۲۳ پاسخ

و مادری که جز خودش کسی نیس درکش کنه
درمقابل اینهمه کارو سختی و تنهایی دریغ از یه بیرون رفتن باخیال آسوده یه زبون ده متری تند وتیزی هس که مگه چکار کردی

عزیزم سخت نگیر زایمان تازه کردی مواظب خودت باش جوراب حتما بپوش خونتون سرامیکِ

اینورم ارشا دیزاین کرده🥴شامپوها رو‌چیده اینجا

تصویر

گلم من دومیمم ۱۰ ماهشه
تازه شیطونتر شده
و منم مثل شما تنها و خونه نامرتب و کارای بچه زیاد و ....
هم میگم ولش بزار قاطی باشه.
هم تو درون خودم ناراحت از این‌همه بهم ریختگی
و هم اینکه واقعاااا در توانم نیست ک حمع و جور کنم یعنی ب معنای واقعی نمیرسم....
ان‌شاالله زود زود این روزا بگذره....ما قوی تر بشیم
یعنی اگر بخای خیلی بهش فکر کنی واقعا اعصابت خورد میشه مثل من😐🥲

ازشوهرت کمک بخواه.من تاالان شوهرم کمکم ظرف میشوره جارومیزنه وآریامیخوابونه

وای ن من خداروشکرپسربزرگم اینکارونمیکنه فقط اتاق خودشوبهم میریزه بعدبهش میگم جمع کن جمعشون میکنه.من روزهای اول واقعاشوهرم همش کمکم میدادتاچهل روز.الانم کمکم میده

گلم منم یکسال پیش شرایط شماروداشتم میگذره فقط زیادسخت نگیر۳ماه بگذره راحت میشی.فقط به خوراکت توجه کن وخودتوگرم نگه دار

عزیزم من آبادانم بخاطر وضعیت شوهرم چون ۸ماهه رو تخت خوابیده و مستاجری اگه بخای بعضی روزا واسه کمک خودم میام واسه نظافت

گاهی باید بیخیال همه چیز شد. ول کن حساس نباش رو کارهای خونه. مهم سلامتی روان خودته.

غصه نخور درست میشه تنتون سلامت

میفهممت خودم تجربه کردم و میکنم بچم۶ماهشه به قدری سختی و تنهایی کشیدم این مدت که نگم برات،ولی میگذره توکل به خدا

پذیراییت خوبه چیزیش نیس
فقط اسباب بازیا رو بریز تو سبد مرتب میشه
به خودت سخت نگیر

عزیزم صب کن زمان میبره تا عادت کنی به شرایط من پسرم15ماهس درک میکنم واقعااا خداقوت بده بهت

بزاربریزه اخرشب که خوابیدن یه دفعه جم کن

سخت نگیر همه بچه دارا همینن کارخونه همیشه هست بیشتر ب خودت برس

عزیزم مبارک باشه خدا برات نگهداره این روزاتم میگذره غصه نخور کار همیشه هست لذت ببر ظرفارو بچین تو ماشین از الان پسرتو به صدای بلند عادت بده آهنگ بذار یه قهوه بخور برو سراغ کارت قرار نیس مث همیشه خونه ت برق بزنه یکم مرتب شه کافیه تو دیگه مامان دوتا جوجه ای

عزیزم اگر حس می‌کنی داری افسردگی میگیری برو پیش روانپزشک
یک سری از داروها تو شیردهی مجازن

