانت تا ۱۰ سانت ۷ساعت طول کشید چیزی حدود ۱۷ ساعت کمتر از اونی که همه انتظارشو داشتن :)))

پ.ن:تاپینگ بعدی راز موفقیت رو میگم!😁