۱۶ پاسخ

عزیزم،هاکان خوبه؟یه خبری از خودت و گل پسرت به ما بده.

کجاااای بچت خوبه

عزیزم کجایی حال هاکان جون چطوره مردیم از نگرانی

هاکان بهتره

الهی که هرچه زودتر سالم و سلامت و خندون تو بغل میگیریش و میاریش خونه و باهم عشق میکنید.بسپارش به حضرت علی اصغر.

💔💔💔 الهی 🥺
براتون دعا میکنم عزیزم

انشا الله خوش خبر بیای بگی بچم خوب شده مرخص شده 🥺
بچه منم عمل قلب داره خیلی نگرانشم 😭

الهی عزیزم دورت بگردم میدونم چه سختی داری میکشی ولی ناامید نشو انشاالله که هاکان جون هرچه زود تر خوب بشه بیاد بغلت
نگران نباش عزیزم عمل قلب خیلی سخته و سنگینه برا یه بچه کوچیک انشاالله که زود خوب بشه میاد پیشت

دورت بگردم فرشته کوچولو الهی درد و بلا ازت دور بشه هاکان عزیزم، دارم با گریه دلداریت میدم خدا ناامیدت نمیکنه مامانی هاکان الهی به حق امام حسین زود خوب میشه تو رو خدا ناراحتی نکن خدا مراقبشه

عزیزم غصه نخور ما همه دعاش میکنیم انشالله خیلی زود بیای خبر مرخصیشو بدی🤲

الاهی آمین مام طفل معصومه مون رو تخت بیمارستان داخل ای سی یو بیست روزه. خدایا همه مریض ها مخصوصا این طفل معصومه هارو شفا بده

غصه نخور عزیزم میگذره به هر صورت عمل قلب باز شده یکم باید صبر کنی دوره اش بگذره خوب خوب میشه بهت قول میدم قوی باش

ان شاءالله زودی خوب میشه روزای سخت تموم میشن🤲🏼

خدا بحق گلوی تیر خورده علی اصغر دل این مادر رو شاد کن 😔

الهی امید انشالله که زود خوب شه

چی شده😔????

سوال های مرتبط

مامان برسام مامان برسام ۵ ماهگی
تجربه بارداری و زایمان پارت ۲۶#
مامانم رفت ببینه چرا صدامون کردن یهیو پرستارم گفت از آن ای سی یو زنگ زدن گفتن بری اونجا بچتو شیر بدی با شنیدن این خبر فکر میکردم کل سلولهای تنم دارن از خوشحالی بال بال میزنن آنقدر خوشحال بودم که قراره نینیمو بعداز یک هفته ببینم ولی یکم دلهره داشتم رفتم ایستگاه پرستاری گفتم شما خبر دارین که الان به پسرم شلنگی دستگاهی سرمی چیزی وصل هست یانه چون نمیتونم ببینم اینا بهش وصله پرستارم گفت صبر کن زنگ بزنم بپرسم بعدش گفت فقط میگن بهش سرم وصله که آنتی بیوتیک بگیره گفتم نه من نمی‌رم نمیتونم ببینم اسم پرستارم خانم نوری بود که ایشالا نور به قبر هفت جدو ابادش بباره گفت تو برو اون الان به اندازه ای که به اون دارو احتیاج داره به بغل و نوازش مامانشم احتیاج داره حضور تو کنارش باعث بهبود حالش میشه به بچه‌ای بخش میگم که بپیچنش تو پتو که تو به دستش که سرمه نگاه نکنی اما هرجور شده برو اون بهت نیاز داره منم دیدم راست میگه اون الان منو نیاز داره دلمو زدم به دریا رفتم دوش گرفتم لباس تمیز پوشیدم و با مامانم رفتیم بخش ان ای سی یو و بازم اینجا شوهرم رو صندلی سالن انتظار پشت در آن ای سیو نشسته بود اما باهام نیومد بریم پیش بچمون که دوتایی با هم بریم بچمو واسه بار اول ببینیم و شاید اون لحظه هیچکس فکر نکنه نبود شوهرم اصلا واسه من مهمه اما من اون لحظه ها فقط اونو میخواستم مگه این بچه از خون و گوشت هردومون نبود ؟ مگه هردومون نخواسته بودیم که پا به این دنیا بزاره جلو چشمش من گمان پوشیدم ماسک زدم و رفتم واسه دیدن بچم حتی یادمه یه پرستار گفت بابا شما هم بپوش بیا اما گفت نه من طاقت ندارم ببینمش فکر نکرد که من نیاز دارم الان اون باشه تنها رفتم