تو مادر به شدت قوی هستی. یه موزیک لایت پلی کن و مشغول شو

واقعا سخته خدا قوت

مراقب باش با این حال افسردگی نگیری گلم

عهه کی زایمان کردی
عریزم بسلامتی😍مبارکه
زیرسایتون بزرگ بشه الهی❤️

خدا قوت گلم

ای خواهر تا چند ماه اول خیلی سخته تا همه چیز مثل اول بشه 😮‍💨

سوال های مرتبط

مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
سلام دوستان وقتتون بخیر
خیلی دلم گرفته دلم میخواست حرف بزنم و سبک بشم اینجا همه مادریم پس درکتون بیشتره
۴۰روزه زایمان کردم حال جسمیم تقریبا خوبه ولی روحی بخاطر تنهایی خیلی بده خیلی خستم خیلی
آیهان مدام گریه میکنه میدونم دلدرد داره ولی کلافه شدم چون تنهام و آرشاهم بهم احتیاج داره خیلی کم میخوابه اگه میخوابید به همه کارا میرسیدم صبح که بیدار میشم اگه شوهرم خواب باشه حتی دستشویی هم نمیتونم برم چون ممکنه ارشا کاری کنه جفتشون باهم بیدار میشن صبحونه آرشارو هول هولکی میدم ی دستم لقمه میگیرم بااون دست بچه بغل میگیرم تا شب اوضاع همینه شوهرم سرکاره و‌حالا کارش فشرده تر شده از۸به بعد غیر قابل کنترل میشه چون شروع گریه ها شدید آیهانه هرشب بلا استثنا ارشا شامش رو ول میکنه چون میخواد پیشش باشم و حتی بهش غذابدم ولی نمیشه نمیتونم زیاد بازی کنم چون همش باید بچه ساکت کنم خودشم استرس میگیره و میگه از صدا گریه ها آیهان میترسه
وقتی فرصت باشه کلی میچلونمش چون خیلی دلتنگش میشم کلی حرف میزنم و واقعا حال روحیم بهتر میشه
شبا با گریه خودم و ایهان میخوابونمشون و بعد از اون میرم سراغ تمیزکاری و پختن ناهارفردا اخرشب جنازه میشم و تا۷صبح ک جفتشون بیدار میشن صدبار باید شیربدم و بیدار بشم
دیشب شاید۳،۴ساعت خوابیدم و تایک شب باید دووم بیارم ک فداسرشون من بابت استرس و تنهایی و خوب رسیدگی نکردن ناراحتم
مامانم شاغله و حالا بازار کارشه کسی دیگه نیس کمکم کنه هرروز از بعدازظهر استرس غروب به بعد رو دارم ک یهو حجم کارم زیاد میشه و گریه ها شر‌وع میشه
خیلی دلگیرم خستم میدونم بعدها شرایط بهترمیشه ولی من میخوام ازاین شرایط لذت ببرم بعدها بچه هابزرگ میشن من دلتنگ خوابیدن تو بغل ارشام بازی هامون وخیلی چیزادیگه
مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
دوستان غصه داره منو میکشه خیلی ناراحتم از وقتی زایمان کردم کارام زیاد شده خودم دست تنهام اینا هیچی بخاطر آرشا ناراحتم هرشب میگیرمش توبغلم و گریه میکنم
قبلا ازساعت۴تا۱۰شب فقط باهم وقت میگذروندیم بیرون میرفتیم بازی میکردیم حالا گیر داداششم گریه میکنه همش نمیتونم زیاد باهاش بازی کنم کلییییییی بغل و بوسش میکنم ولی خس میکنم کافی نیس خیلی دلتنگشم بدون من وارد اتاقش نمیشد حالا همش تو اتاقش تنها بازی میکنه اخ قلبمممم غذامیدم داداشش گریه میکنه میبرم خموم باز داداشش اصلا نمیتونم وقت بگذرونم بچم وزن کم کرده مرتب ازش کمک میخوام چون کسی نیس کمکم کنه دلم میسوزه صبح ک میشه تا میخوام باهاش وقت بگذرونم داداشش بیدارمیشه شیر و رسیدگی میخواد
متاسفانه هیچکی نیس کمکم کنه شوهرم۳ظهرمیره تا۳شب صبحهاهم یا بیرون کارداره یا خوابه
خیلی آرشارو دوسش دارم دلم نمیاد بخاطر کاراش اذیتاش تذکربدم میترسم روحی اسیب ببینه خس میکنم کم گذاشتم ولی بیشتراز این درتوانم نیس
بعدازظهرا میگم بیا بازی وسط بازی میره سراغ داداشش هی باید تذکر بدم ک نرو بیدارش نکن یا صدام میکنه میگم نمیتونم بیام دستم بنده و دیرترمیرم چندبار تو حموم یا دستشویی مونده جون داداشش توبغلم گریه میکرد اخ امشب چقد گریه کردم هرشب واسش کتاب میخوندم ولی خالا نمیتونم بخدا بیهوش میشم شبا
خیلی دلم گرفته خیلی