۲۰ پاسخ

خدا قوت عزیزم ...اما از بس همه چی رو ب تنهایی ب دوش کشیدی متاسفانه دیگه شوهرت عادت کرده ...خیلی زود سعی کن این روند رو تغییر بدی وگرنه فقط تویی که زیر بار مسولیت له میشی عزیزم ..اونم مسو لیت داره تو تنها نداری ..گاهی بعضی چیزا رو رو دوش شوهر ت بذار

ببخشید ولی زیادی همسر تو پرو کردی مرد سالار بار اوردی

خداقوت عزیزم
ولی مقصر خودتی ، شوهرت رو متوقع کردی من کوچکترین دردیم باید همسرم ببرتم دیگه بارداری که هیچی.
ولی این روند رو ادامه بدی قطعا خودت خسته میشی و روح و روان ادم میریزه بهم .

عزیزم مبارکه قدمشون خیره خدا سلامتی بهت بده ولی خودتو فدای همه چیز نکن اول به خودت فکر کن بعد مسائل دیگه تو اگه توانشو نداشته باشی چطور دوتا بچه رو به درستی بزرگ کنی تلاش کن همسرتو متقاعد کنی اونم بخشی از این بارو به دوش بکشه

زن بودن خیلی سخته ولی چیزی که تعریف کردی قبول کن حماقت خودته...
ما زنا خیلیامون الکی ادای قوی بودن در میاریم هزار مشکل داریم زایمان با ماست ماییم که پریود میشیم ولی مثلا اصرار داریم دوش به دوش مردا کار کنیم که ازشون کم نیاریم !!!، مگه بچه های فقطططط خودتن که خودت تنها به دوش میکشی همه چیو با هزینه خودت !!!هرچقدم بخوای خارجکی و فیفتی فیفتی زندگی کنی عزیزم داخل ایرانی و زندگی اینجوری تو ایران اصلا جواب نمیده شوهرت دقیقا در قبال بچه ها چه مسئولیت و نقشی داره! هم باباشونی هم مامانشون 🥲

عزیزم😍خدا خیلی دوست داشته که ۲تا فرشته بهت داده من همیشه میگم مادر ۲قلو بودن خیلی سخته واقعا خدا قوت من بعنوان یه زن بهت افتخار میکنم ک اینقد قوی هستی

سلام عزیزم منم خودم پیگیر بچه بودم و خودم تنها دکترهارو رفتم همسرم فقط یه بار باهام‌اومد سونو اونم با اصرار

اینا که میگذره و مهم‌نیست
ولی سعی کن توی مسئولیت بچه ها ازش کمک بخوای
طبیعیه حالا به خاطر سر کار بودن روی حواب شبشون حساس باشن یا توان‌بیدار موندن نداشته باشن مثل ما خانوم ها
من‌شوهرم بخوابه بچه غش کنه از گریه هم بیدار نمیشه
ولی یه سرفه بکنه من از جام‌پریدم
این ها برای مادر بودنه
شمام ناراحت‌نباش ولی از همسرت کمک بخواه وقت هایی که هست و میتونه

اسم دخترای منم کیمیا کیانا ن 😘

عزیزمممم‌ خدا بچهارو برات حفظ کنه…عزیزم دنیا اومدن وزنشون چقد بوده؟!

عزیزم وقتی مادر شدیم باید خیلی قوی باشیم

خدا توانت رو هزار برابر کنه عزیزم
اشکال نداره فدای سر دوتا فرشته ات
😍😍

خیلی سخته دست تنهایی واقعا

هی بابا مردا همشون مثل همن برای من استراحت مطلق بودم یه آب دستم نداد

زن بدبخته🙂خودم یه بدبختی بیش نیستم یه مادر بدشانس

همشون مثل هم نیستن همسرمن الان شیر دخترمو‌دادو خاست بخابونش نشست نیم ساعت آروغشو گرفت دخترم خابش نیومد گفتم بخاب صبح باید بری سرکار، ب زور من خابید تو روز ک دست راستما وقتایی ک هست بیشترازمن ب بچه میرسه، ولی درکل خسته نباشی گلم، بزرگ کردن دوقلو خیلی سخته و تو خیلیییییی قوی هستی دوبار مامان شدنو تجربه کردی،تنت سلامت , بهترینها لایقته مامان نی نی

الانم ک دومی روباردارم خداکمک کنه از پسش بربیام،از شوهرت توقع نداشته باش مردا کاری واسمون نمیکنن اگ میتونی وموقعیتش رو داری از خانواده خودت مادر یاخواهرت کمک بگیر یکم پیشت بمونن البته منم خواهرندارم مادرمم دوره نمیتونه کمکم کنه

واقعا خوشحالم ک حس قشنگه مادری رو تجربه کردی،روزاوشبای سختی درپیش رو داری ولی میدونی همینکه برای اولین باربهت بگن مامان خستگی از تنت بیرون میره،اون وقت بادنیا عوضشون نمیکنی،واسه منم ک یه دونه بود خیلی سختم بود،ولی الان ک بچه اولم۲سالش شده جونم واسش درمیره اون خستگیاوبی خوابیا یادم رفته فقط لذت مادربودنش واسم. مونده

مادر بودن به همین سختی و تحمل هست که قشنگه
تو بهترینی😍

خدا پاداش این صبر و بهت میده شک نکن
ما زنا همیشه درد و سختیشو بجون میخریم متاسفانه اقایون درک ندارن یسریاشون ...

خدا قوت💐❤️

سوال های مرتبط

مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۲ ماهگی
این بچه داری چقد سخته خصوصا اگه دست تنها باشی منی که سزارین بودم بعد بیمارستان دو روز فقط خوابیدم بعد که بخاطر زردی پسرم تو بیمارستان بستری شد و تمیز کاریش اینا با خودم بود از اول الانم داشتم شام می‌پختم واسه خودم که پسرم گریه کرد اومدم بهش شیر میدم دوباره گوشیو ول کردم پسرمو دادم به شوهرم رفتم بقیه شامو درست کردم یکم ظرف شستم بعد پسرم دوباره گریه کرد الان اومدم پسرم بغلمه و الان دارم می‌نویسم با خودم فکر می‌کنم وای که چقد روز های سختی گذروندم نه این که تنها باشم نه اتفاقا خواهرم‌ طبقه پایین من زندگی میکنه ولی یه بار نیومده تو خونمون شام بپزه من بخورم فقط سه چهار بار تو خونشون سوپ پخته و آورده همین وسلام باور می‌کنی لباس‌های بیمارستانمو دیروز شستم انداخته بودم تو ایوون مونده بود خواهرم می‌دونستا لباس هست ولی مادرم و اینا نمی‌دونستن اونم نمی‌شست اگه شوهرم کمکم نمیکرد من الان خیلی وقت از پا در اومده بودم ان شاءالله خدا همیشه نگه دارش باشه
مامان حلما گلی😘 مامان حلما گلی😘 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۱
سلام دوستان گل.اول خدمت شما عرض کنم که انشالله خدا کمک همه مادران کنه که واقعا مادر بودن لیاقت میخوا از خدا میخوام خدا به هرکی که لیاقت بچه رو داره بچه بده .واقعا مادر بودن هم سخته هم شیرین ماها هم بارداری سختی داریم هم زایمان و بچه بزرگ کردن .انشالله خدا کمک همه کنه خب بریم براتون تعریف کنم از زایمانم
دو روز مونده بود به زایمانم رفتم بهداشت منطقه گفتن باید بری پیش دکترت تشخصی بده کی موقع زایمانته گفتن با نوار قلب مشخص میشه بچه مدفوع کرده یا نه.منم زنگ همسرم زدم و بهش گفتم شاید رفتمو منو بستری کردن همسرم چون بندر کار میکنه راهش ۴ساعت دوره از ما اونم طاقت نورد گفت میخوام بیام منو مادرش هم میگفتم نیا اگه بستری شدم بیا اینطور شاید حالا زایمان نکنم مرخصیت هم تموم شه ولی همسرم گوش نکرد اومد همون روز شب. رسید منم آماده شدم صبح برم پیش دکترم از این طرف هم شب رفتم جشن عقد دخترعموم اونجا همه نگاه شکمم میکردن انگار ک زن حامله ندیده بودن😆😁شکم منم که بزرگ انگار سه قلو داشتم